tit for tat

/ˈtɪtfərˈtæt//tɪtfətæt/

عمل به مثل، تلافی، سزا، شیان، این به آن در، هرچه عوض دارد گله ندارد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: repayment in kind or in equal amount or degree, sometimes as retaliation or revenge.

جمله های نمونه

1. John kicked me, so I gave him tit for tat.
[ترجمه كامبيز] جان به من لگد زد، بخاطر همین من هم تلافی کردم.
|
[ترجمه حسن] جان به من لگد زد بنا براین من هم مقابله به مثل کردم
|
[ترجمه Mr.Abbas] جان من را زد، خب من هم تلافی کردم. معنی بهتر tit for tat میشه ( این به اون در )
|
[ترجمه Mani] جان منو زد منم تلافی کردم
|
[ترجمه گوگل]جان به من لگد زد، بنابراین من به او تیغ زدم
[ترجمه ترگمان]جان به من لگد زد، واسه همین به سینه هاش رو دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But it is very difficult to measure the marginal contribution, so the strategy of "Tit for tat" has to be adopted in order to encourage members in an organization to secure the encompassing interests.
[ترجمه گوگل]اما اندازه گیری سهم حاشیه ای بسیار دشوار است، بنابراین استراتژی "Tit for tat" باید اتخاذ شود تا اعضای یک سازمان را تشویق کنند تا منافع فراگیر را تضمین کنند
[ترجمه ترگمان]اما اندازه گیری سهم حاشیه ای بسیار دشوار است، بنابراین استراتژی \"تیتوس\" باید برای تشویق اعضای یک سازمان جهت تضمین منافع فراگیر اتخاذ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Tit for tat is fair play.
[ترجمه نسیم] تلافی کردن یه بازیه منصفانه هست.
|
[ترجمه حسن] مقابله به مثل بازی منصفانه است
|
[ترجمه گوگل]تیت در برابر تت بازی جوانمردانه است
[ترجمه ترگمان]تیت \"، بازی منصفانه آیه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But, see here, Jim - tit for tat - you save Long John from swinging. '
[ترجمه گوگل]اما، اینجا را ببینید، جیم - تیت به خال - شما لانگ جان را از تاب خوردن نجات می دهید '
[ترجمه ترگمان]اما ببین جیم - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is always a catch a kind of tit for tat.
[ترجمه گوگل]همیشه یک نوع شکار برای تت وجود دارد
[ترجمه ترگمان]همیشه یک نوع تلافی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was just tit for tat.
[ترجمه علی نظری] فقط برای تلافی بود
|
[ترجمه گوگل]این فقط نی برای خال بود
[ترجمه ترگمان]فقط به خاطر این بود که
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their tit for tat trade disputes finally led to an all - out trade war.
[ترجمه حسن] اقدام به مقابله به مثل در مناقشات تجاریشان در نهایت منجر به جنگ تجاری همه جانبه شد
|
[ترجمه گوگل]اختلافات تجاری آنها در نهایت به یک جنگ تجاری تمام عیار منجر شد
[ترجمه ترگمان]این کار آن ها برای حل اختلافات تجاری در نهایت منجر به یک جنگ تجاری همه جانبه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Tit for tat, complex, set a trap another, trying to get the other side became visible.
[ترجمه حسن] مقابله به مثل پیچیدگی دام نهادن برای دیگری سعی در رسیدن به طرف دیگر مشاهده شد
|
[ترجمه گوگل]تیت برای تت، پیچیده، تنظیم تله دیگری، تلاش برای گرفتن طرف دیگر قابل مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]تیتوس برای tat، پیچیده، و یک تله دیگر ایجاد می کند، و سعی می کند طرف دیگر را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This time we gave tit for tat, fought and made a very good job of it.
[ترجمه گوگل]این بار ما تیت به تت دادیم، جنگیدیم و خیلی خوب کار کردیم
[ترجمه ترگمان]این بار به این تلافی جویانه دست دادیم، می جنگیدیم و کار خیلی خوبی انجام دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He hit me, so I hit him back — it was tit for tat.
[ترجمه نادره] من رو زد منم تلافی کردم زدمش
|
[ترجمه گوگل]او به من ضربه زد، پس من هم به او ضربه زدم - این برای خال بود
[ترجمه ترگمان]اون منو زد، به همین خاطر بهش ضربه زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I noticed she didn't send me a card - I think it was tit for tat because I forgot her birthday last year.
[ترجمه حسن رحیمی] من متوجه شدم که او برام کارت نفرستاد فکر می کنم این کار او مقابله به مثل بود به خاطر اینکه من سال گذشته روز تولدش رو فراموش کردم
|
[ترجمه گوگل]متوجه شدم که او برای من کارتی نفرستاد - فکر می‌کنم این کارت به خاطر اینکه سال گذشته تولدش را فراموش کرده بودم
[ترجمه ترگمان]من متوجه شدم که او یک کارت برای من نفرستاده است - فکر می کنم به خاطر این بود که سال پیش تولدش را فراموش کرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I told her if she did me any harm I would return tit for tat.
[ترجمه گوگل]به او گفتم اگر به من صدمه ای بزند، تیت به جای تت را بر می گردم
[ترجمه ترگمان]به او گفتم اگر آزاری به من برساند به tit و tat باز خواهم گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Love is never without jealousy . 44 . Promise is debt . 4 Tit for tat is fair play.
[ترجمه گوگل]عشق هرگز بدون حسادت نیست 44 قول بدهی است 4 تیت برای تت بازی جوانمردانه است
[ترجمه ترگمان]عشق هرگز بدون حسادت نیست ۴۴ قول بده چهار تیت برای فتح یک بازی منصفانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They had a warm debate and the two gave each other tit for tat.
[ترجمه بهرام] این به اون در
|
[ترجمه گوگل]مناظره گرمی با هم داشتند و هر دو به هم لقب دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک بحث گرم داشتند و این دو به یکدیگر به تلافی جویانه دست زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• this for that, one for one

پیشنهاد کاربران

در اصل
This for that وبه مرور به عامیانه شد
Tit for tat
وهیچ ارتباطی با کلمه tit وجود ندارد ( کلمه به کلمه ترجمه نکنید )
تعبیر از زبان عربی گرفته شد
هذا من ذاک
هذا لذاک
هو لهیَّ
هذاک من هذا
أنت منه
أنا لکَ
. . .
میزنی؛ میخوری!
an equivalent given in return
actions done intentionally to punish other people because they have done something unpleasant to you
اسم، صفت/ تلافی، عمل مقابله به مثل
I noticed she didn't send me a card - I think it was tit for tat because I forgot her birthday last year
...
[مشاهده متن کامل]

Recent months have seen a pattern of tit - for - tat killings between the two sides
The tit - for - tat between Israel and Palestinian Islamist groups seemed to reach an uneasy halt by mid - morning Friday, with the army telling Israeli civilians in the south that they no longer needed to be near shelters

عمل متقابل
این به عوض اون
( در یک گفتگو و پیشنهاد ) معامله می کنیم.
سلام
ضدی ضربتی، ضربتی نوش کن
این به اون در
عمل متقابل
🔴actions done intentionally to punish other people because they have done something unpleasant to you
🔵I noticed she didn't send me a card - I think it was tit for tat because I forgot her birthday last year.
این به اون در
تلافی کردن . یکی بدی کرده میخاهد تلافی آن را در بیاره.
انتقام
بده بستان
تلافی، این بە اون در
تلافی کردن
چیزی که عوض دارد گله ندارد
این به آن در
منظور این به اون در از تلافی کردن کار مقابل
این به جای آن ، این در برابر آن ، این به عوض آن
مقابله به مثل
این به اون در
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس