textbook

/ˈtekstˌbʊk//ˈteksbʊk/

معنی: رساله، کتاب درسی، کتاب اصلی در یک موضوع
معانی دیگر: درسنامه ای، بن کتابی، پروز نامه ای، کتاب حاوی اصول هر چیز، کتاب اصول، کتاب درسی، کتاب اصلی، دریک موضوع، رساله

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a book used as the basis for instruction in or study of a specific subject.
مشابه: text

جمله های نمونه

1. a textbook example of the evils of bureaucracy
مثال درسنامه ای مضار دیوان سالاری

2. a mathematical textbook
کتاب درسی ریاضیات

3. the second unit of this textbook
بخش دوم این کتاب درسی

4. he had read and carefully highlighted the textbook
او کتاب درسی را خوانده و با دقت زیر مطالب مهم خط کشیده بود.

5. The boy forgot where he put his textbook.
[ترجمه محمد حسن اسایش] پسرفراموش کرد که کتابخودرا کجا گذاشته است.
|
[ترجمه یاسین گودرزی] ازیاد پسر رفت که کتاب درسیش را کجا گذاشته است
|
[ترجمه گوگل]پسر فراموش کرد کتاب درسی خود را کجا گذاشته است
[ترجمه ترگمان]پسر یادش رفت که کتابش را کجا گذاشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I gave the textbook back to him.
[ترجمه محسن عینعلی] کتاب درسی را به او پس دادم
|
[ترجمه گوگل]کتاب درسی را به او پس دادم
[ترجمه ترگمان]کتاب درسی را به او دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That was a textbook goal from Taylor.
[ترجمه گوگل]این هدف کتاب درسی تیلور بود
[ترجمه ترگمان]این یک هدف درسی از تیلر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He tossed the textbook to me.
[ترجمه محسن عینعلی] کتاب درسی را به طرف من پرت کرد
|
[ترجمه گوگل]کتاب درسی را به طرف من پرت کرد
[ترجمه ترگمان] اون کتاب درسی رو به من داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was reading a math textbook in the dormitory.
[ترجمه گوگل]او در خوابگاه مشغول خواندن کتاب ریاضی بود
[ترجمه ترگمان]او کتاب درسی ریاضی را در خوابگاه می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He bought a new mathematical textbook.
[ترجمه گوگل]او یک کتاب درسی جدید ریاضی خرید
[ترجمه ترگمان]یک کتاب درسی ریاضی خریده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The family is shaping excellent personality life textbook, is to stimulate the spirit of power source, is the emotional rain nourishes the soul.
[ترجمه گوگل]خانواده در حال شکل دادن به شخصیت عالی کتاب درسی زندگی است، برای تحریک روح منبع قدرت است، باران عاطفی روح را تغذیه می کند
[ترجمه ترگمان]این خانواده در حال شکل گیری یک کتاب درسی شخصیت عالی هستند، که روح منبع قدرت را تحریک می کند، این است که باران احساسی روح را تغذیه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This book is designed as a textbook.
[ترجمه گوگل]این کتاب به عنوان کتاب درسی طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]این کتاب به عنوان یک کتاب درسی طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She's a walking textbook of medicine.
[ترجمه گوگل]او یک کتاب درسی پزشکی است
[ترجمه ترگمان]او یک کتاب درسی از پزشکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Textbook writing can be an intellectually and financially rewarding activity.
[ترجمه گوگل]نوشتن کتاب درسی می تواند یک فعالیت فکری و مالی مفید باشد
[ترجمه ترگمان]نوشتن کتب درسی می تواند یک فعالیت ارزشمند از نظر فکری و مالی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The new textbook is in course of preparation.
[ترجمه گوگل]کتاب درسی جدید در مرحله آماده سازی است
[ترجمه ترگمان]کتاب درسی جدید در جریان آماده سازی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It was a textbook example of how to deal with the problem.
[ترجمه گوگل]این یک نمونه کتاب درسی از نحوه برخورد با مشکل بود
[ترجمه ترگمان]این یک نمونه درسی از نحوه برخورد با این مشکل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رساله (اسم)
precis, abstract, treatise, dissertation, tract, epistle, booklet, act, leaflet, brochure, enchiridion, handbook, rescript, textbook, tractate

کتاب درسی (اسم)
text, textbook

کتاب اصلی در یک موضوع (اسم)
textbook

انگلیسی به انگلیسی

• learning book, educational book
a textbook is a book about a particular subject that is intended for students to use.

پیشنهاد کاربران

textbook ( n ) ( tɛkstbʊk ) ( also text ) =a book that teaches a particular subject and that is used especially in schools and colleges, e. g. a school textbook. a history textbook.
textbook
در حالت adjective ، به نظرم معنی "بارز" میده
مثال :
مثلا اگر بگوییم textbook example یعنی مثال بارز یا نمونه بارز
textbook model : مدلِ بارز
کتاب درسی
Adjective :
مثال عینی
شاهد عینی
نمونه روشن
به عنوان مثال :
The advertising campaign was a textbook example of how to sell a product
کتاب درسی، رساله، نوشته دریک موضوع، کتاب اصلی، قانون مالیات
As an adj
used to describe something that is done exactly as it should be done, or happens exactly as it should happen
conforming or corresponding to an established standard or type
استاندارد کامل
...
[مشاهده متن کامل]

کاملا اصولی
کاملا بر طبق استاندارد ها - اصول - معیارهای چیزی
کاملا بر طبق الگوی چیزی
دقیقا هم جوری که باید باشه !
A classic textbook reponse

موقعی که می خوای به یه نفر بگی " مثل روز روشنه" یا "خیلی ضایع" هست . از این عبارت هم استفاده میشه
هو
کتاب مرجع.
درسنامه
نمونه بارز، آیینه تمام نما، الگوی کامل، مثال روشن،
مثال:1 - It was a textbook example of how to deal with the problem.
2 - The advertising campaign was a textbook example of how to sell a product.
رساله
مثل روز روشن بودن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس