terminal

/ˈtɜːrmənl̩//ˈtɜːmɪnl̩/

معنی: پایان، انتها، ایستگاه نهایی، اخر خط راه اهن یا هواپیما، نهایی، پایانی، انتهایی، پایانه، واقع در نوک
معانی دیگر: واقع در پایان، پایانه ای، آخرین، (به ویژه بیماری) درمان ناپذیر، علاج ناپذیر، مرگ فرجام، کشنده، نزدیک به مرگ، مردنی، دوره ای، گاهوار، پاره سالی، (گیاه شناسی) روینده در سرشاخه یا ساقه، سرشاخه ای، سرساقه ای، (اتوبوس و غیره) پایانه، ترمینال، ایستگاه (آخر)، پایانگاه، پایانجا، حد، ته، رجوع شود به: terminus، (مدار برق) نقطه ی اتصال، انتهای خط، سر (سیم)، (کامپیوتر) پایانه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, relating to, located at, or forming the end, limit, or boundary of something.
مشابه: bounding

- The dogs slowed their pace through the park as they reached the terminal cliffs.
[ترجمه مسلم میرزایی] سگ ها در جای خوشان در میان پارک آرام شدن در حالی که به صخره های پایانی میرسیدند
|
[ترجمه گوگل] سگ ها با رسیدن به صخره های ترمینال سرعت خود را در پارک کاهش دادند
[ترجمه ترگمان] وقتی به صخره های پایانه رسیدند سگ ها سرعت خود را از پارک رد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: occurring at or being the end of a series, section, or the like; concluding; final.
مترادف: concluding, final, last
متضاد: inceptive, initial
مشابه: ultimate, utmost

- The terminal chapter of the novel was the hardest to write.
[ترجمه منصور] بخش پایانی رمان سخت ترین بخش برای نوشتن بود.
|
[ترجمه گوگل] فصل پایانی رمان سخت ترین برای نوشتن بود
[ترجمه ترگمان] فصل نهایی رمان از همه سخت تر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: appearing or growing at the end of a stem, branch, or the like, as a bud or flower.

- These plants have terminal leaves.
[ترجمه گوگل] این گیاهان دارای برگ های انتهایی هستند
[ترجمه ترگمان] این گیاهان برگ های terminal دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: causing or ending in death; fatal.
مترادف: fatal, mortal
مشابه: deathly, lethal, malignant

- Cancer is not always a terminal illness.
[ترجمه منصور] سرطان همیشه بیماری کشنده ای نیست.
|
[ترجمه گوگل] سرطان همیشه یک بیماری لاعلاج نیست
[ترجمه ترگمان] سرطان همیشه یک بیماری پایانه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: of, relating to, or happening in a term or in every term.
مشابه: annual, cyclic, quarterly, seasonal, yearly

- The terminal invoices have been sent out.
[ترجمه گوگل] فاکتورهای پایانه ارسال شده است
[ترجمه ترگمان] فاکتورهای ترمینال ارسال شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: terminally (adv.)
(1) تعریف: a part or point that forms the end, limit, or boundary of something.
مترادف: end, limit, terminus
مشابه: border, boundary, extremity, fringe

(2) تعریف: a point in an electric circuit where a connection may be made or broken.
مترادف: pole
مشابه: outlet, receptacle

(3) تعریف: the mechanical device at such a point in a circuit, as at the end of a wire or cable, by means of which a connection may be made.
مترادف: switch

- The electrician attached a cable to the terminal.
[ترجمه گوگل] برقکار یک کابل به ترمینال وصل کرد
[ترجمه ترگمان] برق کار یک کابل را به ترمینال وصل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: either end of a railway, shipping line, bus route, or the like, or a town at this place.
مترادف: terminus
مشابه: depot, station

(5) تعریف: the passenger station, offices, and freight facilities at such a point or at a major junction.
مترادف: depot, station
مشابه: terminus

- There are several coffee shops in the large bus terminal.
[ترجمه گوگل] چندین کافی شاپ در ترمینال بزرگ اتوبوس وجود دارد
[ترجمه ترگمان] چندین قهوه خانه در پایانه بزرگ اتوبوس وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: an instrument connected to a computer, used to enter, receive, and display data or information.
مشابه: display, keyboard, monitor, peripheral

جمله های نمونه

1. terminal cancer
سرطان علاج ناپذیر

2. terminal feathers
پرهای انتهایی

3. terminal inspections
بازرسی های دوره ای

4. a terminal leaf
برگ سرشاخه ای

5. a terminal patient
بیمار مردنی

6. the terminal syllable of the word
آخرین هجای واژه

7. a hard-wired terminal
پایانه ی هم پیوند

8. the plus terminal
ترمینال مثبت

9. the airplane landed and taxied to the terminal
هواپیما فرود آمد و تا ترمینال روی باند حرکت کرد.

