therapeutic

/ˌθerəˈpjuːtɪk//ˌθerəˈpjuːtɪk/

معنی: متخصص درمان شناسی، درمانی، معالج، وابسته به درمانشناسی
معانی دیگر: صحی، بهداشتی، برای حفظ سلامتی، وابسته به علاج، معالج
therapeutic (al)
وابسته بدرمان شناسی، مربوط بعلم علاج، شفا بخش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: therapeutically (adv.)
• : تعریف: of, pertaining to, or capable of healing; curative.
متضاد: harmful

- Exercising in warm water can be therapeutic for people with physical injuries.
[ترجمه گوگل] ورزش در آب گرم می تواند برای افرادی که آسیب های جسمی دارند، درمانی باشد
[ترجمه ترگمان] ورزش کردن در آب گرم می تواند درمانی برای افراد با آسیب های فیزیکی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. therapeutic abortion
سقط جنین برای حفظ سلامتی مادر

2. Therapeutic measures were selected to fit the patient.
[ترجمه گوگل]اقدامات درمانی متناسب با بیمار انتخاب شد
[ترجمه ترگمان]اقدامات درمانی برای تناسب با بیمار انتخاب شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Some claim that the herb has therapeutic value for treating pain.
[ترجمه گوگل]برخی ادعا می کنند که این گیاه دارای ارزش درمانی برای درمان درد است
[ترجمه ترگمان]برخی ادعا می کنند که این گیاه برای درمان درد ارزش درمانی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When I was sad, music had a therapeutic effect.
[ترجمه گوگل]وقتی غمگین بودم، موسیقی اثر درمانی داشت
[ترجمه ترگمان]وقتی غمگین بودم، موسیقی تاثیر درمانی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I find swimming very therapeutic.
[ترجمه گوگل]من شنا را بسیار درمانی می دانم
[ترجمه ترگمان]من شنا کردن را خیلی خوب می دانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Astanga Yoga is a therapeutic physical exercise that focuses on breathing and relaxation.
[ترجمه گوگل]آستانگا یوگا یک تمرین فیزیکی درمانی است که بر تنفس و آرامش تمرکز دارد
[ترجمه ترگمان]یوگا تمرین بدنی درمانی است که بر تنفس و استراحت تمرکز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This real clinical problem presents a therapeutic dilemma.
[ترجمه گوگل]این مشکل بالینی واقعی یک معضل درمانی را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این مشکل بالینی واقعی، یک معمای درمانی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The activity of psychoanalysis in the therapeutic setting can not be adequately grasped and stated in mechanistic, quantitative terms.
[ترجمه گوگل]فعالیت روانکاوی در محیط درمانی را نمی توان به اندازه کافی درک کرد و به صورت مکانیکی و کمی بیان کرد
[ترجمه ترگمان]فعالیت روان کاوی در محیط درمانی نمی تواند به اندازه کافی درک شود و در شرایط مکانیکی و کمی بیان شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No doubt writing this book had therapeutic effects for its author.
[ترجمه گوگل]بدون شک نوشتن این کتاب اثرات درمانی برای نویسنده اش داشته است
[ترجمه ترگمان]شکی نیست که نوشتن این کتاب اثرات درمانی برای مولف آن داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That diagnosis is not so much for therapeutic reasons as for administrative and management purposes.
[ترجمه گوگل]این تشخیص نه به دلایل درمانی بلکه برای اهداف اداری و مدیریتی است
[ترجمه ترگمان]این تشخیص دلایل درمانی برای اهداف مدیریتی و مدیریتی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A summary of acute therapeutic stratagems is provided in Table 3-
[ترجمه گوگل]خلاصه ای از راهبردهای درمانی حاد در جدول 3 ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]یک خلاصه از حیله های درمانی حاد در جدول ۳ ارائه شده است:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Because of the small difference between therapeutic and toxic levels in the serum, accurate measurements of lithium concentrations are essential.
[ترجمه گوگل]به دلیل تفاوت اندک بین سطوح درمانی و سمی در سرم، اندازه گیری دقیق غلظت لیتیوم ضروری است
[ترجمه ترگمان]به دلیل تفاوت کوچک بین سطوح درمانی و سمی در سرم، اندازه گیری دقیق غلظت های لیتیوم بسیار ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The therapeutic benefits were undeniable, not merely theoretical.
[ترجمه گوگل]مزایای درمانی غیر قابل انکار بود، نه صرفا نظری
[ترجمه ترگمان]مزایای درمانی غیرقابل انکار بودند، نه صرفا تئوری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. These families will usually benefit from therapeutic advice very quickly and will implement ideas effectively to make a good improvement.
[ترجمه گوگل]این خانواده ها معمولاً خیلی سریع از توصیه های درمانی بهره مند می شوند و ایده های خود را به طور مؤثر پیاده سازی می کنند تا بهبود خوبی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]این خانواده ها معمولا به سرعت از مشاوره درمانی بهره مند خواهند شد و ایده ها را به طور موثر اجرا خواهند کرد تا بهبود خوبی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متخصص درمان شناسی (اسم)
therapeutic, therapist

درمانی (صفت)
remedial, therapeutic

معالج (صفت)
therapeutic

وابسته به درمانشناسی (صفت)
therapeutic

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to the treatment of a disease or disorder; serving to restore good health, curative
if something is therapeutic, it helps you to feel happier and more relaxed.
therapeutic treatment is designed to treat a disease or to improve a person's health.

پیشنهاد کاربران

۱. درمانی. ۲ شفا بخش
مثال:
Exercising in warm water can be therapeutic for people with physical injuries.
ورزش کردن در آب گرم می تواند برای افرادی که آسیب های جسمی دارند شفا بخش باشد.
درمان بخش
درمانی
دارای خاصیت درمانی
شفابخش
علاج بخش
شفابخش ( با خاصیت درمانی )
therapeutic ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: درمانی
تعریف: مربوط به درمان
آرامش بخش , درمانی
– therapeutic exercises
– I find gardening very therapeutic
– The therapeutic properties of herbs
درمانی
شفابخش، آرامش بخش، مفید برای سلامت ( روحی و جسمی ) ، درمانی
طبی
A strip of roughened metal or an emery board used for smoothing ( make the nail soft ) and shaping the fingernails and toenail

Every thing make you calm or relax
ارامش بخش
شفابخش، مسرت بخش، مایه آرامش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس