throes

جمله های نمونه

1. death throes
کشاکش مرگ

2. the throes of childbirth
اوج درد زایمان

3. in the throes of
در کشاکش،در گیر و دار،گرفتار،دستخوش

4. the country was in the throes of another revolution
کشور در گیر و دار یک انقلاب دیگر بود.

5. The country is presently in the throes of the worst recession since the second world war.
[ترجمه عیسی علوی] کشور از زمان جنگ دوم جهانی اکنون دستخوش شدیدترین رکود اقتصادی شده است
|
[ترجمه گوگل]این کشور در حال حاضر در بدترین رکود اقتصادی از زمان جنگ جهانی دوم به سر می برد
[ترجمه ترگمان]این کشور در حال حاضر در چنگال بدترین بحران اقتصادی از زمان جنگ جهانی دوم گرفتار شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We're in the throes of moving to a new office, so the place is in chaos at the moment.
[ترجمه عیسی علوی] ما در گیر و دار انتقال به اداره جدید هستیم بنابراین مکان در حال حاضر در هرج و مرج است
|
[ترجمه گوگل]ما در تنگنای انتقال به یک دفتر جدید هستیم، بنابراین مکان در حال حاضر در هرج و مرج است
[ترجمه ترگمان]ما در گیر افتادن به یک دفتر جدید هستیم، بنابراین مکان در حال حاضر در آشفتگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The government was in its death throes.
[ترجمه گوگل]دولت در تنگنای مرگ بود
[ترجمه ترگمان]دولت در حال مرگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The country was in the throes of revolutionary change.
[ترجمه گوگل]کشور در تنگنای تغییرات انقلابی بود
[ترجمه ترگمان]این کشور درگیر تغییرات انقلابی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The country is in the throes of a general election.
[ترجمه گوگل]کشور در تنگنای یک انتخابات سراسری است
[ترجمه ترگمان]این کشور در چنگال یک انتخابات عمومی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His large manufacturing company was in the throes of hard times.
[ترجمه گوگل]شرکت بزرگ تولیدی او در روزهای سختی بود
[ترجمه ترگمان]شرکت بزرگ تولیدی او درگیر مشکلات سخت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Richie, the youngest at was in the throes of GCSEs and hopeful of a career in graphic design.
[ترجمه گوگل]ریچی، جوان‌ترین فرد در دوره‌های GCSE و امیدوار به حرفه‌ای در طراحی گرافیک بود
[ترجمه ترگمان]ریچی، که جوان ترین آن ها بود، درگیر GCSEs و امیدوار بودن در طراحی گرافیک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Other Areas are in the throes of heavy training schedules and will create a highly competitive spirit in Portlaoise.
[ترجمه گوگل]سایر مناطق در گیرودار برنامه های تمرینی سنگین هستند و روحیه بسیار رقابتی را در Portlaoise ایجاد خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]سایر نواحی درگیر برنامه های آموزشی سنگین هستند و روحیه بسیار رقابتی زیادی را در Portlaoise ایجاد خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The regime seems to be in its death throes.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که رژیم در تنگنای مرگ است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که رژیم در حال مرگ و میر ناشی از مرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Right now, he is in the throes of astonishment.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر او در حیرت به سر می برد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، او در اوج حیرت و شگفتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Were we in the throes of a natural disaster?
[ترجمه گوگل]آیا ما در تنگنای یک بلای طبیعی بودیم؟
[ترجمه ترگمان]آیا ما در چنگال یک فاجعه طبیعی بودیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• effects of struggle; violent pangs
if you are busy doing something that is very complicated, you can say that you are in the throes of it; a formal expression.
see also death throes.

پیشنهاد کاربران

( in the throes of something )
Experiencing or doing something that is difficult, unpleasant, or painful
درگیر و گرفتار در شرایطی سخت و ناخوشایند و دردناک
The country is presently in the throes of the worst recession since the Second World War
...
[مشاهده متن کامل]

He's in the throes of a mid - life crisis that makes him pretty hard to live with
Lebanon, in the throes of a crushing economic crisis, has been without a president for almost six months amid deadlock between entrenched political barons

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/throes?q=throes
جان کندن ( اسم ) - سختی جانکاه
کشاکش، گیرودار
The Democrat is currently in the throes of an election campaign
death throes
حالت احتضار پیش از مرگ
دست وپا زدن های قبل از مرگ
کشاکش، گیرودار، گرماگرم، بحبوحه، اوج
( in the throes of something ) ، درموقعیت خیلی سختی بودن

بپرس