time lag

جمله های نمونه

1. There is a long time lag between when I do the work and when I get paid.
[ترجمه گوگل]بین زمانی که کار را انجام می‌دهم و زمانی که حقوق می‌گیرم فاصله زمانی زیادی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک تاخیر زمانی طولانی بین زمانی که من کار را انجام می دهم و زمانی که دست مزد دریافت می کنم وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There's a time lag of about a week between having the blood test and getting the results.
[ترجمه گوگل]بین انجام آزمایش خون و دریافت نتایج حدود یک هفته فاصله زمانی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک تاخیر زمانی در حدود یک هفته بین تست خون و کسب نتیجه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You have to allow for a time lag between order and delivery.
[ترجمه گوگل]باید فاصله زمانی بین سفارش و تحویل را در نظر بگیرید
[ترجمه ترگمان]شما باید اجازه تاخیر زمانی بین سفارش و تحویل را بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There is a time lag of about fifteen years.
[ترجمه گوگل]یک وقفه زمانی حدود پانزده سال وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در حدود ۱۵ سال است که تاخیر زمانی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There's a time lag between infection with HIV and developing AIDS.
[ترجمه گوگل]بین ابتلا به HIV و ابتلا به ایدز یک فاصله زمانی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک تاخیر زمانی بین عفونت با اچ آی وی و در حال توسعه ایدز وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There is generally a two-year time lag in the information being made available.
[ترجمه گوگل]به طور کلی یک تاخیر زمانی دو ساله در اطلاعات در دسترس وجود دارد
[ترجمه ترگمان]به طور کلی یک تاخیر زمانی دو ساله در اطلاعات موجود وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There is always a long time lag between a proposal and any concrete results.
[ترجمه گوگل]همیشه فاصله زمانی طولانی بین یک پیشنهاد و هر نتیجه مشخص وجود دارد
[ترجمه ترگمان]همیشه تاخیر زمانی طولانی بین یک پیشنهاد و هر گونه نتیجه عینی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That there was a time lag heartened me.
[ترجمه گوگل]اینکه یک تاخیر زمانی وجود داشت به من دلگرمی داد
[ترجمه ترگمان]این، زمانی بود که مرا دلگرم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But in a way that time lag, though it could be frustrating, was also a blessing in disguise.
[ترجمه گوگل]اما به نحوی که تأخیر زمانی، اگرچه می‌توانست ناامیدکننده باشد، یک موهبت بود
[ترجمه ترگمان]اما به طریقی که تاخیر زمانی، هرچند ممکن بود ناامیدکننده باشد، هم یک موهبت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As Chapter 4 noted, the average time lag between daily use and first contact with an agency was 6 years.
[ترجمه گوگل]همانطور که در فصل 4 اشاره شد، میانگین فاصله زمانی بین استفاده روزانه و اولین تماس با آژانس 6 سال بود
[ترجمه ترگمان]همانطور که فصل ۴ اشاره کرد میانگین تاخیر زمانی بین مصرف روزانه و اولین تماس با یک آژانس ۶ سال بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Looking at the time lag between the filing of a claim and final disposition is in any event a crude measure.
[ترجمه گوگل]نگاه به فاصله زمانی بین اقامه دعوی و تصدیق نهایی در هر صورت اقدامی خام است
[ترجمه ترگمان]نگاه کردن به تاخیر زمانی بین بایگانی یک ادعا و موقعیت نهایی در هر رویدادی یک اندازه خام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. No time lag should come between demand and supply.
[ترجمه گوگل]نباید بین عرضه و تقاضا فاصله زمانی ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]عدم تاخیر زمانی باید بین تقاضا و عرضه وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The time lag in the nocturnal response is quite marked - averages point nine plus of a second greater.
[ترجمه گوگل]تأخیر زمانی در پاسخ شبانه کاملاً مشخص است - میانگین امتیاز نه به علاوه یک ثانیه بیشتر است
[ترجمه ترگمان]تاخیر زمانی در واکنش شبانه کاملا مشخص است - میانگین نه به علاوه یک ثانیه بیشتر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The interval of the time lag is identical of each lane controlled and when the input is a random sign, we can adopt quadratic function of optimum control and separation theorem.
[ترجمه گوگل]فاصله زمانی تاخیر برای هر خط کنترل شده یکسان است و وقتی ورودی یک علامت تصادفی است، می‌توانیم تابع درجه دوم قضیه کنترل بهینه و جداسازی را اتخاذ کنیم
[ترجمه ترگمان]بازه زمانی تاخیر زمانی مشابه هر مسیر کنترل است و زمانی که ورودی یک نشانه تصادفی باشد، می توانیم تابع درجه دوم از قضیه کنترل و جداسازی بهینه را اتخاذ کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There is a difficulty in measuring the time lag with sufficient accuracy.
[ترجمه گوگل]در اندازه گیری تاخیر زمانی با دقت کافی مشکل وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک مشکل در اندازه گیری تاخیر زمانی با دقت کافی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[شیمی] فاصله زمانی
[عمران و معماری] تاخیر زمان - تاخیر زمان - دیرکرد
[برق و الکترونیک] تاخیر زمانی - پس فاز زمانی زمان بین حادثه اتفاق افتاده و اثر حاصل از آن، مانند زمان بین اتفاق افتادن یونیده سازی اولیه و شمارش آن در شمارنده .
[ریاضیات] زمان تلف شده

انگلیسی به انگلیسی

• a time lag is an interval of time between one event and another related event that happens after it.

پیشنهاد کاربران

وقفه زمانی
فاصله زمانی
بازه زمانی
There is a time lag in videocall between having the voice and getting the video
تاخیر زمانی

بپرس