toughness


معنی: سفتی
معانی دیگر: چسبندگی، سختی

جمله های نمونه

1. the toughness of this material adapts it for many uses
این پارچه به خاطر استحکامی که دارد به درد کارهای زیادی می خورد.

2. She had the combined talents of toughness, intellect, experience and unsullied reputation.
[ترجمه گوگل]او دارای ترکیبی از استعدادهای سرسختی، عقل، تجربه و شهرت بی‌خطر بود
[ترجمه ترگمان]او استعدادهای ترکیبی سختی، خرد، تجربه و شهرت پاک داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They can't face the toughness of the competition.
[ترجمه گوگل]آنها نمی توانند با سختی رقابت روبرو شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها نمی توانند با سختی رقابت روبرو شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mrs Potter has won a reputation for toughness and determination on her way to the top.
[ترجمه گوگل]خانم پاتر در راه رسیدن به قله به دلیل سرسختی و قاطعیت شهرت پیدا کرده است
[ترجمه ترگمان]خانم پاتر در راه رسیدن به قله شهرت خوبی به دست آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. All that toughness is just a cover for his inability to show affection.
[ترجمه گوگل]تمام آن سرسختی فقط پوششی است برای ناتوانی او در نشان دادن محبت
[ترجمه ترگمان]تمام این سفتی فقط پوششی برای ناتوانی او در نشان دادن محبت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You have complained about the toughness and the cut of meat, you will no longer eat liver and pork.
[ترجمه گوگل]از سفتی و برش گوشت شکایت کردی، دیگر جگر و گوشت خوک نخواهی خورد
[ترجمه ترگمان]تو از خشونت و خشونت گوشت گله کردی، دیگر جگر و گوشت خوک نمی خوری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Thanks to their size, toughness, and extreme ferocity war boars make excellent mounts for Orc warriors.
[ترجمه گوگل]گرازهای جنگی به لطف جثه، استحکام و وحشیگری فوق العاده، پایه های بسیار خوبی برای جنگجویان اورک می سازند
[ترجمه ترگمان]گراز به لطف اندازه، سختی و درنده خویی افراطی، mounts عالی برای جنگجویان او رکی انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The stereotype of toughness also flourishes at the grass roots in party circles.
[ترجمه گوگل]کلیشه سرسختی در محافل حزبی نیز در ریشه ها شکوفا می شود
[ترجمه ترگمان]هم چنین کلیشه چقرمگی در ریشه علف ها در حلقه های حزبی افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She lacked the toughness needed to inform some one she or he would not be allowed to participate in a community money-borrowing scheme.
[ترجمه گوگل]او سختگیری لازم برای اطلاع دادن به کسی را نداشت که اجازه شرکت در طرح قرض گرفتن پول جامعه را نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]او فاقد قدرت لازم برای مطلع کردن کسی بود که به او اجازه شرکت در طرح قرض گرفتن پول جامعه را نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Only clarity now and toughness, where needed, can bring it to an end.
[ترجمه گوگل]فقط وضوح اکنون و سختی، در صورت نیاز، می تواند آن را به پایان برساند
[ترجمه ترگمان]تنها وضوح و سختی که در آن نیاز است می تواند آن را به پایان برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He has a toughness and maturity that became the personality of Michigan State's national championship team.
[ترجمه گوگل]او سرسختی و پختگی دارد که به شخصیت تیم قهرمانی ملی ایالت میشیگان تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]او دارای سختی و بلوغ است و شخصیت تیم ملی قهرمانی ایالت میشیگان را به خود اختصاص داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Second, he has the rare quality of inner toughness and great compassion.
[ترجمه گوگل]دوم، او ویژگی نادر صلابت درونی و شفقت زیاد را دارد
[ترجمه ترگمان]دوم، او کیفیت نادر سختی داخلی و شفقت عالی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The War Wagon tower has its own toughness value, wounds, and other characteristics as shown below.
[ترجمه گوگل]برج واگن جنگی دارای ارزش چقرمگی، زخم‌ها و ویژگی‌های دیگر است که در زیر نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]برج واگن باری، ارزش ویژه، زخم ها و ویژگی های دیگر را دارد که در زیر نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her background had given her the physical and mental toughness that enabled her to fight for what she wanted.
[ترجمه گوگل]پیشینه او به او قدرت جسمی و روحی داده بود که او را قادر می ساخت برای آنچه می خواست بجنگد
[ترجمه ترگمان]پیشینه او قدرت جسمی و جسمی او را به او داده بود که او را قادر ساخت تا برای آنچه می خواست مبارزه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سفتی (اسم)
tension, tenacity, hardness, density, rigidity, solidity, firmness, stiffness, tightness, fastness, toughness

تخصصی

[عمران و معماری] طاقت - چقرمگی - چقری
[زمین شناسی] چغرمگی، طاقت
[نساجی] سفتی - مقدار کار پارگی برای هر لیف بطور جداگانه - مقدار انرژی یا نیروی لازم جهت پاره شدن یک لیف
[ریاضیات] سفتی، استحکام، دوام، سختی
[پلیمر] چقرمگی

انگلیسی به انگلیسی

• difficulty; intensity

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : toughen / tough
✅️ اسم ( noun ) : toughness / tough
✅️ صفت ( adjective ) : tough
✅️ قید ( adverb ) : toughly
فنا ناپذیر
مقاومت در برابر ضربه
toughness ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: چقرمگی
تعریف: خاصیت مادۀ غذایی ای که در برابر جویدن مقاوم است و در دهان حالتی چرم مانند دارد
مقاومت در مقابل شکست، چقرمگی
سرسختی
به انرژی ذخیره شده در ماده هنگام بارگذاری تا رسیدن به شکست را، چقرمگی ( یا سفتی ) ماده می گویند.
چقرمگی ( سفتی )
چقرمگی شکست ( میزان انرژی لازم برای شکست نمونه )
چقرمگی
سخت گیری
چقری ( مکانیک وصنعت )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس