travel agent

/ˈtrævl̩ˈeɪdʒənt//ˈtrævl̩ˈeɪdʒənt/

معنی: اژانس مسافرتی، سفرچین، سفر ارا، بلیط فروش سرویس مسافری
معانی دیگر: سفرچین، سفر ارا، بلیط فروش سرویس مسافری، اژانس مسافرتی

جمله های نمونه

1. I made the booking through a travel agent.
[ترجمه گوگل]من از طریق آژانس مسافرتی رزرو کردم
[ترجمه ترگمان]من تو یه آژانس مسافرتی رزرو کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Grill your travel agent about the facilities for families with children.
[ترجمه گوگل]آژانس مسافرتی خود را در مورد امکانات خانواده های دارای فرزند کباب کنید
[ترجمه ترگمان]نماینده مسافرتی خود را در مورد امکانات برای خانواده ها با کودکان کبابی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I booked my holiday through my local travel agent.
[ترجمه گوگل]من تعطیلات خود را از طریق آژانس مسافرتی محلی خود رزرو کردم
[ترجمه ترگمان]من تعطیلات خود را از طریق نماینده مسافرتی محلی ام رزرو کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A travel agent quoted her £160 for a flight from Bristol to Palma.
[ترجمه گوگل]یک آژانس مسافرتی به او مبلغ 160 پوند برای پرواز از بریستول به پالما نقل کرد
[ترجمه ترگمان]یک نماینده مسافرتی برای پرواز از بریستول به پالما مبلغ ۱۶۰ هزار پوند را نقل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The travel agent recommended that I take out travel insurance.
[ترجمه گوگل]آژانس مسافرتی توصیه کرد که بیمه مسافرتی بگیرم
[ترجمه ترگمان]آژانس مسافرتی توصیه کرد که من بیمه مسافرتی را انتخاب کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The travel agent completely cocked up the arrangements for our holiday.
[ترجمه گوگل]آژانس مسافرتی به طور کامل مقدمات تعطیلات ما را فراهم کرد
[ترجمه ترگمان]مامور آژانس به طور کامل برنامه تعطیلات ما را پر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The travel agent booked our vacation cruise.
[ترجمه گوگل]آژانس مسافرتی سفر تفریحی ما را رزرو کرد
[ترجمه ترگمان]آژانس مسافرتی سفر دریایی ما را رزرو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Ask your travel agent about check-in times.
[ترجمه ملیکا] از زانس مسافرتی خود چک کردن زمان سفرتونو بپرسید
|
[ترجمه گوگل]از آژانس مسافرتی خود در مورد زمان ورود بپرسید
[ترجمه ترگمان]از نماینده مسافرتی خود در مورد چک کردن زمان بپرسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The airline or a travel agent can tell you how.
[ترجمه گوگل]شرکت هواپیمایی یا آژانس مسافرتی می تواند به شما بگوید که چگونه
[ترجمه ترگمان]شرکت هواپیمایی و یا نماینده مسافرتی می تواند به شما بگوید که چطور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But travel agent Lunn Poly substantially increased profitability following major expansion in recent years.
[ترجمه گوگل]اما آژانس مسافرتی Lunn Poly سودآوری خود را به دنبال گسترش عمده در سال‌های اخیر افزایش داد
[ترجمه ترگمان]اما به دنبال توسعه عمده در سال های اخیر، پلی Lunn نماینده مسافرتی به طور قابل توجهی سودآوری را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Contact a travel agent about times and costs.
[ترجمه گوگل]در مورد زمان و هزینه ها با آژانس مسافرتی تماس بگیرید
[ترجمه ترگمان]با یک نماینده مسافرتی در مورد زمان و هزینه ها تماس بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For reservations, see your Travel Agent or call our reservation line on.
[ترجمه گوگل]برای رزرو، آژانس مسافرتی خود را ببینید یا با خط رزرو ما تماس بگیرید
[ترجمه ترگمان]برای رزرو، نماینده سفر خود را ببینید و یا خط رزرو ما را روشن کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Pat, 4 turns travel agent once a year to take a vote among neighbours where they want to go.
[ترجمه گوگل]پت، 4 سالی یک بار به آژانس مسافرتی تبدیل می‌شود تا در بین همسایه‌هایی که می‌خواهند بروند رای دهد
[ترجمه ترگمان]پت، ۴ ساله، یکبار یک نماینده مسافرتی را برای رای دادن در میان همسایگان خود به جایی که می خواهند بروند، تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A good travel agent knows that a satisfied customer will always come back.
[ترجمه گوگل]یک آژانس مسافرتی خوب می داند که یک مشتری راضی همیشه باز خواهد گشت
[ترجمه ترگمان]یک نماینده خوب مسافرتی می داند که یک مشتری راضی همیشه باز خواهد گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اژانس مسافرتی (اسم)
travel agency, travel agent

سفر چین (اسم)
travel agent

سفر ارا (اسم)
travel agent

بلیط فروش سرویس مسافری (اسم)
travel agent

انگلیسی به انگلیسی

• one who sells packages and flights for traveling
a travel agent is someone who runs or works in a travel agency.

پیشنهاد کاربران

travel agent ( n ) ( tr�vl eɪdʒənt ) =a person or business whose job is to make arrangements for people wanting to travel, for example buying tickets or arranging hotel rooms
travel agent
travel agency = آژانس مسافرتی
travel agent = کارمند آژانس مسافرتی، آژانس دار
کارمند آژانس مسافرتی
travel agent ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: نمایندۀ خدمات مسافرتی
تعریف: شخص یا سازمانی که خدمات مسافرتی مانند حمل ونقل و اقامت را در گشت های نیمه فراگیر از طرف ارائه دهندگان اصلی مانند شرکت های حمل ونقل و مهمان خانه ها و گشت پردازان، در مقابل دریافت کارمزد می فروشد|||متـ . سفرگذار
کارمند اژانس مسافرتی
مسئول آژانس مسافر بری

آژانس مسافربری
اژانس مسافرتی

بپرس