the

/ði://ði:/

حرف معرفه، حرف تعریف (با a و an فرق دارد)، تا اینکه، مگر اینکه، برای اینکه، هر چه، حرف تعریف برای چیز یا شخص معینی

بررسی کلمه

( definite article )
(1) تعریف: used before nouns or noun phrases in order to specify something already understood.

- The book (that I just mentioned) is a classic.
[ترجمه H] کتابی که گفتم یه کتاب کلاسیک است
|
[ترجمه آرسین] کتابی که بهش اشاره کردم یک کتاب کلاسیک است
|
[ترجمه mahy] کتابی گه بهت گفتم کتاب کلاسیکیه
|
[ترجمه Shiva] آن کتاب یک کتاب کلاسیک است
|
[ترجمه امیر قلیزاده] کتابی که گفتم یک کتب کلاسیک است
|
[ترجمه ماکان] کتابی که گفتم یه کتاب کلاسیکه
|
[ترجمه ب ت چ] بیشین بینیم باعو بچه سوسول ترجمه ایزی ایزی تمام تمام
|
[ترجمه Mohammad] کتابی ( که اشاره کردم ) یک کتاب کلاسیک است
|
[ترجمه ] ان کتاب که اشاره کرده بودم یک کتب کلاسیک میباشد
|
[ترجمه محمد] آن کتاب ( the =ان ) یک کلاسیک است
|
[ترجمه Matin] کتاب ( که من به آن اشاره کردم ) یک کتاب کلاسیک است.
|
[ترجمه فریده] کتابه کلاسیکه : )
|
[ترجمه گوگل] کتاب (که من به آن اشاره کردم) یک کتاب کلاسیک است
[ترجمه ترگمان] کتاب (که ذکر کردم)یک کتاب کلاسیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: used before titles.

- the Prime Minister
[ترجمه سجاد مصلحی] نخست وزیر - صدر اعظم
|
[ترجمه master] نخست وزیر اعظم
|
[ترجمه گوگل] نخست وزیر
[ترجمه ترگمان] نخست وزیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: used to indicate something fashionable or distinctive.

- the restaurant in town
[ترجمه زهرا] رستوران در شهر است
|
[ترجمه parniyan] رستوران توی شهر است
|
[ترجمه م] در شهر رستوران است
|
[ترجمه علی] در این شهر رستوران است
|
[ترجمه P] رستورانی در شهر
|
[ترجمه گوگل] رستوران در شهر
[ترجمه ترگمان] رستورانی در شهر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: used before nouns of climate or natural forces.

- the weather
[ترجمه محمد] شرایط جوی
|
[ترجمه گوگل] آب و هوا
[ترجمه ترگمان] آب و هوا …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- the sun
[ترجمه گوگل] خورشید
[ترجمه ترگمان] خورشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: used before the proper name of a group.

- the English
[ترجمه گوگل] انگلیسی
[ترجمه ترگمان] انگلیسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: used before a proper geographic name.

- the Mississippi River
[ترجمه گوگل] رودخانه می سی سی پی
[ترجمه ترگمان] رودخانه میسیسیپی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(7) تعریف: used to indicate a decade.

- the sixties
[ترجمه گوگل] دهه شصت
[ترجمه ترگمان] دهه شصت،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(8) تعریف: used before an adjective to convert it into a noun.

- Should I wear the red or the green (dress)?
[ترجمه سارینا] ایا من باید سبز یا قرمز ( لباس ) را بپوشم
|
[ترجمه Ar.d] آیا من باید ( لباس ) قرمز یا سبز بپوشم؟
|
[ترجمه P] آیا من باید ( لباس ) قرمز را بپوشم یا سبز را؟
|
[ترجمه گوگل] آیا باید قرمز (لباس) را بپوشم یا سبز؟
[ترجمه ترگمان] آیا من باید قرمز یا سبز (لباس)بپوشم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(9) تعریف: used to indicate a generic group.

- the animals
[ترجمه گوگل] حیوانات
[ترجمه ترگمان] حیوانات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- the plants
[ترجمه گوگل] گیاهان
[ترجمه ترگمان] گیاهان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(10) تعریف: enough.

- He didn't have the stamina to finish.
[ترجمه erfan] او قدرتی نداشت تا کارش را پایان دهد
|
[ترجمه گوگل] او طاقت تمام کردن را نداشت
[ترجمه ترگمان] اون بنیه کافی برای تموم کردن نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(11) تعریف: per; each.

- It sells for sixty cents the bushel.
[ترجمه نیما چوبین] پیمانه ای شصت سنت به فروش می رسد.
|
[ترجمه گوگل] بوشل شصت سنت می فروشد
[ترجمه ترگمان] شصت و هشت سنت می فروشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They are paid by the hour.
[ترجمه نیما چوبین] آنها ساعتی حقوق ( پول ) می گیرند.
|
[ترجمه گوگل] ساعتی حقوق می گیرند
[ترجمه ترگمان] تا یک ساعت دیگر پول می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
(1) تعریف: used in comparisons to show that two things happen simultaneously.

- The older I get the more forgetful I become.
[ترجمه نیما چوبین] هرچی بزرگ تر میشم، فراموشکارتر می شم!
|
[ترجمه گوگل] هر چه بزرگتر می شوم فراموشکارتر می شوم
[ترجمه ترگمان] هرچه بزرگ تر می شوم، forgetful می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: used in comparative statements to show relative degree.

- He went on a diet and looks the better for it.
[ترجمه سودا] او رژیم گرفت و بنظر میرسد بهتر است
|
[ترجمه گوگل] او رژیم گرفت و برای آن بهتر به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان] رژیم گرفت و بهتر به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: used before a superlative to indicate the thing or object so described.

- She is the smartest child in the class.
[ترجمه گوگل] او باهوش ترین بچه کلاس است
[ترجمه ترگمان] او باهوش ترین کودک در کلاس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the "i" in "bride" has greater length than the "i" in "bright"
"i" در واژه ی "bride" دیرش بیشتری دارد تا "i" در "bright".

2. the "t" in "cattail" is geminated
حرف "t" در واژه ی "cattail" مضاعف شده است.

3. the "we" is more important than the "i"
((ما)) از ((من)) مهمتر است.

4. the (beating of the) pulse
(تپش) نبض

5. the (british) royal society
فرهنگستان سلطنتی (بریتانیا)

6. the (tree) branch broke
شاخه ی درخت شکست.

7. the 14 million tabbed for school districts
14 میلیونی که برای حوزه های آموزشی کنار گذاشته شده است

8. the 1st battalion of the infantry regiment
گردان اول هنگ پیاده

9. the 20th of mordad
بیستم مرداد

10. the 49th parallel
مدار جغرافیایی چهل و نهم

11. the abandoned child was found in a state of undress
کودک رها شده را لخت و پتی پیدا کردند.

12. the abased tips of some birds' wings
نوک خمیده ی بال برخی از پرندگان

13. the abatement of mutual hatred
کاهش انزجار متقابل

14. the abbreviation of christmas into xmas
مخفف سازی "christmas" به صورت "xmas"

15. the abdominal region
ناحیه ی شکم

16. the abduction of a limb
ورابری یک اندام

17. the ability to read and do simple figuring
قدرت خواندن و محاسبه ی ساده کردن

18. the abnormality of his behavior
نابهنجاری رفتار او

19. the abode of the immortals
جایگاه خدایان

20. the abolition of slavery in america
الغای بردگی در امریکا

21. the abortion of a cold
برطرف شدن سرماخوردگی در مراحل اولیه

22. the above is the owner of the horse
شخص نامبرده مالک آن اسب است.

23. the abragation of the peace treaty
لغو قرارداد صلح

24. the abstraction of money from the company's account
دزدیدن پول از حساب شرکت

25. the academic interests of a scholar
علایق علمی یک دانشمند

26. the academic world
دانشگاه ها،عالم دانشگاهی

27. the academic year commences in september
سال تحصیلی در سپتامبر آغاز می شود.

28. the academy of persian language
فرهنگستان زبان فارسی

29. the acccession of nader
به سلطنت رسیدن نادر

30. the accent falls on the third syllable
فشار (یا تاکید) روی هجای سوم است.

31. the accessory functions of the tongue
کنش های ثانوی زبان

32. the accident happened in this place
تصادف در اینجا اتفاق افتاد.

33. the accident reduced the car to squash
تصادف ماشین را خرد و خمیر کرد.

34. the accident was caused by the driver's negligence
تصادف به خاطر بی دقتی راننده بود.

35. the accidental firing of a gun
شلیک تصادفی اسلحه

36. the accommodations on this train were very inadequate
وسائل رفاهی این ترن اصلا کافی نبود.

37. the accordance of privilege
اعطای امتیاز

38. the accountant embezzled the bank's money
حسابدار پول های بانک را به جیب زد.

39. the accountant has salted the books
حسابدار توی دفاتر دست برده است.

40. the accountants stewed in a windowless room eight hours a day
حسابدارها در یک اتاق بی پنجره روزی هشت ساعت از گرما کلافه می شدند.

41. the accounting department
بخش حسابداری،اداره ی امور مالی

42. the accounts check
حساب ها با هم می خوانند.

43. the accounts do not agree
حساب ها با هم نمی خواند.

44. the accouterments of war
تجهیزات جنگی

45. the accretion of sand on the shore
انباشتگی شن روی ساحل

46. the accumulation of wealth, property, and privilege
گردآوری ثروت و ملک و امتیاز

47. the accuracy of this calculating machine
دقت این ماشین حساب

48. the accuracy of this predictions
صحت پیش بینی های او

49. the accusations brought against him were not answerable
اتهامات وارد بر او قابل دفاع نبود.

50. the accusative case
حالت مفعولی،حالت رایی

51. the accused is missing and presumed dead
متهم مفقود شده است و احتمال می رود که مرده باشد.

52. the accused man was summoned to the bar
(مرد) متهم به دادگاه احضار شد.

53. the accused man's contradictory statements
اظهارات ضد و نقیض متهم

54. the accused man's inconsistent statements
اظهارات ضد و نقیض متهم

55. the accused paused but the judge ordered her to proceed
متهم مکث کرد ولی قاضی به او دستور داد که ادامه دهد.

56. the accused retracted his confession and claimed that he had been tortured
متهم اعتراف خود را پس گرفت و ادعا کرد که او را شکنجه کرده بودند.

57. the accused spoke in a faltering voice
متهم با صدایی لرزان سخن می گفت.

58. the accused will be tried tomorrow
متهم فردا محاکمه خواهد شد.

59. the ace of hearts
آس دل

60. the acerbity of his words
تندی حرف های او

61. the achievement of goals
دستیابی به هدف ها

62. the achievements that illuminated that period
دستاوردهایی که آن دوره را منور نمود.

63. the acid juice of unripe grapes
آب ترش مزه ی غوره

64. the acidity of lime juice
ترشی آب لیمو

65. the acquisition of learning
کسب دانش

66. the act received royal assent on the fifth of october
لایحه در تاریخ پنج اکتبر به صحه ی ملوکانه رسید.

67. the acting president of the society
رئیس موقت انجمن،کفیل ریاست انجمن

68. the acting version of the story
متن نمایش نامه ای داستان

69. the action of a drug
اثر دارو

70. the action of water on rocks
اثر آب بر سنگ

انگلیسی به انگلیسی

• definite article used to specify one person or item in particular (grammar)
(grammar) word used to modify adjectives and adverbs and show relation between two conditions (i.e. the more i study, the more i learn)

پیشنهاد کاربران

به معنی چیزی که هم شخص گوینده هم شخص شنونده میدانند درمورد چه چیزی صحبت میکنند
The chair : این میز ، در جمله ای میاید که مشخص است کدام میز ذکر شده
chair : میز
را
در عربی هم معنی خدا میدهد.
تلفط the: اگر کلمه بعد از the حرف اولش جزؤ حروف صدا دار ( a, e, i, o, u ) باشد /�i:/ ( ذی ) تلفظ میشود و در غیر این صورت ( ذا ) تلفظ میشود.
ذا ( ذی )
تلفط the: اگر کلمه بعد از the حرف اولش جزو حروف صدا دار ( a, e, i, o, u ) باشد /�i:/ ( ذی ) تلفظ میشود و در غیر این صورت ( ذا ) و یا بعضی وقتها ( ذِ ) تلفظ میشود.
درود
/ شناسواژه /
شناسواژه یا حرف معرفه و تعربف در زبان پارسی، واکه ( واج صدادار ) / اِ/ است که به ریخت /ه/ در پایان نام می آید درواقع /ه/ در پارسی پسوند شناس ساز است، همان کاربردی که the در انگلیسی، Le در فرانسه و ال در عربی دارد:
...
[مشاهده متن کامل]

مَرده رفت،
پسره رو دیدی؟
کتابه را خوندم قشنگ بود.
گوشیه را خریدم.
در این نمونه ها نامهای مرد، پسر، کتاب و گوشی حالتی شناخته شده برای شنونده دارد یعنی که انگار شنونده آنها را می شناسد یا دستکم شناخت اندکی هم که شده به آنها دارد.
در پارسی افزون بر پسوند /ه/ برای شناس سازی، گاهی ضمیرهای اشاره [این و آن یا همین و همان] هم برای شناساندن بیشتر یا تاکید کاربرد می یابند:
اون مرده رفت.
همون پسره، دیدیش تا حالا!
این کتابه را که می گم بخون.
من فقط همین گوشیه را می خوام.
من فقط همون گوشیه که نشونت دادم رو می خوام، آخرم می خرمش.
-
همچنین در پارسی پسوند /ی/ برای ناشناس سازی کاربرد دارد که گاهی همراه با یک ( یه ) گفته می شود مانند کاربرد a و an در انگلیسی:
مردی رفت، یه مردی رفت.
یه کتاب خوندم که خیلی قشنگ بود. یه کتابی خوندم . . .
یه گوشی خریدم که تا حالا ندیدی.
در این نمونه ها نامهای مرد، کتاب و گوشی حالتی ناشناس برای شنونده دارد.

آ/ای/آن/این/موجود
"موجود" معادل مناسبی برای حرف "the" هست. موقع ترجمه لغت به لغت می شه متوجه این تناسب شد.
Emphatic the [thee]
When we wish to place emphasis on a particular word, we can use "emphatic the" [thee], whether or not the word begins with a consonant or vowel sound. For example:
A: I saw the [thuh] President yesterday.
...
[مشاهده متن کامل]

B: What! The [thee] President of the United States?
A: Yes, exactly!

موارد استفاده از the
1. برای یک چیز یا یک شخص معین ( که قبلا برای شنونده در مورد آن صحبت کرده ایم )
I bought a shirt and some pants. The shirt is blue.
2. قبل از اعداد و تاریخ
Friday the thirteenth.
...
[مشاهده متن کامل]

I grew up in the nineties.
3. قبل از افراد و چیزهای مشابه
the French ( فرانسوی ها )
the rich ( ثروتمندها )
4. قبل از اسم رودخانه ها، اقیانوس ها و برخی کشورها
the Atlantic
the Mississippi

معنی کلمه the میشود : را
و تلفظ کلمه the به این صورت است که اگر بعد از آن یک حرف صدا دار ( a, e, i, o, u ) بیاید ذی تلفظ میشود و در غیر این صورت ذا یا ذِ تلفظ میشود.
بچه ها میشه برام این جمله رو معنی کنینThy Phnomenon one
این یا آن ( شی ء یا هدف ) مدنظر
Dei /the /theo/ thi
از نظر ریشه شناسی به معنای خدا هست.
مثال:
Theism
Atheism
Deity
Monotheism
Ditheism
Polytheism
pantheism
Theocracy
Theology
Theocentric
ترتیب ترجمه: 1 - ترجمه نمیشود 2 - این و آن 3 - مذکور، مذبور ، مورد نظر ، فوق الذکر و. . . پس از هسته اسمی ترجمه میشوند 4 - ( هه ) غیر ملفوظ آخر کلمه مثل The Ali book = کتاب علی 5 - یکی از و نوعی از ( مثل یکی از بهترین روش های مطالعه و نوعی از دارویی که برای این بیماری وجود دارد )
معنی the به فارسی پیشنهاد من در مورد این کلمه مثل اینکه بگیم که در این شهر یک رستوران وجود دارد .
پس معنی the به معنی ها یا این هستش.
The=این یا ها
هاوندهای پارسی the:
- ه
ماشینه: the car
دختره: the girl
ام -
ام شهر: this city
ام روز: today ( الیوم )
هاوند های پارسی a / an:
- ی
کتابی: a book
پسری: a guy
یه -
...
[مشاهده متن کامل]

یه نفر: a person
یه ساعت: an hour
گاهی هردو ریخت پسوندی و پیشوندی با هم بکار می روند:
"ام تاکسیه" رو ببین: look at the taxi
"ام درختی" که تو باغچه بود: the tree that was in the garden
"یه کلاغه" بالاشه: there is a crow on top of it
"یه بچه ای" داشت رد میشد: a kid was passing

the البته حرف معرفه سازی است اما دقت بفرمایید و به بالا آمدن این پیشنهاد کمک بفرمایید.
به اعتقاد بنده، باید برای این حرف تعریف مدتها پیش معادلی فارسی تعریف میشد که نشده است و دلسوزی نیز وجود نداشته است که به فارسی کمک کند و اگر هم اسما وجود داشته است، درعمل فرهنگستانهای بودجه بگیر چیزی به زبان نیفزوده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

بهرحال به نظر من ما میتوانیم از یک کلمه جدید برای ترجمه آن استفاده کنیم. تاکنون شخصا در ترجمه مجبور به استفاده از کلمات این، آن، همین، همان و غیره برای معروف کردن کلمه نموده ام ولی اینکار باعث بعضا تطول یا غامض شدن کلام می شود.
پیشنهاد من استفاده از پیشوند شناخته شده اِم می باشد. مثلا وقتی میگوییم امروز یا امسال یعنی این روز یا سال شناخته شده بنابرین میتوانیم برای سایر واژگان نیز از آن استفاده کنیم، مثلا ام درخت یعنی همین درخت شناخته شده و . . .
پیشنهاد دیگر من استفاده از کلمه هَمِن پیش از کلمه مورد اشاره است که البته شبیه همین و همان هم هست و مفهوم را میرساند. وقتی میگوییم همن ماشین را میگویم، معرفه بودن و شناخته شده بودن آن ماشین را هم رسانده ایم و فقط اشاره به ماشین نکرده ایم و ماشینه یا ماشینو هم نگفته ایم که البته برای عبارات معرفه گفتنش دشوار است. بنابرین میتوان این کلمه را برای اولین بار به فارسی افزود و آن را گویاتر نمود.
از مترجمان گرامی، انگلیسی دانان و فارسی دانانی که توانسته ام، این مطلب را به خوبی به ایشان منتقل نمایم خواهش میکنم به این دو واژه رای مثبت یامنفی با ارائه جایگزین بهتر، دهند بلکه بتواند جای خود را در ادبیات فارسی پیدا کند.

بعضی از دوستان گفتند که the هیچ معنی به جمله نمیده. حالا دو تا جمله پایین رو مقایسه کنید:
I bought a car last month
ماه پیش یه ماشین خریدم ( یعنی ماشینی که تا حالا در موردش با شما صحبت نکردم )
I bought the car last month
...
[مشاهده متن کامل]

ماشینه رو خریدم ( یعنی ماشینی که قبلا بهتون در موردش گفته بود )
حالا فکر کنید به اشتباه بک دفعه به دوستم بگم "پسره رو دیروز دیدم". اونوقت دوستم میگه کدوم پسره؟ . . . اگر این جمله رو به انگبیسی برگردونم میشه: I saw the boy yesterday
پس تو جمله هایی که برای بار اول قراره در مورد یک اسم عام مثل car استفاده کنید باید از حرف تعریف a/an استفاده کنید. البته اگه اون اسم عام چیزی باشه که هر دو نفر بدونن مثلا کدوم ماشین مد نظر هست، هرچند برای بار اول استفاده باشه باید از حرف تعریف the استفاده شه.
مثلا تلویزیونی که توی خونه هست و همه اون رو میشناسن و قصد صحبت کردن در مورد اون رو دارید حتما باید the رو قبلش داشته باشید
برای مثال میگید: تلویزیون رو دیروز روشن کردم. . . I turned the TV on yesterday

این کلمه پشت از کلمه می آید که برای خوندن آماده میشه
I bought a book
من کتابی را خریدم
I bought the book
من کتابه را خریدم
حرف تعریف the
حرف تعریف the هیچ معادل و مفهوم مشخصی در فارسی ندارد. ولی گاهی از ضمایر این یا آن برای ترجمه the استفاده می شود. مثال:
the car ( آن اتومبیل )
the cat ( آن گربه )
- حرف تعریف the، اشاره دارد به کسی یا چیزی که قبلا به آن اشاره شده است و یا به راحتی قابل تشخیص است. مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

. the nights are getting longer ( شب ها دارند طولانی تر می شوند. ) ( در این مثال the nights اشاره به شب های یک ماه در یک فصل بخصوص دارد. )
- the برای اشاره به فردی سرشناس یا چیزی که تنها یک نمونه از آن وجود دارد، نیز بکار می رود. مثال:
?have you seen the eiffel tower ( تا به حال برج ایفل را دیده ای؟ )
the queen ( ملکه ) ( منظور ملکه کشوری بخصوص است. )
- برای اشاره به چیزی مشخص. مثال:
the house at the end of the street ( خانه ی در انتهای خیابان )
. it was the best day of my life ( آن ( روز ) بهترین روز زندگی من بود. )
- برای اشاره به چیزی به طور کلی یا بیان کلیت چیزی. مثال:
. i heard it on the radio ( من در رادیو آن را شنیدم. ) ( در اینجا به مفهوم کلی رادیو اشاره دارد و نه به شبکه یا موج خاصی از رادیو )
. the dolphin is an intelligent animal ( دلفین حیوانی باهوش است. ) ( منظور یک دلفین بخصوص نیست بلکه منظور همه دلفین ها است. )
- the قبل از صفات برای اشاره به چیز یا فرد بخصوص. مثال:
the most important matter ( مهم ترین مسئله )
منبع: سایت بیاموز

به تنهایی معنی نداره
ولی مثلا وقتی میگیم At school یعنی در مدرسه، مدرسه ای که شنونده نمیدونه چیه کجاس و. . .
ولی At the school یعنی در مدرسه ای که هم گوینده هم شنونده میدونن کجاست، چیه، مال کیه و ازش خبر دارن
The زیبا سازی و جلوه به کلمه
توجه داشتن
The به تنهایی خودش معنایی نداره . ولی اگه قبل فعلمون اومد معنی میده
مثلا flower ( گل ) وقتی بهش The اضافه میشه معنی
گلِ . . . . رو میده
the زمانی به کار میبریم که فرد شنونده میفهمه یا میتونه بفهمه ما داریم درمورد چه چیزی صحبت میکنیم ،
یک حرف برای ارتباط اسم ها ( nouns )
همیشه اول اون اسمی که به اسم دیگر ربط پیدا میکنه باید بیاد
...
[مشاهده متن کامل]

قبل جنگل ، کوه، کتاب های اسمانی، دریا ، مناطق جغرافیایی ، کتابخانه، هتل و. . .
نکته:
حرف the تنها قبل زمان هایی مثل afternoon, mornig . . . . . . بکار میره و نباید قبل زمان های اصلی مثل noon, night از at استفاده میکنیم

Book
کتاب
The book
کتابه
اگه بعد از the کلمه با حرف صدا دار شروع شد di خونده میشه در غیر اینصورت De
the را میتوان از همچون �ال� عهد ذهنی در ادبیات عرب دانست که اگر بر سر اسم بیاید مراد آن وصف یا اسمی است که پیشتر خوانده شده و در ذهن خواننده است.
یک حرف اضافه که برای این هتل ها و کشور ها و ساختمان ها و ابزار های موسیقی و اگر چیزی که قبلا گفته ایم رو بخواهیم دو باره بگوئیم می آید. برای چیزی که تک است مثل ماه ، زمین، و چیز هایی که تک هستند.
برای صفت ها هم هست.
...
[مشاهده متن کامل]

و برای چیزی که از آن مطلع هستیم. مثال👇
من به هتل لیزون رفتم
I, went to the hotel luzon
اگر دوست داشتید لایک کنید 🌺🇬🇧

the درفارسی هیچ معنی ندارد ولی در عربی اگر می
گویم ال کتاب=الکتاب . . . ال همان the
A. An, . The
شمارش گر هستند . و قبل اسم هایه مفرد میایند.
you are *a boy
it is *an apple
اما رمانی از theاستفاده میکنیم که در باره یه یک چیز مشخص صحبت میکنیم که شنونده در جریان هست مثلا در it is a panدر اینجا شنونده فهمید که در باره یه یک خود کار حرف میزنیم پس باقیه جمله را از the استفاده میکنیم
...
[مشاهده متن کامل]

it is a pen. *the pen is amazing .
Aوanنیز شمارش گر هستند اما زمانی از anاستفاده میکنیم که کلمه قبل ان حرف اولش حروف صدا دار باشد
موفق باشید.

حرف برای چیز یا شخص معینی
معنی خاصی ندارد در هر کجا که می خواهید میتوانید استفاده کنید
فقط برای مشخص شدن اسم است
یعنی آن اسم معرفه است
و برای مخاطب شناخته شده است
برای مثال a man یک مرد، برای مخاطب شناخته شده نیست
ولی the man یعنی مخاطب میشناسد آن مرد را
و اینکه تاثیری در ترجمه ندارد
اگر با صفت یا adjective بیاید به معنا {ها} جمع است همانند the rich ثروتمندها
هوالعلیم
The: حرف معرفه است وبرای تعریف شخصی ، مکانی ، چیزی ، یا. . . . . بکار میرود.
بعضیاً بعنوان حروف استثناء بکار میرود: مانند الا ، مگر
ساده ترین تعریف اینکه که برای شناساندن به کار میره
حرف تعریف برای جیز بالشخص معین
1 همین، همان
2 گاهی لازم است "آن" ترجمه شود و بعد از کلمه قرار گیرد
Economists appreciate cities as a locus for understanding economic growth. The result was the new economic geography :
اقتصاددانان شهر را مکانی برای شناخت رشد اقتصادی ارزیابی کردند. نتیجه ی آن جغرافیای اقتصادی جدید بود.
...
[مشاهده متن کامل]

I have only told part of the globalization story, the western version :
من فقط بخشی از روایت جهانی شدن، نسخه غربی آن را گفته ام.
Why not? The answer is to be found in the nature of Normal History :
چرا نه؟ پاسخ آن باید در ماهیت تاریخ طبیعی یافت شود.

the برای صفات عالی هم استفاده میشه
مثلا :
ثروتمندترین، بلندترین، باهوش ترین و. .
the richest
the tallest
the smartest
برای معرفی گروهی از افراد هم از the استفاده میشه
مثل :
...
[مشاهده متن کامل]

the American امریکایی ها
the rich ثروتمندان
یا برای معرفی کشور های ایالتی مثل
the USA
the UAE

The به معنی =این یابه معنی= آن میشود
نگاه کردن به چیزی یا شخصی
سوال: الان the comet معنی ستاره دنباله دار رو میده؟
برای چیزی یا شخص معینی
چند نمونه جمله با the
The men are watching TV
The squirrel has a cell phone
The man in the meadow
اگه دوست داشتید لایک فراموش نشه
The خودش به تنهایی هیچ معنی نمی ده فقط وقتی معنی میده که قبل کلمه ای بیاد مثل The car
the' or 'theo' as a Greec's root in meaning of God or gods'
پشت بعضی از کلمات به کار برده می شود. مانند :the taxi=تاکسی
the حرف تعریف برای چیز یا شخص معینی
برای همه

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٠)

بپرس