threatened

جمله های نمونه

1. he threatened me with a knife
با چاقو مرا تهدید کرد.

2. he threatened to knock my block off
تهدید کرد که کله ام را خرد خواهد کرد.

3. they threatened her, but she did not capitulate
او را تهدید کردند ولی سر فرود نیاورد.

4. they threatened to turn off the water
تهدید کردند که آب را خواهند بست.

5. though threatened with death, he refused to retract
با آنکه به مرگ تهدید شده بود حرف های خود را پس نگرفت.

6. his wife threatened to proceed against him
زنش تهدید کرد که از او عارض خواهد شد.

7. the rebels threatened to dismember the country
یاغیان کشور را به تجزیه تهدید می کردند.

8. when he threatened to kick us out, he was in dead earnest
وقتی که ما را تهدید به اخراج کرد کاملا جدی حرف می زد.

9. their subsistence was threatened by war
جنگ هستی آنان را تهدید کرد.

10. several plant species are threatened with extinction
چندین گونه گیاه در معرض نابودی است.

11. The church has been threatened with demolition for years.
[ترجمه گوگل]این کلیسا سال هاست که تهدید به تخریب شده است
[ترجمه ترگمان]این کلیسا سالهاست که تهدید به تخریب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They entreated and threatened, but all this seemed of no avail.
[ترجمه گوگل]آنها التماس می کردند و تهدید می کردند، اما همه اینها بی فایده به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]آن ها التماس می کردند و تهدید می کردند، اما هیچ فایده ای نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The country has been threatened with complete isolation from the international community unless the atrocities stop.
[ترجمه گوگل]این کشور به انزوای کامل از جامعه بین المللی تهدید شده است مگر اینکه جنایات متوقف شود
[ترجمه ترگمان]این کشور با انزوای کامل از جامعه بین المللی تهدید شده است مگر این که قساوت متوقف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The teacher threatened to kick the impudent pupil out of the room.
[ترجمه گوگل]معلم تهدید کرد که دانش آموز گستاخ را از اتاق بیرون می کند
[ترجمه ترگمان]معلم تهدید کرد که شاگرد گستاخ را از اتاق بیرون کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He'd threatened to divorce her but I never thought he'd go through with it.
[ترجمه گوگل]او را تهدید به طلاق کرده بود، اما من هرگز فکر نمی کردم که او با این کار کنار بیاید
[ترجمه ترگمان]تهدیدش کرده بود که از او طلاق بگیرد، اما من هیچ وقت فکر نمی کردم که با این قضیه کنار بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. His dictatorship was threatened by his opponents.
[ترجمه گوگل]دیکتاتوری او توسط مخالفانش تهدید شد
[ترجمه ترگمان]مخالفان او توسط مخالفان او مورد تهدید قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• intimidated, endangered

پیشنهاد کاربران

مورد تهدید
مرعوب ساختن
ترساندن
بیم دادن
به مخاطره افکندن
به مخاطره انداختن
در معرض خطرقرار دادن
در معرض تهدید
در خطر نابودی یا انقراض
be threatened by = با . . . تهدید شدن، مورد تهدیدِ . . . قرار گرفتن
تهدید شده ( صفت )
تهدید کرد ( فعل )
تهدید کردن

بپرس