thoroughly

/ˈθɜr.ə.li//ˈθɜr.ə.li/

معنی: بطور کامل
معانی دیگر: کاملا، تماما، سراسر

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: completely; throughout.

- The police searched the house thoroughly, leaving no drawer unopened.
[ترجمه Alireza] پلیس کاملا خانه را جست وجو کرد و هیچ کشوری باز نشده نگذاشت
|
[ترجمه Alireza] پلیس خانه را کاملا گشت و هیچ کشویی را باز نشده رها نکرد
|
[ترجمه امیرحسین] پلیس خانه را بطور کامل گشت و هیچ کشویی را باز نشده نگذاشت
|
[ترجمه eli] پلیس خانه را به طور کامل جست و جو کرد ( گشت ) و هیچ کشویی را باز نشده نگذاشت.
|
[ترجمه سهند کرم زاد] پلیس خانه را بطور کامل گشت و هیچ کشویی را باز نشده رها نکرد
|
[ترجمه Nasser] پلیس همه جای خانه را جُستجو کرد، هیچ کشویی را ناگشوده رها نَکَرد.
|
[ترجمه گوگل] پلیس خانه را به طور کامل بازرسی کرد و هیچ کشویی باز نکرد
[ترجمه ترگمان] پلیس به طور کامل خانه را جستجو کرد و هیچ کشو را باز نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he is thoroughly conversant with the new regulations
او با مقررات جدید آشنایی کامل دارد.

2. he seems thoroughly posted up on the political situation
ظاهرا به وضع سیاسی خیلی وارد است.

3. he was thoroughly despised by the masses
توده ی مردم سخت از او بیزار بودند.

4. i felt thoroughly mean with a cold
احساس می کردم که سرماخوردگی مرا از پای انداخته است.

5. subsequent events thoroughly exculpated him
رویدادهای بعدی بی گناهی او را کاملا نشان داد.

6. his arguments were thoroughly convincing
استدلال های او کاملا متقاعد کننده بود.

7. our investigations have thoroughly revealed their corruption
بازرسی های ما فساد آنها را کاملا آفتابی کرده است.

8. this dog has been thoroughly wormed
این سگ کاملا کرم زدایی شده است.

9. this milk has been thoroughly creamed
خامه ی این شیر کاملا گرفته شده است.

10. the surgeon scrubbed his hands thoroughly with a brush and soap
جراح دستان خود را با برس و صابون خوب شست.

11. tar the base of the walls thoroughly
پایه ی دیوارها را خوب قیر اندود کن.

12. the causes of this disease are thoroughly known
علل این بیماری کاملا شناخته شده است.

13. hearing the bad news made her blench thoroughly
از شنیدن آن خبر بد کاملا وا رفت.

14. everything they say about shamsey is a lie because she is a thoroughly moral lady
هر چه درباره ی شمسی می گویند دروغ است چون او زن کاملا نجیبی است.

15. I'm thoroughly dissatisfied with your work.
[ترجمه eli] من کاملا از کار شما ناراضی هستم.
|
[ترجمه گوگل]من کاملا از کار شما ناراضی هستم
[ترجمه ترگمان]من از کار شما ناراضی هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. First apply shampoo to hair and then rinse thoroughly.
[ترجمه eli] ابتدا مو را شامپو بزنید و سپس به طور کامل آبکشی کنید.
|
[ترجمه گوگل]ابتدا شامپو را روی موها بمالید و سپس کاملا آبکشی کنید
[ترجمه ترگمان]ابتدا شامپو بزنید تا مو و سپس به طور کامل آبکشی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The troops were thoroughly demoralized by this set - back.
[ترجمه گوگل]نیروها با این حمله کاملاً تضعیف شدند
[ترجمه ترگمان]نیروهای نظامی به طور کامل با این عقب نشینی تضعیف شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Thoroughly understanding the world but not sophisticated is the maturest kindness.
[ترجمه گوگل]درک کامل جهان، اما نه پیچیده ترین، بالغ ترین مهربانی است
[ترجمه ترگمان]به طور کامل درک جهان را درک می کند، اما نه به شدت مهربانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. At times I am a thoroughly bad egg.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات من یک تخم مرغ کاملا بد هستم
[ترجمه ترگمان]گاهی من تخم مرغ بدی هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Wash the fruit thoroughly before eating.
[ترجمه گوگل]میوه را قبل از خوردن کاملاً بشویید
[ترجمه ترگمان]میوه را قبل از خوردن به طور کامل بشویید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. He has not yet been thoroughly initiated into the mysteries of computer.
[ترجمه گوگل]او هنوز به طور کامل با اسرار کامپیوتر آشنا نشده است
[ترجمه ترگمان]او هنوز به طور کامل به اسرار کامپیوتر پرداخته نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بطور کامل (قید)
hip-and-thigh, thoroughly

تخصصی

[ریاضیات] به طور کامل

انگلیسی به انگلیسی

• comprehensively, deeply, with great detail

پیشنهاد کاربران

بطور کامل و دقیق، کاملا، سراسر
very greatly, very much
دوستان در تلفظ این واژه دقت کنین:
/ˈθɜr. ə. li/
یعنی /سِر. اِ. لی/ خونده میشه نه /س. رولی/
کاملا به طور کامل به نحو احسن
In a very careful and complete way
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : thoroughness
✅️ صفت ( adjective ) : thorough
✅️ قید ( adverb ) : thoroughly
Thoroughly , completely , absolutely , totally , entirely , have same meaning
به نحو احسن
تمام و کمال
به طور کامل، کاملا
● کاملا، به طور کامل
● با دقت، بدون جا انداختن چیزی
Completely
خارج کردن👈out or out of👉✅
thoroughly ( adv ) = entirely ( adv )
به معناهای: کاملاً، به طور تمام و کمال
پخته
کاملا
یکسره
تماما
همه جانبه
بطورکلی
کاملا
Completely
۱ ) شدیدا
۲ ) بطور کامل، سرتاسر
I clean the house thoroughly once a week
از روی دقت، از سر وسواس، از روی احتیاط
دقیقا
به طور دقیق، به طور کامل
با دقت ، ریزبینانه
به طور کامل Completely
کاملا
خیلی، بسیار
به طور جامع
با دقت تمام، در نهایت دقت، با وسواس، محطاطانه، بااحتیاط، با دقت، از روی احتیاط
بسیار
به شدّت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس