trail off

جمله های نمونه

1. His voice trailed off into silence.
[ترجمه گوگل]صدایش در سکوت فرو رفت
[ترجمه ترگمان]صدایش به خاموشی گرایید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. "But he had no reason. He of all men. . . " Kate's voice trailed off.
[ترجمه گوگل]"اما او دلیلی نداشت او از همه مردها " صدای کیت خاموش شد
[ترجمه ترگمان]اما دلیلی نداشت صدای کیت خاموش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The conversation trailed off into absurdity.
[ترجمه گوگل]مکالمه به پوچی ختم شد
[ترجمه ترگمان]گفتگو بی هوده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His voice trailed off as the seriousness of his position sank in.
[ترجمه گوگل]وقتی جدیت موقعیتش کم شد صدایش کم شد
[ترجمه ترگمان]صدایش چون حالت جدی و جدی به خود گرفت و حرفش را قطع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. 'I only hope . . . ' She trailed off.
[ترجمه گوگل]من فقط امیدوارم او عقب افتاد
[ترجمه ترگمان]من فقط امیدوارم … اون حرفش رو قطع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her thin voice trailed off into silence.
[ترجمه گوگل]صدای نازک او در سکوت فرو رفت
[ترجمه ترگمان]صدای نازکش خاموش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She trailed off, silenced by the look Kris gave her.
[ترجمه گوگل]او با نگاهی که کریس به او کرد ساکت شد، عقب رفت
[ترجمه ترگمان]او حرفش را قطع کرد و با نگاه Kris او را ساکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. 'So he won't come . . . ' her voice trailed off in disappointment.
[ترجمه گوگل]پس او نمی آید صدایش با ناامیدی خاموش شد
[ترجمه ترگمان]بنابراین او نخواهد آمد، صدایش در ناامیدی خاموش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His voice trailed off as he saw the look on her face.
[ترجمه گوگل]با دیدن قیافه اش صدایش کم شد
[ترجمه ترگمان]صدایش همچنان که به صورت او نگاه می کرد خاموش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. However, this began to trail off towards the end of June due to outside distractions - Wimbledon tennis and International cricket.
[ترجمه گوگل]با این حال، به دلیل حواس‌پرتی‌های بیرونی - تنیس ویمبلدون و کریکت بین‌المللی، از اواخر ژوئن شروع شد
[ترجمه ترگمان]با این حال، این موضوع به دلیل حواس پرتی خارج از بازی تنیس ویمبلدون و کریکت بین المللی، در اواخر ماه ژوئن به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We trailed off into the canyons, and pitched tents under the conifers.
[ترجمه گوگل]به داخل دره ها رفتیم و زیر درختان مخروطی چادر زدیم
[ترجمه ترگمان]به سمت دره های عمیق و عمیق فرو رفتیم و در زیر تخته سنگ ها چادرها را برپا کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Again the track trails off into languishing shivers and cadaverous moans.
[ترجمه گوگل]دوباره مسیر به لرزه‌های شدید و ناله‌های جسد می‌رسد
[ترجمه ترگمان]باز هم جاده به لرزه افتاد و به جای ناله و ناله، به لرزه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He banged on the door again, broke into another spate of tears, then trailed off into silence.
[ترجمه گوگل]دوباره به در کوبید، دوباره اشک ریخت، سپس به سکوت ادامه داد
[ترجمه ترگمان]دوباره به در ضربه زد و دوباره به گریه افتاد و بعد خاموش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When Jack put a foot on the dance floor, some, then all couples stopped and the band trailed off.
[ترجمه گوگل]وقتی جک پایش را روی زمین رقص گذاشت، برخی و سپس همه زوج‌ها ایستادند و گروه عقب‌نشینی کردند
[ترجمه ترگمان]وقتی جک پایش را روی زمین رقص گذاشت، بعضی از زوج ها متوقف شدند و دسته موزیک قطع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Young and vibrant. Soft round buttery fruit in the mouth, trailing off a little on the finish, Very chardonnay.
[ترجمه گوگل]جوان و پر جنب و جوش میوه‌های کره‌ای گرد نرم در دهان، کمی پس‌رفته روی پایان، بسیار شاردونی
[ترجمه ترگمان] جوون و پر جنب و جوش گرد میوه پر از میوه کره ای در دهان، کمی در پایان، زیادی شراب ریخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• fade away, die

پیشنهاد کاربران

گاهی اوقات در فارسی به آن می گوییم "خوردن حرف. "
برای مثال: she said something and then suddenly she trailed off.
یعنی داشت صحبت می کرد و ناگهان حرفش را خورد.
یعنی صحبتش را قطع کرد و دیگر ادامه نداد.
اگر مفید بود لطفاً لایک بفرمایید. متشکرم.
ناتمام گذاشتن جمله
کم شدن تدریجی صدای فرد و در نهایت محو شدن آن
trail away/off. —used to say that someone's voice becomes softer and softer and then stops
محو شدن، رفته رفته کم شدن، ضعیف شدن، تحلیل رفتن، کمرنگ شدن، به تدریج کاهش یافتن

بپرس