travelling


معنی: عمل پیمودن، عمل طی کردن

جمله های نمونه

1. travelling lecturers are effective ambassadors of persian culture
سخنرانان سیار پیک های موثر فرهنگ ایران هستند.

2. being a travelling salesman has allowed him to pamper his wanderlust
فروشنده ی سیار بودن به او اجازه داده است که سفر دوستی خود را اقناع کند.

3. airplanes have made travelling more convenient
هواپیما سفر را راحت تر کرده است.

4. The car was travelling at a very slow speed.
[ترجمه گوگل]ماشین با سرعت بسیار کم حرکت می کرد
[ترجمه ترگمان]ماشین با سرعتی بسیار آهسته حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We'll reimburse you for your travelling expenses.
[ترجمه گوگل]ما هزینه های سفر شما را جبران می کنیم
[ترجمه ترگمان]هزینه سفر شما را به شما پس می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nowadays people like travelling on foot.
[ترجمه گوگل]امروزه مردم دوست دارند پیاده روی کنند
[ترجمه ترگمان]امروزه مردم دوست دارند پیاده سفر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The police think the smugglers are travelling on Irish passports.
[ترجمه گوگل]پلیس فکر می کند که قاچاقچیان با پاسپورت های ایرلندی سفر می کنند
[ترجمه ترگمان]پلیس فکر می کند که قاچاقچیان در حال سفر با گذرنامه های ایرلندی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The job involves me travelling all over the country.
[ترجمه گوگل]این شغل شامل سفر من به سراسر کشور است
[ترجمه ترگمان]این شغل شامل سفر من به سراسر کشور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Travelling in Asia has made her a lot more independent.
[ترجمه گوگل]سفر در آسیا او را بسیار مستقل تر کرده است
[ترجمه ترگمان]مسافرت در آسیا او را مستقل تر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The job involves my travelling all over the country.
[ترجمه گوگل]این شغل شامل سفر من به سراسر کشور است
[ترجمه ترگمان]این کار شامل سفر من به سراسر کشور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Most of his time is spent travelling.
[ترجمه گوگل]بیشتر وقت او صرف سفر می شود
[ترجمه ترگمان]بیشتر وقتش را صرف سفر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. By a strange coincidence we happened to be travelling on the same train.
[ترجمه گوگل]بر حسب اتفاقی عجیب با یک قطار در حال حرکت بودیم
[ترجمه ترگمان]اتفاق عجیبی افتاد که ما با هم در یک قطار سفر می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Spending the summer travelling round India is a great idea, but it does rather beg the question of how we can afford it.
[ترجمه گوگل]گذراندن تابستان در سفر به دور هند ایده خوبی است، اما این سوال را ایجاد می کند که چگونه می توانیم آن را بپردازیم
[ترجمه ترگمان]سپری کردن سفر تابستانی در دور هند یک ایده عالی است، اما به جای آن این سوال را مطرح می کند که چگونه می توانیم از عهده مخارج آن برآییم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. While travelling she missed the comforts of home.
[ترجمه گوگل]هنگام مسافرت، او برای راحتی خانه تنگ شده بود
[ترجمه ترگمان]در حالی که سفر می کرد، به راحتی خانه را ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. After leaving school, she spent a year travelling, mostly in Africa and Asia.
[ترجمه گوگل]پس از ترک مدرسه، او یک سال را در سفر، بیشتر در آفریقا و آسیا گذراند
[ترجمه ترگمان]پس از ترک مدرسه، او یک سال را در سفر، بیشتر در آفریقا و آسیا گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عمل پیمودن (اسم)
traveling, travelling

عمل طی کردن (اسم)
traveling, travelling

تخصصی

[سینما] حرکت دوربین - سیر دوربین - راه دوربین جهت نزدیک شدن به موضوعی یا دور شدن از آن - راه دوربین - حرکت دوربین روی ریل - حرکات دوربین بر محور متغیر - تراولینگ - حرکت دوربین با دالی یا ترک به هنگام فیلمبرداری

انگلیسی به انگلیسی

• voyaging; wandering
journey, trip, voyage, tour

پیشنهاد کاربران

travelling در نقش صفت و اسم قرار می گیرد.
در نقش فعل
a travelling job/
در نقش اسم
Travelling broadens your horizons .
گذر کردن
وقتی به عنوان صفت به کار میره به معنای حرکت کننده است مثلا در travelling wave
پیاده روی
travelling ( ورزش )
واژه مصوب: گام اضافی
تعریف: در بسکتبال، تخلفی که در آن بازیکن دارای توپ، بدون توپ بَری، گام اضافی برمی دارد
مسافرت ، سفر رفتن دوره گرد ، سیار و . . . .

کاش متضاد اون کلمه ای که دنبالش هستیمو هم داشتین !!!
دوره گـــَرد
for example: travelling salesman
به معنای فروشنده دوره گـــَرد
سفر رفتن
مسافرت رفتن

مسافرت
ولی ما تو درسامون خوندیم ( مسافرت ) !!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس