toward

/təˈwɔːrd//təˈwɔːd/

معنی: اینده، بسوی، بطرف، برای، نسبت به، در راه، نزدیک به، روی، در باره
معانی دیگر: به سوی، در جهت، به طرف (towards هم می نویسند)، به خاطر، نزدیک (به)، مجاور، (در) حدود، در حوالی، در شرف وقوع، (نادر) خوش یمن، آمددار، نیک فرجام، مقارن

بررسی کلمه

حرف اضافه ( preposition )
مشتقات: towards (prep.)
(1) تعریف: moving or facing in the direction of.

- We walked toward the main street.
[ترجمه کیان] ما به سمت خیابان اصلی رفتیم
|
[ترجمه گوگل] به سمت خیابان اصلی راه افتادیم
[ترجمه ترگمان] به طرف خیابان اصلی رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: facing directly.

(3) تعریف: just before; close to.
مشابه: near

- They will leave toward afternoon.
[ترجمه مصطفی] آنها قبل از بعدازظهر ترک خواهند کرد.
|
[ترجمه محمد] آنها طرفای بعد از ظهر ترک خواهند کرد.
|
[ترجمه زهرا] انها نزدیک بعد از ظهر ترک خواهند کرد.
|
[ترجمه Ali] آن ها حوالی بعد ظهر اینجا را ترک خواهند کرد
|
[ترجمه مائده] آنها نزدیک بعد از ظهر می روند ( ترک خواهند کرد )
|
[ترجمه گوگل] آنها به سمت بعد از ظهر حرکت خواهند کرد
[ترجمه ترگمان] آن ها به سمت بعد از ظهر خواهند رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: with respect to; in relation to.

- She was spiteful toward him.
[ترجمه علی حجتی] او نسبت به او کینه به بل گرفته
|
[ترجمه گوگل] او نسبت به او کینه توز بود
[ترجمه ترگمان] از او کینه به دل گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: as partial satisfaction of.

- Here is ten dollars toward the bill.
[ترجمه وحید] این ده دلار برای صورت حساب است
|
[ترجمه گوگل] در اینجا ده دلار به سمت صورتحساب است
[ترجمه ترگمان] این ده دلار به طرف صورت حساب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: in the way of achieving or promoting.

- The new law is a step toward equality.
[ترجمه گوگل] قانون جدید گامی به سوی برابری است
[ترجمه ترگمان] قانون جدید گامی به سوی برابری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. toward the dinner hour
حدود وقت شام

2. toward the end of the winter
در حدود آخر زمستان

3. toward the front of the book
در صفحات اول کتاب

4. toward the tail of the evening
نزدیکی های آخر شب

5. along toward evening
حوالی غروب

6. mercy toward a sharp-toothed tiger . . .
ترحم بر پلنگ تیز دندان . . . .

7. pressure toward conformity
فشار برای هم نواسازی

8. steps toward curing the factory's financial problems
گام هایی در راه چاره کردن مسائل مالی کارخانه

9. steps toward peace
گام هایی به سوی صلح

10. count toward
به حساب چیزی منظور شدن یا کردن

11. a bias toward a certain type of personality
تمایل نسبت به گونه ی ویژه ای از شخصیت

12. a tendency toward mischief
تمایل به شیطنت

13. a tendency toward socialism
گرایش به سوسیالیسم

14. an attempt toward the conservation of electricity
کوشش برای صرفه جویی در مصرف برق

15. he inclines toward pari but his father wants him to marry pari's sister
او پری را ترجیح می دهد،اما پدرش می خواهد که او با خواهر پری ازدواج کند.

16. her attitude toward the students was motherly
روش او نسبت به دانشجویان مادرگونه بود.

17. her behavior toward her grandfather is not excusable
رفتار او با پدربزرگش قابل بخشش نیست.

18. hills ranging toward the south
تپه هایی که به سمت جنوب امتداد دارند

19. his behavior toward his children is outrageous
رفتار او نسبت به بچه هایش بسیار زشت است.

20. his behavior toward his wife and children was utterly odious
رفتار او با زن و فرزندانش کاملا نفرت انگیز بود.

21. his impertinence toward his father
پیش جوابی او نسبت به پدرش

22. his indifference toward her was obvious
عدم علاقه ی او به آن زن آشکار بود.

23. nadder hastened toward shiraz to face the enemy
نادر برای مقابله با دشمن به شیراز شتافت.

24. napoleon drove toward moscow
ناپلئون به سوی مسکو پیش رفت.

25. napoleon's progress toward moscow
پیشروی ناپلئون به سوی مسکو

26. one afternoon toward sundown
یک روز بعدازظهر در حوالی غروب آفتاب

27. she inched toward me
او کم کم به سوی من جلو آمد.

28. the ideals toward which the revolution continually tended
آرمان هایی که انقلاب دایما به سوی آنها می رفت

29. the movement toward greater freedom of the press
جنبش به سوی آزادی بیشتر برای مطبوعات

30. the tilt toward religious fundamentalism
گرایش به بنیادگرایی مذهبی

31. there were toward five hundred persons
نزدیک به پانصد نفر آنجا بودند.

32. they came toward us at an incredible clip
آنان با چابکی باور نکردنی به سوی ما آمدند.

33. they leaned toward electing someone as their leader
آنان تمایل داشتند که کسی را به رهبری برگزینند.

34. troops heading toward the front
سربازانی که به طرف جبهه می رفتند

35. with malice toward none
با بداندیشی نسبت به هیچ کس

36. a child's duties toward his/her parents
وظایف فرزند نسبت به والدین

37. a chronic bias toward inflation
گرایش گهگیر به تورم اقتصادی

38. a degrading attitude toward women
نگرش تحقیرآمیز نسبت به زنان

39. a man darted toward the lady and snatched her purse
مردی به سوی خانم پرید و کیفش را قاپید.

40. a missile's flight toward the target
پرواز موشک به سوی هدف

41. a phased march toward a free economy
پیشرفت زمان بندی شده به سوی اقتصاد آزاد

42. a slow drift toward war
حرکت تدریجی به سوی جنگ

43. a strong inclination toward music
گرایش زیاد به موسیقی

44. a uniform policy toward all foreign banks
خط مشی یکسان در مورد تمام بانک های خارجی

45. ali was kind toward his subordinates
علی نسبت به زیر دستان خود مهربان بود.

46. an eagle stooping toward the prey
عقابی که به سوی طعمه شیرجه می رود

47. forces that march toward greater social justice
نیروهایی که به سوی عدالت اجتماعی بیشتر،حرکت می کنند

48. he is polite toward the (members of the) opposite sex
او نسبت به جنس مخالف (زنان) مودب است.

49. he showed disrespect toward my father
او نسبت به پدرم بی حرمتی کرد.

50. he was cool toward my suggestion
نسبت به پیشنهاد من بی علاقه بود.

51. he was driving toward town
به طرف شهر رانندگی می کرد.

52. he was kind toward strangers
با غریبان مهربان بود.

53. he was sympathetic toward the refugees
او نسبت به پناهندگان دلسوزی داشت.

54. helicopters swooped down toward us
هلی کوپترها به سوی ما فروجهیدند.

55. her back was toward me
پشت او به طرف من بود.

56. his cruel behavior toward the prisoners
رفتار ستمگرانه ی او با زندانیان

57. his ill behaviour toward the captives
رفتار بد او نسبت به دستگیر شدگان

58. move the desk toward the window!
میز را به طرف پنجره بکش !

59. napoleon's army advanced toward moscow
قشون ناپلئون به سوی مسکو پیش رفت.

60. she always warmed toward anyone who praised her children
همیشه نسبت به کسانی که از بچه هایش تعریف می کردند ملاطفت می کرد.

61. the bomber dived toward the target
هواپیمای بمب افکن به سوی هدف شیرجه رفت.

62. the cat sprang toward the mouse
گربه جست به طرف موش

63. the forest slants toward the river
جنگل به سوی رودخانه شیب دارد.

64. the judge's clemency toward the offender
عطوفت قاضی نسبت به آن خطاکار

65. the land inclines toward the shore
زمین به سوی رودخانه شیب دارد.

66. the missile curved toward its target
موشک به سوی هدف دور (چول) زد.

67. the missile streaked toward its target
پرتابه به سرعت به سوی هدف حرکت کرد.

68. the river snakes toward the sea
رودخانه با پیچ و تاب به سوی دریا می رود.

69. the shark moved toward the swimmer, jaws agape
کوسه با فک های باز به سوی شناگر حرکت کرد.

70. they are inimical toward our family
آنان نسبت به خانواده ی ما خصومت دارند.

مترادف ها

اینده (صفت)
toward, next, forthcoming, oncoming, incoming, to-be

بسوی (حرف اضافه)
off, into, at, to, unto, toward, against

بطرف (حرف اضافه)
on, in, into, at, to, unto, toward, with

برای (حرف اضافه)
on, to, toward, for, for the sake, in order that

نسبت به (حرف اضافه)
into, toward, than

در راه (حرف اضافه)
toward

نزدیک به (حرف اضافه)
toward

روی (حرف اضافه)
aboard, on, over, in, upon, up, toward, o'er

درباره (حرف اضافه)
on, about, concerning, of, toward, re, in re

انگلیسی به انگلیسی

• in the direction of; for

پیشنهاد کاربران

به سوی، در جهت
مثال: She walked toward the bus stop.
او به سمت ایستگاه اتوبوس راه رفت.
در جهت
toward: امریکن
towards: بریتیش
هیچ فرقی هم با هم ندارن، اما معنی ها:
● به سوی
she stood up and walked toward/towards him.
● نسبت به
He is usually very kind toward/towards me.
● حوالی
I'm supposed to see her toward/towards 6 o'clock.
تفاوت to و toward در این هست که:
to برای اشاره به مقصد به کار میره مثلا:
Mary is going to the town hall.
اما toward برای اشاره به جهت استفاده میشه نه مقصد:
Walk toward the park and then turn right.
toward: بطرف
با هدفِ
نزدیک به . حوالی . به سوی . نسبت به . برای
در راستای ، به طرف
Growing toward the sunlight
رشد کردن در راستای ( به طرف ) نور خورشید
در مورد
just before a particular time
در شرف
بابت
در معنیِ:
with the aim of obtaining something, or helping somebody to obtain something
نسبت با
به سمت
به طرف
They haven'tdone muchtoward improvingsafely:::Nearer to a particular result
در قبال
Nearer to a particular result: they haven't done much toward improving safety.

در مسیر
🍂معانی دیگری هم دارد اما یکی از معنی هایش میشود: درباره ، راجع به 🍂
به سمت، به طرف
در راستای
در راه انجام کاری
در برابر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس