technique

/tekˈniːk//tekˈniːk/

معنی: فن، شیوه، تکنیک، روش فنی، شگرد فن، اصول مهارت
معانی دیگر: روش، تروند، صناعت، اسلوب، شگرد، کاردانی، مهارت، تروند گری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the specific method of doing or performing something.
مترادف: method, mode, system, way
مشابه: approach, manner, modus operandi, performance, procedure, style, tack

- The chef showed the new assistant a few of his cooking techniques.
[ترجمه گوگل] سرآشپز تعدادی از تکنیک های آشپزی خود را به دستیار جدید نشان داد
[ترجمه ترگمان] آشپز به دستیار جدید چند مورد از تکنیک های پخت را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He has a unique technique for making this type of golf shot.
[ترجمه گوگل] او تکنیک منحصر به فردی برای ساخت این نوع شوت گلف دارد
[ترجمه ترگمان] او یک روش منحصر به فرد برای ایجاد این نوع عکس گلف دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The company has patented its technique for the manufacture of this material.
[ترجمه گوگل] این شرکت تکنیک خود را برای ساخت این ماده ثبت کرده است
[ترجمه ترگمان] این شرکت تکنیک خود برای تولید این مواد را ثبت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: technical skill.
مترادف: skill
مشابه: chops, craft, dexterity, proficiency

- These new skaters have beautiful artistry, but they need to work on their technique.
[ترجمه گوگل] این اسکیت بازان جدید هنر زیبایی دارند، اما باید روی تکنیک خود کار کنند
[ترجمه ترگمان] این اسکیت بازان جدید دارای هنرمندی زیبا هستند اما باید بر روی تکنیک خود کار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the technique of teaching
فن تدریس

2. Dick Fosbury had a new technique for doing the high jump.
[ترجمه پریا] دیک فوسبری تکنیک جدیدی برای انجام پرش از ارتفاع داشت
|
[ترجمه گوگل]دیک فسبری تکنیک جدیدی برای انجام پرش ارتفاع داشت
[ترجمه ترگمان]دیک Fosbury تکنیک جدیدی برای انجام دادن پرش بلند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The earliest operations employing this technique were fraught with dangers.
[ترجمه پریا] اولین عملیات به کارگیری این روش با خطراتی همراه بود.
|
[ترجمه گوگل]اولین عملیاتی که از این تکنیک استفاده می کرد مملو از خطرات بود
[ترجمه ترگمان]اولین عملیات بکارگیری این تکنیک پر از خطر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This new technique of artificially growing cells copies what actually happens in nature.
[ترجمه گوگل]این روش جدید رشد مصنوعی سلول‌ها، آنچه را که در طبیعت اتفاق می‌افتد کپی می‌کند
[ترجمه ترگمان]این روش جدید از سلول های رشد مصنوعی، آنچه واقعا در طبیعت اتفاق می افتد را کپی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The technique Mr Wilson uses most often is to juxtapose things for dramatic effect.
[ترجمه گوگل]تکنیکی که آقای ویلسون اغلب از آن استفاده می‌کند این است که چیزها را در کنار هم قرار می‌دهد تا اثری دراماتیک داشته باشند
[ترجمه ترگمان]تکنیکی که آقای ویلسون از آن به کار می برد اغلب این است که کارها را به طور نمایشی اجرا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The technique is experimental, but the list of its practitioners is growing.
[ترجمه گوگل]این تکنیک آزمایشی است، اما فهرست تمرین‌کنندگان آن در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]این روش تجربی است، اما فهرست افراد حرفه ای آن در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Use this technique to control your level of arousal.
[ترجمه گوگل]از این تکنیک برای کنترل سطح برانگیختگی خود استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از این تکنیک برای کنترل سطح ایجاد برانگیختگی استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Medically, we will derive great benefit from this technique.
[ترجمه گوگل]از نظر پزشکی، ما از این تکنیک سود زیادی خواهیم برد
[ترجمه ترگمان]Medically، ما سود زیادی از این تکنیک بدست می آوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She needs to work on her interview technique if she's going to get a job.
[ترجمه گوگل]اگر می‌خواهد شغلی پیدا کند، باید روی تکنیک مصاحبه‌اش کار کند
[ترجمه ترگمان]اگر بخواهد شغلی پیدا کند، باید روی تکنیک مصاحبه خود کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The technique is being tried in classrooms to assess what effects it may have.
[ترجمه گوگل]این تکنیک در کلاس‌های درس برای ارزیابی اثراتی که ممکن است داشته باشد آزمایش می‌شود
[ترجمه ترگمان]این تکنیک در کلاسه ای درس برای ارزیابی اثرات احتمالی آن امتحان شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Our sales technique needs polishing up.
[ترجمه گوگل]تکنیک فروش ما نیاز به پرداخت دارد
[ترجمه ترگمان]تکنیک فروش ما نیاز به صیقل دادن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was a new production technique aimed at minimizing wastage.
[ترجمه گوگل]این یک تکنیک تولید جدید بود که هدف آن به حداقل رساندن اتلاف بود
[ترجمه ترگمان]این یک تکنیک تولید جدید با هدف به حداقل رساندن ضایعات بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What is it that makes this technique superior?
[ترجمه گوگل]چه چیزی باعث برتری این تکنیک می شود؟
[ترجمه ترگمان]چه چیزی این تکنیک را برتر می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We have developed a new technique for detecting errors in the manufacturing process.
[ترجمه گوگل]ما یک تکنیک جدید برای تشخیص خطاها در فرآیند تولید ایجاد کرده ایم
[ترجمه ترگمان]ما یک تکنیک جدید برای تشخیص خطاهای فرآیند تولید ایجاد کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فن (اسم)
art, manner, mode, technique, branch of knowledge, branch of science

شیوه (اسم)
pace, style, device, method, technique, habitude

تکنیک (اسم)
materiel, technique

روش فنی (اسم)
technique

شگرد فن (اسم)
technique

اصول مهارت (اسم)
technique

تخصصی

[سینما] فن
[برق و الکترونیک] روش، فن
[نساجی] فن - شیوه - روش - تکنیک - شگرد
[ریاضیات] تکنیک
[پلیمر] فن
[آمار] فن

انگلیسی به انگلیسی

• method of performance, technical skill, manner in which technical details are treated
a technique is a particular method of doing something.
technique is skill and ability in an artistic, sporting, or other practical activity that is developed through training and practice.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : technique ( technic ) / technicality / technician / technics
✅️ صفت ( adjective ) : technical
✅️ قید ( adverb ) : technically
لِم: technique
لمیک: technical
لمیکانه: technically
تَشنیک: technique
تشنیکی: technical
تشنیکانه: technically
* ایک پسوند زابنده ( صفت ساز ) پارسی میانه است که واژگانی مانند تاریک، باریک، نزدیک را ساخته است.
توانایی
خبرگی
کارایی
قابلیت
مهارت
تکنیک
روش
فن
روش کار

فرایند
تکنیک
فن = ترفند،
روش
ترفند

بپرس