10. The car has reached its terminal speed and can run faster no longer.
[ترجمه گوگل]ماشین به سرعت نهایی خود رسیده است و دیگر نمی تواند سریع تر حرکت کند
[ترجمه ترگمان]ماشین به سرعت پایانه خود رسیده است و دیگر نمی تواند سریع تر بدود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Plans are underway for a fifth terminal at Heathrow airport.
[ترجمه گوگل]برنامه ریزی برای پنجمین ترمینال در فرودگاه هیترو در حال انجام است
[ترجمه ترگمان]برنامه هایی برای یک ترمینال پنجم در فرودگاه Heathrow در حال انجام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He has terminal lung cancer.
[ترجمه Ssss] او سرطان ریه را پشت سر گذاشت
|
[ترجمه Ash] او مبتلا به سرطان ریه لاعلاج است.
|
[ترجمه گوگل]او مبتلا به سرطان ریه است
[ترجمه ترگمان]او مبتلا به سرطان ریه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She has terminal cancer.
[ترجمه مروارید ] او سرطان کشنده دارد
|
[ترجمه گوگل]او سرطان پایانی دارد
[ترجمه ترگمان]او سرطان ترمینال دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He is in the terminal stage of cancer.
[ترجمه Ash] او در مرحله ی کشنده ی سرطان قرار دارد.
|
[ترجمه گوگل]او در مرحله پایانی سرطان است
[ترجمه ترگمان]او در مرحله نهایی سرطان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The airport hotel will be linked to the terminal building by a covered walkway.
[ترجمه گوگل]هتل فرودگاه توسط یک راهروی سرپوشیده به ساختمان ترمینال متصل خواهد شد
[ترجمه ترگمان]هتل فرودگاه با یک پیاده رو سرپوشیده به ساختمان پایانه متصل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The data entry terminal is connected to an online database while editing is taking place.
[ترجمه گوگل]ترمینال ورود داده ها در حین انجام ویرایش به یک پایگاه داده آنلاین متصل می شود
[ترجمه ترگمان]پایانه ورود داده ها به یک پایگاه داده آنلاین متصل شده است در حالی که ویرایش در حال انجام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پایان (اسم)
cessation, finish, termination, close, limit, end, conclusion, point, period, ending, sequel, terminal, finis, surcease, finality, winding-up

انتها (اسم)
termination, close, end, head, tailing, tag end, extremity, terminal, outrance, tail-end

ایستگاه نهایی (اسم)
terminal, terminus

اخر خط راه اهن یا هواپیما (اسم)
terminal

نهایی (صفت)
definitive, final, conclusive, terminal, ultimate, telic

پایانی (صفت)
final, terminal

انتهایی (صفت)
terminal, terminative, terminable

پایانه (صفت)
terminal

واقع در نوک (صفت)
terminal, vertical

تخصصی

[حسابداری] ترمینال،پایانه
[عمران و معماری] پایانه - ترمینال - پایانگاه - خروجی - مربوط به انتها - نهایی
[کامپیوتر] ترمینال، پایانی، پایانه . - ترمینال، پایانه دستگاه ورودی - خروجی با یک صفحه نمایش و صفحه کلید برای ایجاد ارتباط با کامپیوتر - ترمینالهای اولیه، ماشینهای تله تایپ بودند . امروزه بیشتر کامپیوترهای شخصی به عنوان ترمینال کامپیوترهای بزرگ استفاده می شوند . نگاه کنید به download . upload . modem . data . communication .
[برق و الکترونیک] پایانه، سر - پایه، پایانه 1- پیچ، زایده لحیم شدنی یا نقطه دیگری که بتوان اتصالهای الکتریکی را با آن بر قرار کرد . 2. تجهیزات انتهای سیستم رفه ریزی موج یا کانال مخابراتی دیگر . 3. یکی از نقاط ورودی یا خروجی الکتریکی مدار یا قطعه 4. وسیله ای که امکان دسترسی به کامپیوتر راه دور را فراهم می کند .
[مهندسی گاز] نهائی، هریک از دوانتها، مبداومقصد
[زمین شناسی] پایانه، پیچ اتصال - واحد وردی- خروجی که توسط آن کاربر با سیستم پردازش دادهها ارتباط برقرار میکند.
[نساجی] پایانه - نقطه انتهایی
[ریاضیات] پایانه، دوم، پایانی، نهایی، انجامی، انتهای
[نفت] پایانه

انگلیسی به انگلیسی

• either end of a passenger line; bus or train station; point of connection to a current (electricity)
end, extremity, closing, concluding, final; mortal, incurable
a terminal illness or disease causes death gradually and is incurable.
a terminal is a place where vehicles, passengers, or goods begin or end a journey.
a computer terminal is a piece of equipment consisting of a keyboard and a screen that is used for putting information into a computer or for getting information from it.

