transducer

/trænˈsduːsər//trænzˈdjuːsə/

معنی: مبدل
معانی دیگر: (رساننده ی انرژی از یک دستگاه به دستگاه دیگر یا تغییر دهنده ی نوع انرژی مثلا تبدیل کننده ی انرژی برق به صدا در بلندگو) مبدل، تراگذار، تبدیل کننده ی القایی، ترادیسنده، ورارسان، ترانسفورماتور، دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری

جمله های نمونه

1. The pickup features an exclusive transducer that Guild claim offers advanced sensitivity and dynamic range as well as low noise levels.
[ترجمه گوگل]این پیکاپ دارای یک مبدل انحصاری است که طبق ادعای Guild حساسیت پیشرفته و محدوده دینامیکی و همچنین سطوح نویز کم را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این وانت دارای یک مبدل انحصاری است که انجمن صنفی ادعا می کند که حساسیت پیشرفته و محدوده دینامیکی و همچنین سطح نویز پایین را ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Solid state transducers have the important advantage that they can be used in the ambulatory patient and are becoming readily available.
[ترجمه گوگل]مبدل های حالت جامد این مزیت مهم را دارند که می توانند در بیماران سرپایی استفاده شوند و به راحتی در دسترس هستند
[ترجمه ترگمان]مبدل های حالت جامد مزیت مهمی دارند که می توانند در بیماران سرپایی به کار روند و به آسانی در دسترس قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Amperometric transducers have generally been more successful than their potentiometric counterparts, allowing detection of many organic solutes.
[ترجمه گوگل]مبدل های آمپرومتریک عموماً موفق تر از همتایان پتانسیومتری خود بوده اند و امکان تشخیص بسیاری از املاح آلی را فراهم می کنند
[ترجمه ترگمان]مبدل های amperometric به طور کلی موفق تر از همتایان potentiometric خود بوده و اجازه تشخیص بسیاری از مواد غذایی ارگانیک را می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The finished transducer includes a second pickup coil at right angles to the first.
[ترجمه گوگل]مبدل تمام شده شامل یک سیم پیچ دوم در زوایای قائم نسبت به اولی است
[ترجمه ترگمان]مبدل نهایی شامل یک سیم پیچ ثانویه در زوایای راست به سمت اول می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Barrier layer cells are transducers that convert light energy into electrical energy.
[ترجمه گوگل]سلول های لایه مانع مبدل هایی هستند که انرژی نور را به انرژی الکتریکی تبدیل می کنند
[ترجمه ترگمان]سلول های لایه مانع مبدل های حرارتی هستند که انرژی نور را به انرژی الکتریکی تبدیل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Pressures were transmitted to external pressure transducers and recorded on a polygraph.
[ترجمه گوگل]فشارها به مبدل های فشار خارجی منتقل شده و بر روی یک پلی گراف ثبت شد
[ترجمه ترگمان]فشارها به مبدل های فشار خارجی منتقل شده و بر روی دستگاه دروغ سنج ثبت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The manometer catheter was linked to pressure transducers which were interfaced to a polygraph.
[ترجمه گوگل]کاتتر مانومتر به مبدل های فشار متصل شد که به یک پلی گراف متصل شده بودند
[ترجمه ترگمان]لوله سوند manometer به فشاری که به دروغ سنج وصل شده بود وصل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The first covers transducers, horns or velocity transformers and acoustic input and amplitude, and mentions health and safety.
[ترجمه گوگل]اولین مورد مبدل ها، شیپورها یا ترانسفورماتورهای سرعت و ورودی و دامنه صوتی را پوشش می دهد و سلامت و ایمنی را ذکر می کند
[ترجمه ترگمان]اولی transducers، شاخ یا transformers شتاب و ورودی صوتی و دامنه صوتی را پوشش می دهد و به سلامت و امنیت اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Regarding a transducer pickup for your acoustic guitar, Washburn will happily suggest the correct model to fit the D70.
[ترجمه گوگل]در مورد پیکاپ مبدل برای گیتار آکوستیک شما، Washburn با خوشحالی مدل صحیح را برای متناسب با D70 پیشنهاد می کند
[ترجمه ترگمان]با توجه به یک رابط مبدل برای گیتار آکوستیک خود، Washburn با خوشحالی مدل صحیح را برای برازش مدل پیشنهاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Aluminum wire ultrasonic bonding; transducer drive current; signal time-frequency analysis; feature selecting; quality online monitoring.
[ترجمه گوگل]اتصال التراسونیک سیم آلومینیومی؛ جریان درایو مبدل؛ تجزیه و تحلیل زمان-فرکانس سیگنال؛ انتخاب ویژگی؛ نظارت آنلاین با کیفیت
[ترجمه ترگمان]اتصال مافوق صوت، جریان درایو مبدل؛ تحلیل زمان - فرکانس سیگنال؛ انتخاب ویژگی؛ نظارت بر کیفیت آنلاین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Applications of transducer, automatic stop unit for wire breaking and rolling-back unit help improve the machine's performance.
[ترجمه گوگل]کاربردهای مبدل، واحد توقف خودکار برای قطع سیم و واحد چرخشی به بهبود عملکرد دستگاه کمک می کند
[ترجمه ترگمان]کاربردهای مبدل، واحد توقف اتوماتیک و واحد برگشت سیم به بهبود عملکرد دستگاه کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The digital transducer is a new of type transducer.
[ترجمه گوگل]مبدل دیجیتال یک مبدل جدید از نوع مبدل است
[ترجمه ترگمان]مبدل دیجیتال یک مبدل نوع جدید از نوع مبدل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The principle and construction of the transducer are briefly presented and the working principle, design of the system as well as the main generator and detector circuit are introduced in the paper.
[ترجمه گوگل]اصل و ساخت مبدل به اختصار ارائه شده و اصل کار، طراحی سیستم و همچنین مدار ژنراتور و آشکارساز اصلی در مقاله معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]اصل و ساخت مبدل به طور خلاصه ارائه شده است و اصل کار، طراحی سیستم و همچنین مولد اصلی و مدار آشکارساز در این مقاله معرفی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Based on the operational principle of air-core coil transducer, its response to transient current is analyzed and computer simulation is carried out with specific parameters.
[ترجمه گوگل]بر اساس اصل عملیاتی مبدل سیم پیچ هسته هوا، پاسخ آن به جریان گذرا تحلیل شده و شبیه سازی کامپیوتری با پارامترهای خاص انجام می شود
[ترجمه ترگمان]براساس اصل عملیاتی مبدل های هسته - هسته، پاسخ آن به جریان گذرا تحلیل شده و شبیه سازی کامپیوتری با پارامترهای خاص انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مبدل (اسم)
transformer, converter, transducer

تخصصی

[سینما] مبدل
[کامپیوتر] مبدل
[برق و الکترونیک] تراگردان واژه ای عمومی برای هر قطعه یا حسگری که انرژی را از شکلی به شکل دیگر تبدیل می کند . مثلاً از انرژی صوتی به انرژی الکتریکی یا مکانیکی . بلندگوها، میکروفونها، هدهای ضبط . سنجنده های کرنش نمونه هایی از تراگردانها هستند. - مبدل، تراگردان
[مهندسی گاز] دستگاه انتقال نیرو
[زمین شناسی] مبدل انرژی، ناقل نیروی القائی، واسطه الکتریکی
[نساجی] علامت دهنده
[ریاضیات] مترجم، مبدل، مبدل انرژی
[پلیمر] مبدل

انگلیسی به انگلیسی

• device that transmits power from one system to another (physics)

پیشنهاد کاربران

فرستنده
transducer ( فیزیک )
واژه مصوب: تراگذار
تعریف: وسیله ای که انرژی یک نوع نشانک/ سیگنال را به نوع دیگری از انرژی تبدیل می کند
مبدل
دستگاه انتقال نیرو، مُبَدِّل، حسگر
سنسور

بپرس