tools


معنی: دست افزار

جمله های نمونه

1. tools for perforating thousands of different patterns
ابزار برای پرفراژ هزاران طرح مختلف

2. tools lying about
ابزاری که اینجا و آنجا افتاده بودند

3. tools of heavier make
ابزار سنگین ساخت تر

4. carpenter's tools
ابزار نجاری

5. early tools found in recent excavations
ابزار باستانی که در کندوکاوهای اخیر یافت شده است

6. handmade tools are more expensive than machine-made ones
ابزار دست ساخت از ابزار ماشینی گران تر است.

7. power tools
ابزار برقی

8. the tools of a mechanic's trade
ابزار کار یک مکانیک

9. rude stone tools
ابزار سنگی ابتدایی

10. those metal tools record an advanced civilization
آن ابزار فلزی حکایت از یک تمدن پیشرفته دارد.

11. to put tools away
ابزار را در جای خود قرار دادن (کنار گذاشتن)

12. to supply tools to workers
برای کارگران ابزار تهیه کردن

13. we need tools to do wiring
برای سیم کشی نیاز به ابزار داریم.

14. words are a writer's tools of expression
واژه ها وسایل بیان یک نویسنده اند.

15. she placed each of the tools in its proper position
هریک از ابزار را در مکان مناسب خود قرار دهید.

16. idle hands are the devil's tools
دست های آدم بیکار آلت شیطان هستند،شیطان برای آدم بیکار کار پیدا می کند

17. it was hard to pass through the clutter of tools in the garage
به زحمت می شد از میان ابزار ریخته و پاشیده در گاراژ رد شد.

مترادف ها

دست افزار (اسم)
tools

تخصصی

[حسابداری] ابزارآلات

پیشنهاد کاربران

tools plural : natural ability
توانایی طبیعی، مهارت
ابزار
الات
ابزار و وسایل گار
معنی کلمه tools ابزار هست ( در واقع بهترین معنیش )
آلات، ادوات، لوازم، اسباب، وسایط، سازوبرگ، تجهیزات
وسایل
ابزار

بپرس