پیشنهاد کاربران

الکترونیک: پایانه، پایانی، ترمینال، کامپیوتر: ترمینال، کلم، محل اتصال، پیچ اتصال، علوم مهندسی: پایانه، هواپیمایی: پایانه، معماری: ترمینال، سکوی نظامی، بارانداز نظامی انتهایی، نهایی، اخری، محل پیاده و سوار
...
[مشاهده متن کامل]
کردن بارها، علوم نظامی: قطب مدار، الکترونیک: انتهایی، پایانی، نهایی، اقتصاد: نهایی، انتهایی، واقع در نوک، پایان، انتها، اخر خط راه اهن یا هواپیما، پایانه، پایانیپایانه، پایانی، ترمینال، کامپیوتر: ترمینال، کلم، محل اتصال، پیچ اتصال، علوم مهندسی: پایانه، هواپیمایی: پایانه، معماری: ترمینال، سکوی نظامی، بارانداز نظامی انتهایی، نهایی، اخری، محل پیاده و سوار کردن بارها، علوم نظامی: قطب مدار، الکترونیک: انتهایی، پایانی، نهایی، اقتصاد: نهایی، انتهایی، واقع در نوک، پایان، انتها، اخر خط راه اهن یا هواپیما، پایانه

پایانه
terminal ( n ) ( tərmənl ) =a building or set of buildings at an airport where air passengers arrive and leave, e. g. A second terminal was opened in 2018.
terminal
پایانە
ترمینال
غایی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : terminate
✅️ اسم ( noun ) : termination / terminal
✅️ صفت ( adjective ) : terminal
✅️ قید ( adverb ) : terminally
ناعلاج
پایان بخش ، پایانی ، انتهایی ، آخرین
⬛ صفت ⬛
۱. لاعلاج ( مرضی است که نهایتاً منجر به مرگ فرد بیمار می شود و درمان مناسبی برایش وجود نداشته باشد و در کوتاه مدت سبب مرگ بیمار شود )
۲. خیلی بد، شدید و وخیم
۳. نهایی - پایانی - انتهایی - آخرین
...
[مشاهده متن کامل]

⬛ اسم ⬛
۱. پایانه یا ایستگاه مسافربری ( ترمینال یاstation )
۲. ساختمانی در فرودگاه که در آن افراد سوار و پیاده می شوند
۳. بخشی از یک قطعه الکتریکی ( مانند باتری ماشین ) ، همون جایی که اتصال الکتریکی را ایجاد میکنیم
Example :
◀️? Does it go HIV, AIDS and then leukemia
Yes
If you’re lucky, your aids will beat your cancer. But i believe You’ll beat cancer but French Canadian Acting is TERMINAL
So I get that you’re an actor but why in the world would you pretend to be French and Canadian??
Just for fun
At this point even your cancer is looking for a cure

terminal ( عمومی )
واژه مصوب: پایانه 3
تعریف: [عمومی] مکانی که مبدأ حرکت و مقصد وسایل نقلیۀ عمومی است|||[مهندسی مخابرات] قسمت پایانی تجهیزات ارتباطی و مخابراتی، اعم از رایانه و تلفن و دورنگار و نظیر آن
بدخیم - کشنده
در سال 1981 تشخیص دادند که او سرطان بدخیم دارد.
. She was diagnosed with terminal cancer in 1981
کشنده و لاعلاج.
پایانه
شبکه
رسانه
پایانی
leading gradually to death
کشنده
she had a terminal lung disease
اون یه بیماریه ریوی کشنده داشت .
ممنون میشم به کانال اینستاگرام من سر بزنید . میتونید لغات و اصطلاحات بیشتری رو همراه با مثال ببینید .
languageyar@
It causes or results in death
هو
پایانه. محل انشعاب ، جعبه تقسیم برق ، پایانه مسافربری.
[رایانه و الکترونیک]
پایانگر ، پایان دهنده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس