time bomb

/ˈtaɪmˈbɑːm//ˈtaɪmbɒm/

بمب ساعتی، بمب شماطه دار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a device consisting of explosives and a timer that allows it to be detonated at a particular time.

(2) تعریف: any potentially dangerous or explosive situation.

- The racial problem in the city was a real time bomb.
[ترجمه گوگل] مشکل نژادی در شهر یک بمب ساعت واقعی بود
[ترجمه ترگمان] مشکل نژادی در شهر یک بمب ساعتی واقعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. This proposal is a political time bomb that could cost the government the next election.
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد یک بمب ساعتی سیاسی است که می تواند برای دولت هزینه انتخابات بعدی را به همراه داشته باشد
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد یک بمب زمانی سیاسی است که می تواند انتخابات بعدی را برای دولت هزینه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He described global warming as "an environmental time bomb ticking away".
[ترجمه گوگل]او گرم شدن زمین را به عنوان "بمب ساعتی زیست محیطی در حال نابودی" توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]او گرم شدن جهانی هوای کره زمین را \"یک بمب ساعتی زیست محیطی\" توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Cutting down the rainforest is an environmental time bomb.
[ترجمه گوگل]قطع کردن جنگل های بارانی یک بمب ساعتی زیست محیطی است
[ترجمه ترگمان]کاهش جنگل های بارانی یک بمب ساعتی زیست محیطی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Rising unemployment is a political time bomb for the government.
[ترجمه گوگل]افزایش بیکاری یک بمب ساعتی سیاسی برای دولت است
[ترجمه ترگمان]افزایش بیکاری یک بمب زمانی سیاسی برای دولت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He synchronized the time bomb with his watch.
[ترجمه گوگل]او بمب ساعتی را با ساعت خود هماهنگ کرد
[ترجمه ترگمان]اولین بمب رو با ساعت خودش هماهنگ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The man is clearly a walking time bomb.
[ترجمه گوگل]این مرد به وضوح یک بمب ساعتی است
[ترجمه ترگمان]این مرد به وضوح یک بمب ساعتی متحرک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I felt like a walking time bomb, set to detonate in sixty minutes.
[ترجمه گوگل]احساس می کردم یک بمب ساعتی در حال پیاده روی است که ظرف شصت دقیقه منفجر می شود
[ترجمه ترگمان]احساس می کردم یک بمب ساعتی راه می روم که در شصت دقیقه منفجر می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Our baby is a bomb, too: a time bomb.
[ترجمه گوگل]بچه ما هم بمب است: بمب ساعتی
[ترجمه ترگمان]کودک ما هم یک بمب است: یک بمب ساعتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is a time bomb waiting to explode.
[ترجمه گوگل]این یک بمب ساعتی است که منتظر انفجار است
[ترجمه ترگمان]این یک بمب ساعتی است که منتظر منفجر شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Was it some psychic time bomb long ago planted on Ludlow Street?
[ترجمه گوگل]آیا این یک بمب ساعتی روانی مدت ها پیش در خیابان لودلو کار گذاشته شده بود؟
[ترجمه ترگمان]چند سال پیش بمب رو تو خیابون \"Ludlow\" جاسازی کرده بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. On top of this, the environmental time bomb that has been ticking away for years now seems ready to explode.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، بمب ساعتی زیست‌محیطی که سال‌ها در حال حرکت بوده، اکنون آماده به نظر می‌رسد که منفجر شود
[ترجمه ترگمان]در بالای این مساله، بمب ساعتی زیست محیطی که سال ها در حال گذر است، اکنون به نظر می رسد که آماده انفجار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. These factors have created a demographic time bomb.
[ترجمه گوگل]این عوامل یک بمب ساعتی جمعیتی ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]این عوامل یک بمب ساعتی جمعیتی را ایجاد کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's a ticking time bomb for the federal budget.
[ترجمه گوگل]این یک بمب ساعتی برای بودجه فدرال است
[ترجمه ترگمان]این یک بمب ساعتی در حال گذر برای بودجه فدرال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A time bomb exploded twenty minutes after the plane took off.
[ترجمه گوگل]یک بمب ساعتی بیست دقیقه پس از بلند شدن هواپیما منفجر شد
[ترجمه ترگمان]یک بمب زمانی بیست دقیقه بعد از پرواز هواپیما منفجر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• problem which is about to surface; program which is intended to stop working or to cause damage on a certain date (computers)
a time bomb is a bomb with a mechanism that causes it to explode at a particular time.
a time bomb is also something that will have a major effect on a situation or person at a later date, for example by causing a lot of damage.
program which is designated to stop working or cause damage on a certain date (computers)

پیشنهاد کاربران

a situation that is likely to become a very serious problem
Ex:
Cutting down the rainforest is an environmental time bomb
It's an environmental time bomb
Three time bombs went off in quick succession
بمب ساعتی
time bomb ( علوم نظامی )
واژه مصوب: بمب ساعتی
تعریف: بمبی که براثر اتصال به یک مدار الکتریکی، با ایجاد جرقه ازطریق چاشنی، مواد منفجرۀ داخلی آن در زمان معینی منفجر می شود
1 - بمب ساعتی
2 - ( مجازی ) بمب، وضعیت قابل انفجار، وضع بحرانی
______به نقل از فرهنگ پویا
1 - بمب ساعتی
2 - ( مجازی ) خطر واقعی، خطر بزرگ، تهدید جدی
______به نقل از فرهنگ هزاره

بپرس