threading

/ˈθredɪŋ//ˈθredɪŋ/

معنی: نخ کشی، بند کشی
معانی دیگر: ن  کشی

جمله های نمونه

1. people threading through narrow alleys
مردمی که به زحمت از کوچه های باریک عبور می کردند

2. A fiddly task like threading a needle often makes you frown.
[ترجمه گوگل]یک کار بیهوده مانند کشیدن نخ سوزن اغلب شما را اخم می کند
[ترجمه ترگمان]کار پرزحمت مانند نخ کردن یک سوزن اغلب باعث می شود که شما اخم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I find threading a needle a terrible fiddle.
[ترجمه گوگل]به نظر من نخ انداختن سوزن کمانچه ای وحشتناک است
[ترجمه ترگمان]پیدا کردن یک سوزن یک ویولن وحشتناک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was threading pearls on a string to make a necklace.
[ترجمه امیر صادقی] در صنعت حدیده کردن هم معنی می دهد
|
[ترجمه گوگل]او برای ساختن گردنبند مرواریدها را روی یک رشته نخ می کرد
[ترجمه ترگمان]گردن بند را نخ می کرد تا گردن بند درست کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Threading a needle is an art in itself.
[ترجمه گوگل]نخ زدن سوزن به خودی خود هنر است
[ترجمه ترگمان]فرو کردن سوزن به خودی خود یک هنر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She came towards me, threading her way through the crowd.
[ترجمه گوگل]او به سمت من آمد و راهش را در میان جمعیت رد کرد
[ترجمه ترگمان]او به طرف من آمد و از میان جمعیت راه خود را طی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And then he saw Wienis threading through the crowd toward him and he relaxed.
[ترجمه گوگل]و سپس وینیس را دید که از میان جمعیت به سمت او حرکت می کند و او آرام شد
[ترجمه ترگمان]و بعد دید که Wienis از میان جمعیت به سوی او حرکت می کند و او آرام می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sharpe went slowly, threading the horse between the ancient trunks and past fallen, moss-covered logs.
[ترجمه گوگل]شارپ به آرامی پیش رفت و اسب را بین تنه های باستانی و کنده های افتاده و پوشیده از خزه قرار داد
[ترجمه ترگمان]Sharpe آهسته به راه افتاد و بین تنه کهنه و past که از خزه پوشیده شده بود نخ را نخ می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They missed his knack of threading the play together and didn't produce their usual rhythm.
[ترجمه گوگل]آنها استعداد او را در به هم زدن نمایشنامه از دست دادند و ریتم معمول خود را تولید نکردند
[ترجمه ترگمان]آن ها مهارت او را برای رفتن به بازی در کنار هم از دست داده بودند و ریتم معمول خود را تولید نمی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The shoemaker was threading stitches through tiny holes he had punched in the leather.
[ترجمه گوگل]کفاش از سوراخ های ریزی که روی چرم زده بود بخیه ها را می کشید
[ترجمه ترگمان]کفاش در سوراخ های کوچکی که با مشت به چرم زده بود، بخیه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A tip for threading up Silver Reed or Knitmaster machines.
[ترجمه گوگل]نکته ای برای نخ کردن ماشین آلات نقره ای نی یا Knitmaster
[ترجمه ترگمان]یک نکته برای رشته کردن سیلور یا ماشین های Knitmaster
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Huong was already threading his machine.
[ترجمه گوگل]هوونگ قبلاً دستگاهش را نخ می کرد
[ترجمه ترگمان]Huong داشت ماشین خود را نخ می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Undaunted he would retreat, threading the twine between his fingers and thumb, before blindly pushing forward in a new direction.
[ترجمه گوگل]بدون ترس عقب نشینی می کرد، ریسمان را بین انگشتان و شست خود می کشید، قبل از اینکه کورکورانه در جهت جدیدی به جلو هل دهد
[ترجمه ترگمان]اما قبل از آنکه کورکورانه خود را به سمت دیگری هل دهد با Undaunted عقب نشینی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Another time-saving tip is my way of threading the tension arm assembly.
[ترجمه گوگل]نکته دیگری که در زمان صرفه جویی می کند، روش من برای نخ کردن مجموعه بازوی کششی است
[ترجمه ترگمان]یک نکته دیگر برای صرفه جویی در زمان روش من برای threading کردن دسته بازوی کششی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The EJB servers provide functionality for threading, concurrency, memory management, and security and do these things automatically so as not to burden the application programmer with the details.
[ترجمه گوگل]سرورهای EJB قابلیت هایی را برای threading، همزمانی، مدیریت حافظه و امنیت ارائه می دهند و این کارها را به طور خودکار انجام می دهند تا برنامه نویس برنامه را با جزئیات سنگین نکنند
[ترجمه ترگمان]کارگزار EJB قابلیت ایجاد threading، همزمانی، مدیریت حافظه و امنیت را فراهم می کند و این کارها را به طور خودکار انجام می دهد تا برنامه نویس برنامه را با جزئیات بار نکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نخ کشی (اسم)
drawstring, threading, filature

بند کشی (اسم)
threading

تخصصی

[سینما] فیلم گذاری
[نساجی] نخ کشی - متصل کردن - گذراندن نخ

پیشنهاد کاربران

اصلاح صورت با بند
threading
نخ کشی ( در برنامه نویسی )
رشته - رشته ساده

شیار زنی روی میخ
کلمه فوق دراصطلاح مکانیک یعنی دنده زنی
[آرایش]
بنداندازی

بپرس