معنی: خشم، غیظ، کج خلقی، اوقات تلخی، قهرمعانی دیگر: غیظ (ناگهانی)، بد خلقی، اعراض، ونگ زدن، (به ویژه کودک) بهانه گیری و خشم، نحسی، گریه زاری
بررسی کلمه
اسم ( noun )
• : تعریف: a violent, noisy display of temper, esp. by a young child. • مترادف: conniption, fit • مشابه: blowup, eruption, explosion, flare-up, frenzy, outburst, rampage, scene, storm
- The screaming child was obviously having a tantrum.
[ترجمه مهسا] بچه جیغ جیغو پیدا بود که اوقاتش تلخه
|
[ترجمه Tt] بچه بابت اوقات تلخی جیغ جیغ میکرد
|
[ترجمه گوگل] کودکی که جیغ میکشید، معلوم بود که عصبانی شده بود [ترجمه ترگمان] بچه جیغ می زد که اوقات تلخی می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. to throw a tantrum
بد خلقی کردن،گریه زاری کردن
2. he went home drunk and his wife threw a tantrum
مست به خانه رفت و زنش سخت آتشی شد.
3. Johnny had/threw a tantrum in the shop because I wouldn't buy him any sweets.
[ترجمه زینب سرآمد] جانی در مغازه قشقرق راه انداخت زیرا هیچ نوع شیرینی برایش نمی خواستم بخرم.
|
[ترجمه گوگل]جانی در مغازه غوغایی کرده بود، زیرا من برای او شیرینی نمی خریدم [ترجمه ترگمان]جانی در مغازه اوقات تلخی کرده بود، چون من هیچ شیرینی برایش نخواهم خرید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He threw a tantrum on the school bus.
[ترجمه گوگل]او در اتوبوس مدرسه عصبانی شد [ترجمه ترگمان]او در اتوبوس مدرسه اوقات تلخی کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She throws a tantrum when she can't have the toy she wants.
[ترجمه زینب سرآمد] او وقتی نتواند اسباب بازی را که می خواهد داشته باشد قشقرق راه می اندازد
|
[ترجمه گوگل]او وقتی نمی تواند اسباب بازی مورد نظرش را داشته باشد عصبانی می شود [ترجمه ترگمان]وقتی نمی تواند آن اسباب بازی را که می خواهد داشته باشد، اوقات تلخی می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He immediately threw a tantrum, screaming and stomping up and down like a child.
[ترجمه گوگل]او فوراً عصبانی شد، جیغ می کشید و مثل بچه ها بالا و پایین می رفت [ترجمه ترگمان]او فورا اوقات تلخی کرد، جیغ کشید و مثل بچه ها بالا و پایین رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Every time he had a tantrum she put a tick in the appropriate square.
[ترجمه گوگل]هر بار که او عصبانی می شد، او یک تیک در مربع مناسب قرار می داد [ترجمه ترگمان]هر دفعه که اوقات تلخی می کرد، یک سوسک را در میدان مناسب می گذاشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. After a tantrum, a child needs time to regroup.
[ترجمه گوگل]پس از عصبانیت، کودک به زمان نیاز دارد تا دوباره جمع شود [ترجمه ترگمان]پس از اوقات تلخی، کودک برای تجدید قوا نیاز به زمان دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The tantrum she throws on her own front lawn, after De Niro locks her out, is a stunner.
[ترجمه گوگل]عصبانیت او روی چمن جلویی خودش، بعد از اینکه دنیرو او را قفل می کند، خیره کننده است [ترجمه ترگمان]بعد از اینکه \"دنیرو\" او را قفل کرد، یک گیج کننده است که او بر روی چمن جلو خودش می اندازد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. On Tuesday he had a temper tantrum on the school bus and then kicked the school secretary.
[ترجمه گوگل]روز سه شنبه او در اتوبوس مدرسه عصبانی شد و سپس دبیر مدرسه را لگد زد [ترجمه ترگمان]روز سه شنبه او در اتوبوس مدرسه اوقات تلخی کرد و سپس به سمت دبیر مدرسه رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He threw a tantrum when she complained he should have treated her earlier.
[ترجمه گوگل]وقتی او شکایت کرد که باید زودتر با او رفتار می کرد، عصبانی شد [ترجمه ترگمان]او زمانی که شکایت می کرد که او زودتر با او رفتار خواهد کرد، اوقات تلخی کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Try to avoid surprises and avoid throwing a tantrum yourself.
[ترجمه گوگل]سعی کنید از غافلگیری جلوگیری کنید و از عصبانیت خودداری کنید [ترجمه ترگمان]سعی کنید از سورپرایز اجتناب کنید و از پرتاب کردن خودتان اجتناب کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He could throw a tantrum or a punch.
[ترجمه گوگل]او می تواند عصبانیت یا مشت پرتاب کند [ترجمه ترگمان]او می توانست یک پرخاش یا یک مشت پرتاب کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He threw a temper tantrum at school when two of the newcomers took his soccer ball.
[ترجمه گوگل]وقتی دو نفر از تازه واردها توپ فوتبالش را گرفتند، او در مدرسه عصبانی شد [ترجمه ترگمان]وقتی دو نفر از تازه واردان توپ فوتبال او را گرفتند، او در مدرسه اوقات تلخی کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• fit of ill-temper, outburst of rage a tantrum is a noisy and childish outburst of bad temper.
پیشنهاد کاربران
نق زدن
بیشتر برای بچه ها استفاده میشه وقتی چیزی که میخوان رو به دست نمیارن و شروع به سر و صدا گریه میکنن
طغیان خشم
بهانه گیری و لج
خشم ( ناگهانی ) همراه با داد و هوار، قشقرق، بد خلقی، اوقات تلخی 1 ) She was famous for throwing tantrums on set 2 ) Children often throw tantrums at this age.