terrified

/ˈter.ə.fɑɪd//ˈter.ə.fɑɪd/

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: filled with great fear or terror.
مترادف: petrified
متضاد: fearless, unafraid
مشابه: frightened, horrified, horror-struck, scared

- They were utterly terrified after hearing the gunshots.
[ترجمه Ar] آنها بعد از شنیدن اسلحه ها کاملا وحشت زده شدند.
|
[ترجمه Atena] آنها پس از شنیدن صدای شلیک اسلحه ها به شدت وحشت کردند
|
[ترجمه گوگل] آنها پس از شنیدن صدای تیراندازی به شدت ترسیده بودند
[ترجمه ترگمان] بعد از شنیدن صدای شلیک، کاملا وحشت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My mother was terrified of the possibility of war.
[ترجمه گوگل] مادرم از احتمال جنگ وحشت داشت
[ترجمه ترگمان] مادرم از امکان جنگ می ترسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He had a terrified look on his face.
[ترجمه یوسف] او ازدیدن چهره اش وحشت زده شد
|
[ترجمه اکبر] او نگاه وحشت زده ای داشت رو چهره اش
|
[ترجمه علی] اون با وحست به او نگاه میکرد
|
[ترجمه گوگل] چهره وحشتناکی داشت
[ترجمه ترگمان] چهره اش وحشت زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. terrified at the sight of the corpse
وحشت زده در اثر دیدن جسد

2. an unknown epidemic terrified the islanders
یک بیماری همه گیر ناشناخته مردم جزیره را دچار وحشت کرده بود.

3. He was clasping the vase tightly, terrified of dropping it.
[ترجمه سلام] او گلدون رو محکم گرفت چون وحشت زده شد.
|
[ترجمه گوگل]او گلدان را محکم بست، از ترس انداختن آن
[ترجمه ترگمان]او گلدان را محکم به هم وصل کرده بود و از اینکه آن را پایین انداخته بود وحشت زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He's terrified of being bitten by a snake.
[ترجمه گوگل]او از گزیده شدن توسط مار می ترسد
[ترجمه ترگمان]او از گاز گرفته شدن توسط یک مار وحشت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I'm terrified of flying I'd rather go by sea.
[ترجمه گوگل]من از پرواز می ترسم ترجیح می دهم از طریق دریا بروم
[ترجمه ترگمان]من از پرواز وحشت دارم و ترجیح می دهم به دریا بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He huddled in the corner like a terrified child.
[ترجمه گوگل]مثل بچه ای وحشت زده گوشه ای جمع شد
[ترجمه ترگمان]مثل یک بچه وحشت زده در گوشه ای کزکرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was terrified of going to hell when he died.
[ترجمه گوگل]هنگام مرگ از رفتن به جهنم وحشت داشت
[ترجمه ترگمان]وقتی مرد، از رفتن به جهنم وحشت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He looked so terrified I thought he'd seen a ghost.
[ترجمه گوگل]او آنقدر وحشت زده به نظر می رسید که فکر می کردم یک روح دیده است
[ترجمه ترگمان]او چنان وحشت زده به نظر می رسید که من فکر می کردم او یک روح دیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The matron bore down upon the terrified nurses.
[ترجمه گوگل]مادر از پرستاران وحشت زده رنجید
[ترجمه ترگمان]خانم مدیر از میان پرستاران وحشت زده پایین آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Clearly terrified, he let out a strangulated whimper.
[ترجمه گوگل]او که آشکارا ترسیده بود، ناله ای خفه کرد بیرون داد
[ترجمه ترگمان]با ترس و لرز شروع به زوزه کشیدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Quite honestly/frankly, the thought of it terrified me.
[ترجمه گوگل]کاملاً صادقانه / صادقانه، فکر آن من را وحشت زده کرد
[ترجمه ترگمان]فکر کردن به این موضوع مرا وحشت زده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She'd been so terrified that she had armed herself with a loaded rifle.
[ترجمه گوگل]او آنقدر ترسیده بود که خود را با یک تفنگ پر شده مسلح کرده بود
[ترجمه ترگمان]چنان وحشت زده بود که خود را با تفنگ پر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She looked at him with wide, terrified eyes.
[ترجمه گوگل]با چشمان درشت و وحشت زده به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با چشمان گشاد و وحشت زده به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I was so terrified my legs were wobbling.
[ترجمه گوگل]خیلی ترسیده بودم که پاهایم تکان می خورد
[ترجمه ترگمان] خیلی ترسیدم که پاهام داره تکون میخوره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was terrified of getting her pregnant.
[ترجمه گوگل]او از باردار شدن او می ترسید
[ترجمه ترگمان]می ترسید او را حامله کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• intimidated, deeply scared, very frightened

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : terrify
✅️ اسم ( noun ) : _
✅️ صفت ( adjective ) : terrifying / terrified
✅️ قید ( adverb ) : terrifyingly
او گلدان را محکم گرفت و وحشت زده شد.
زهر ترک شده
Terrified = وحشت زده ( فرد )
Terrifying = وحشتناک ( چیزی یا فردی )
وحشت زده
خیلی ترسیده شده
وحشتناک
ترسیده
ترسی را که تمام وجود کسی را گرفته باشد

وحشتناک یا وحشت زده
Adjective :
وحشت زده
خیلی ترسیده شده
قالب تُهی کرده

ترسیده، وحشت زده
ترس عمیق. ترسی که تمام وجود کسی رو گرفته
وحشت زده
وحشتناک
وحشت زده

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس