transfusion

/trænsˈfjuːʒn̩//trænsˈfjuːʒn̩/

معنی: نقل و انتقال، تزریق، رسوخ، تزریق خون
معانی دیگر: انتقال خون، ترامیزی، رسو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of transfusing, or the thing transfused.

(2) تعریف: the direct injection of blood or plasma into the bloodstream of a person or animal, from a container or from the bloodstream of a donor.

جمله های نمونه

1. Without a transfusion, the victim's probability of dying was 100%.
[ترجمه گوگل]بدون تزریق خون، احتمال مرگ قربانی 100٪ بود
[ترجمه ترگمان]بدون انتقال خون، احتمال مرگ قربانی ۱۰۰ درصد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A blood transfusion saved his life.
[ترجمه گوگل]انتقال خون جان او را نجات داد
[ترجمه ترگمان]تزریق خون جان او را نجات داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The project badly needs a transfusion of cash.
[ترجمه گوگل]این پروژه به شدت نیاز به انتقال پول نقد دارد
[ترجمه ترگمان]این پروژه به شدت به انتقال پول نقد نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She suffered kidney failure and needed a blood transfusion.
[ترجمه Faeze] او از نارسایی کلیه رنج میبرد و نیاز به انتقال خون داشت.
|
[ترجمه گوگل]او از نارسایی کلیه رنج می برد و نیاز به تزریق خون داشت
[ترجمه ترگمان]او دچار نارسایی کلیه شد و نیاز به انتقال خون داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He contracted AIDS from a blood transfusion.
[ترجمه گوگل]او با تزریق خون به ایدز مبتلا شد
[ترجمه ترگمان]او با انتقال خون به ایدز مبتلا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The mayor has promised a transfusion of $8 million in redevelopment funds.
[ترجمه گوگل]شهردار قول داده است که 8 میلیون دلار بودجه بازسازی را انتقال دهد
[ترجمه ترگمان]شهردار قول داد که ۸ میلیون دلار به بودجه توسعه مجدد تزریق شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was given a blood transfusion.
[ترجمه گوگل]به او تزریق خون داده شد
[ترجمه ترگمان] بهش خون تزریق کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Quickly the two apply a massive transfusion of blood which gradually brings back to the dead woman some manifestations of life.
[ترجمه گوگل]آن دو به سرعت یک انتقال خون گسترده انجام می دهند که به تدریج برخی از مظاهر زندگی را به زن مرده باز می گرداند
[ترجمه ترگمان]این دو به سرعت انتقال عظیم خون را اعمال می کنند که به تدریج برخی از تجلیات زندگی را به زن مرده باز می گرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Thereupon Miss T. received a transfusion of blood or plasma, it matters not which.
[ترجمه Faeze] درآخر خانم تی خون یا پلاسما دریافت کرد ، مهم نیست کدومش ( فرقی نمیکنه که کدومشو دریافت کرده ، پلاسما یا خون )
|
[ترجمه گوگل]پس از آن خانم تی، خون یا پلاسما دریافت کرد، مهم نیست کدام
[ترجمه ترگمان]اما میس تی, تزریق خون یا پلاسما مهم نیست که کدومش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The proposed mechanism of improvement of placental transfusion of volume and red cells is attractive.
[ترجمه Faeze] مکانیزم پیشنهادی درباره بهبود انتقال حجم و گلبولهای قرمز جفت ، جذاب است .
|
[ترجمه گوگل]مکانیسم پیشنهادی برای بهبود تزریق جفت حجم و گلبول های قرمز جذاب است
[ترجمه ترگمان]مکانیزم پیشنهادی بهبود انتقال خون و سلول های قرمز، جذاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This patient did not require blood transfusion or any other active treatment.
[ترجمه گوگل]این بیمار نیازی به تزریق خون یا درمان فعال دیگری نداشت
[ترجمه ترگمان]این بیمار نیاز به انتقال خون یا هیچ درمان فعال دیگری نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Transfusion row: Jehovah's Witness who refused blood dies after crash.
[ترجمه گوگل]ردیف انتقال خون: شاهد یهوه که خون نپذیرفت پس از تصادف می میرد
[ترجمه ترگمان]ردیف transfusion، شاهد ای که رد خون را رد کرد بعد از حادثه کشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She contracted the fatal disease through a blood transfusion.
[ترجمه گوگل]او از طریق انتقال خون به این بیماری کشنده مبتلا شد
[ترجمه ترگمان]او از طریق انتقال خون به این بیماری مرگبار مبتلا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The blood transfusion brought colour to my face and I am deeply indebted to some anonymous donor.
[ترجمه گوگل]انتقال خون به چهره من رنگ آمیزی کرد و من عمیقاً مدیون یک اهداکننده ناشناس هستم
[ترجمه ترگمان]تزریق خون رنگ صورت من و من عمیقا مدیون یه اهدا کننده ناشناس هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نقل و انتقال (اسم)
cession, locomotion, redeployment, transfusion

تزریق (اسم)
infusion, shot, transfusion, injection, intinction

رسوخ (اسم)
ooze, sink, transfusion, seep, transudation, seepage

تزریق خون (اسم)
transfusion

تخصصی

[پلیمر] نفوذ انتقالی

انگلیسی به انگلیسی

• act of transfusing; (medicine) direct introduction of a substance into the circulatory system by intravenous injection (i.e. medication, blood, etc.)
when someone is given a blood transfusion, blood is injected into their body.
when a country or organization is given a transfusion of money, they are given financial aid.

پیشنهاد کاربران

۱. انتقال خون ۲. تزریق خون ۳. {پول و غیره} تزریق
مثال:
In 1928, he took a transfusion of blood infected with malaria and tuberculosis, and died soon after.
او در سال ۱۹۲۸ تزریق خون آلوده با مالاریا و وبا داشت و خیلی زود بعد از ان {تزریق} مرد.
[پزشکی] انتقال خون: تزریق خون یا فرآورده های خونی به داخل جریان خون
ممکن است معنی خونی که دارد منتقل می شود هم بدهد
مثلا :
the transfusion flows slowly into your vein

بپرس