transportation

/ˌtrænspərˈteɪʃn̩//ˌtrænspɔːˈteɪʃn̩/

معنی: تبعید، انتقال، حمل و نقل، بارکشی، ترابری، نقل، سرویس باربری
معانی دیگر: حمل، ترابرد، وسیله ی نقلیه، مسافربری، حمل مسافر یا کالا، اجرت حمل و نقل، هزینه ی ترابری، بلیت (اتوبوس و غیره)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of transporting.
مشابه: carriage, conveyance, transport

(2) تعریف: the state of being transported.

(3) تعریف: a means of conveyance or transport.
مشابه: conveyance, transport

(4) تعریف: the business of transporting goods and people.

(5) تعریف: the fee charged for being transported; fare.

(6) تعریف: the act of banishing someone as punishment.

جمله های نمونه

1. transportation and other costs
حمل و نقل و هزینه های دیگر

2. transportation costs are trending downward
هزینه ی حمل و نقل رو به کاهش است.

3. transportation service
سرویس حمل ونقل

4. air transportation
ترابری هوایی

5. sea transportation is the most economical
حمل و نقل دریایی از همه ارزان تر است.

6. surface transportation
حمل و نقل زمینی دریایی

7. means of transportation
وسایط نقلیه،ترابرگان

8. a lift in transportation costs
ازدیاد هزینه ی حمل و نقل

9. the hotel provides transportation to and from the airport
رفت و آمد از فرودگاه به عهده ی هتل است.

10. the intervening hills and rivers made transportation difficult
تپه ها و رودخانه های بین راه،حمل و نقل را مشکل می کرد.

11. we need a modern system of transportation for the city and its environs
برای شهر و حومه ی آن نیاز به شبکه ی ترابری مدرنی داریم.

12. you have to pay extra for transportation
برای حمل و نقل باید هزینه ی اضافه بدهید.

13. airplanes, cars, and bicycles are vehicles of transportation
هواپیما و اتومبیل و دوچرخه وسایط نقلیه هستند.

14. We need to find some other means of transportation.
[ترجمه گوگل]ما باید وسایل حمل و نقل دیگری پیدا کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید راه های دیگری برای حمل و نقل بیابیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Our transportation system is designed to answer the needs of the city's commuters.
[ترجمه گوگل]سیستم حمل و نقل ما برای پاسخگویی به نیازهای مسافران شهری طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]سیستم حمل و نقل ما برای پاسخگویی به نیازهای مسافران شهر طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Transportation costs would turn the operation into an uneconomical exercise.
[ترجمه گوگل]هزینه های حمل و نقل این عملیات را به یک تمرین غیراقتصادی تبدیل می کند
[ترجمه ترگمان]هزینه های حمل و نقل این عملیات را به یک ورزش uneconomical تبدیل خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The city is working to improve public transportation.
[ترجمه گوگل]شهر برای بهبود حمل و نقل عمومی تلاش می کند
[ترجمه ترگمان]این شهر در تلاش است تا حمل و نقل عمومی را بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. You'll have to pay for the packaging and transportation costs, not forgetting airport taxes.
[ترجمه گوگل]شما باید هزینه های بسته بندی و حمل و نقل را بپردازید و مالیات فرودگاه را فراموش نکنید
[ترجمه ترگمان]شما باید هزینه های بسته بندی و حمل و نقل را پرداخت کنید و مالیات فرودگاه را فراموش نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Normally, the transportation system in Paris carries 950,000 passengers a day.
[ترجمه گوگل]به طور معمول، سیستم حمل و نقل در پاریس روزانه 950000 مسافر را جابجا می کند
[ترجمه ترگمان]به طور معمول، سیستم حمل و نقل در پاریس روزانه ۹۵۰،۰۰۰ مسافر را حمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The transportation operation will be spun off into a separate company.
[ترجمه گوگل]عملیات حمل و نقل به یک شرکت جداگانه تقسیم می شود
[ترجمه ترگمان]عملیات حمل و نقل به یک شرکت جداگانه تبدیل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تبعید (اسم)
exile, banishment, deportation, expulsion, transportation, transmigration, proscription

انتقال (اسم)
transfer, shunt, transmission, transmittance, transmittal, shift, devolution, turnover, transportation, conveyance, transition, conductance, conduction, remittance, reassignment, remitment, transmittancy

حمل و نقل (اسم)
forwarding, transport, haul, transportation

بارکشی (اسم)
portage, transportation

ترابری (اسم)
shipping, transport, traffic, transportation

نقل (اسم)
transfer, story, sweet, transference, transportation

سرویس باربری (اسم)
transportation

تخصصی

[عمران و معماری] حمل و نقل - ترابری - نقل مکان
[زمین شناسی] حمل ونقل
[ریاضیات] ترابری، حمل و نقل، توزیع، انتقال، ارسال

انگلیسی به انگلیسی

• act of transporting, conveyance, shipping, transit; deportation
you refer to vehicles that you travel in, for example buses, cars, and trains, as transportation; used in american english.
transportation involves moving goods or people from one place to another; used in american english.

پیشنهاد کاربران

وسایل حمل و نقل عمومی
رفت و آمد. حمل و نقل
نقل
حمل و نقل
ترابری
transit ::::::: انتقال ( حمل و نقل )
transition::: انتقال
transport/UK::: انتقال ( حمل و نقل )
transportation/US::: انتقال ( حمل و نقل )
transmit::: منتقل کردن ، انتقال دادن
transmission::: انتقال
...
[مشاهده متن کامل]

transfer::: انتقال
همه ی این کلمات رو میشه به " انتقال " ترجمه کرد بدون اینکه به معنی جمله لطمه ای وارد شه .
البته کاربرد آن ها متفاوته :
مثلا transit بیشتر مربوط به انتقال اطلاعات و بیماری هاست که این انتقال با چشم قابل دیدن نیست. این کلمه بارها به معنی حمل و نقل به کار برده میشود .
transition مربوط به انتقال از یک حالت به حالت دیگر که با تغییر و تحول همراه است و نه انتقال از یک مکان به مکان دیگر . مثلا انتقال از جوانی به پیری یا انتقال از راهنمایی به دبیرستان .
transport طبق گفته دیکشنری لاگمن مریوط به انگلیسی بریتانیایی است که با کلمه transportation که در انگلیسی آمریکایی است هم معنی است . این دو کلمه نیز به معنی انتقال هستند اما طبق نوع جمله بارها به عنوان حمل و نقل استفاده میشود ( این دیگه مربوط به زبان فارسیه، باید طبق جمله یا معنی انتقال رو انتخاب کنیم یا حمل و نقل )
پس این نوع انتقال بیشتر مربوط به انتقالات فیزیکی مثل جابه جایی اجسام است که با چشم قابل دیدن هست ( حمل و نقل یا ترابری )
transfer هم نوع خاص خودشه . مثلا انتقال سند مالکیت یک زمین به شخص دیگر یا اینکه انتقال یک بازیکن فوتبال از یک تیم به تیم دیگر یا مثلا انتقال پول بین حساب های بانکی .
میتوان گفت این انتقال هم مجازی میتونه باشه و هم حقیقی یا همون فیزیکی .
transit=transport=transportation=حمل و نقل
mass transit= public transport=حمل و نقل عمومی

حمل بار

مهاجرت
وزارت راه و ترابری
حمل و نقل
وسیله ی نقلیه
مسافر بری
جابجایی ، رفت و آمد ، آمد و شد
حمل مسافر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس