taxes


معنی: عوارض

جمله های نمونه

1. taxes eat up most of my income
قسمت اعظمی از درآمد من صرف مالیات می شود.

2. taxes siphon off most of our income
مالیات بیشتر درآمد ما را درمی کشد.

3. taxes weighed heavily on the people
مالیات ها برای مردم طاقت فرسا بودند.

4. taxes will be deducted from your salary
مالیات از حقوقتان کم خواهد شد.

5. confiscatory taxes
مالیات های اجحاف آمیز

6. delinquent taxes
مالیات های عقب افتاده

7. excessive taxes form a disincentive to industrial expansion
مالیات های زیاد عامل بازدارنده ی توسعه ی صنعتی هستند.

8. heavy taxes
مالیات های سنگین

9. heavy taxes are hard on the poor
مالیات های سنگین برای فقرا کمرشکن است.

10. heavy taxes brought the people to their knees
مالیات های سنگین مردم را به زانو درآورد.

11. heavy taxes were squeezing the farmers
مالیات های سنگین کشاورزان را تحت فشار قرار داده بود.

12. high taxes had caused widespread dissatisfaction
مالیات های سنگین موجب نارضایتی گسترده شده بود.

13. light taxes
مالیات های کم

14. local taxes are separate from federal taxes
مالیات های محلی سوای مالیات های فدرال هستند.

15. new taxes are going to be levied on cigarets
مالیات های جدیدی به سیگار بسته خواهد شد.

16. oppressive taxes
مالیات های سنگین

17. punitive taxes
مالیات های غیر منصفانه

18. raising taxes is not the cure-all that it is claimed to be
بالا بردن مالیات ها،آن نوشدارویی که ادعا می کنند نیست.

19. reduced taxes accounted for the high net
مالیات های تخفیف یافته موجب سود ویژه ی زیاد بود.

20. regressive taxes
مالیات های کاهشی

21. unfair taxes and other oppressions
مالیات های غیرمنصفانه و ستمگری های دیگر

22. he regards taxes as a heavy burden
او مالیات ها را به عنوان باری سنگین تلقی می کند.

23. to boost taxes
مالیات ها را زیاد کردن

24. to collect taxes
مالیات جمع آوری کردن (وصول کردن)

25. to levy taxes on something
بر چیزی مالیات بستن

26. to pay taxes
مالیات پرداختن

27. to reduce taxes
مالیات ها را کم کردن

28. $ 5000 less taxes
5 هزار دلار با کسر مالیات (منهای مالیات)

29. costs exclusive of taxes
هزینه بدون احتساب مالیات

30. direct and indirect taxes
مالیات های مستقیم و غیر مستقیم

31. he reduced the taxes to keep the multitude happy
او برای راضی نگهداشتن توده ها مالیات ها را کاهش داد.

32. the cost includes taxes
هزینه شامل مالیات هم می شود.

33. the deduction of taxes from gross earnings
کسر مالیات از درآمد ناخالص

34. the imposition of taxes
بستن مالیات

35. the inclusion of taxes in calculating the expenses
به حساب آوردن مالیات ها در محاسبه هزینه ها

36. the paying of taxes is prescribed by law and custom
قانون و سنت پرداخت مالیات را مقرر کرده است.

37. they exacted heavy taxes from the people
آنها مالیات های سنگینی بر مردم تحمیل کردند.

38. they imposed heavy taxes on the people
آنان مالیات های سنگینی به مردم بستند.

39. they laid heavy taxes on the people
به مردم مالیات های سنگینی بستند.

40. they levy the taxes every six months
آنها هرشش ماه مالیات گردآوری می کنند.

41. delay in payment of taxes carries a heavy penalty
تاخیر در پرداخت مالیات جریمه ی سنگینی دربر دارد.

42. the issue of new taxes caused a lot of strife
موضوع مالیات های جدید موجب کشمکش های زیادی شد.

43. the old farmer's back taxes were remitted
مالیات های عقب افتاده ی کشاورز پیر مورد بخشودگی قرار گرفت.

44. this kind of work taxes my strength
این نوع کارها رمق مرا می کشد.

45. a scheme to evade paying taxes
نقشه ای برای گریز از پرداخت مالیات

46. the colonials were against heavy taxes
مهاجرنشینان با پرداخت مالیات های سنگین مخالف بودند.

47. they assessed the amount of taxes due
مبلغ مالیات قابل پرداخت را برآورد کردند.

48. we all have to pay taxes
همه باید مالیات بدهیم.

49. a rising sentiment for reducing the taxes
گرایش فزاینده برای کاهش مالیات ها

50. he felt bitter about the new taxes
درباره ی مالیات های جدید احساس بدی داشت.

51. he was adamantly opposed to new taxes
سرسختانه با مالیات های جدید مخالف بود.

52. the congress is empowered to levy taxes
کنگره(ی امریکا) اختیار مالیات بستن را دارد.

53. the law obliges everyone to pay taxes
قانون همه را موظف به پرداخت مالیات می کند.

54. the people were flayed by excessive taxes
مالیات های زیاد مردم را بیچاره کرده بود.

55. the people were irate over high taxes
مردم از مالیات های سنگین به خشم آمده بودند.

56. the surprising dodges used to escape taxes
حیله های تعجب آوری که برای فرار از مالیات به کار برده می شود

57. they raised a howl over high taxes
آنها از مالیات های سنگین دادشان بلند شده بود.

58. to waive a portion of the taxes due
بخشی از مالیات های قابل پرداخت را بخشودن

59. he also mooted the subject of new taxes
او موضوع مالیات های جدید را هم پیش کشید.

60. she favors a total elimination of all taxes
او طرفدار ازمیان برداشتن کامل همه ی مالیات ها است.

61. the company is in hot water over taxes
به خاطر مالیات ها شرکت دچار اشکال شده است.

62. the citizens were up in arms against heavy taxes
شهروندان از مالیات های سنگین سخت ناراضی بودند.

63. he colluded with unions in trying to avoid paying taxes
او با اتحادیه های کارگری که می کوشیدند از دادن مالیات شانه خالی کنند همدستی کرد.

64. there is no reason why we should boggle at income taxes
دلیلی ندارد که در مورد مالیات بردرآمد دو دل باشیم.

مترادف ها

عوارض (اسم)
dues, toll, charges, complications, taxes, jogs

پیشنهاد کاربران

تحت فشار قرار 'گرفتن
به چالش کشیدن
در حسابداری به عنوان مالیات ترجمه میشود
مالیات

بپرس