trawl

/trɔːrl//trɔːl/

معنی: بند، دام یا تور، با تور کیسهای ماهی گرفتن، کشیدن
معانی دیگر: تور ماهیگیری (به ویژه تور کیسه مانندی که در راستای ته دریا حرکت می دهند - trawlnet هم می گویند)، تور کیسه ای، طناب شناور (طناب سوار بر گوی یا چوب پنبه که تورهای ماهیگیری بر آن آویخته می شوند - trawl line هم می گویند)، (با تورکیسه ای یا طناب شناور) ماهی گرفتن، کیسه ای که درته دریاکشیده میشود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a large wide-mouthed conical net that is dragged along the bottom of the sea to catch deep-water fish.
مشابه: net

(2) تعریف: a long heavy fishing line that has many short lines with baited hooks attached at intervals and that is supported by buoys.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: trawls, trawling, trawled
• : تعریف: to fish with a trawl net or line.
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to catch (fish) with a trawl net or line.

(2) تعریف: to pull (a trawl net) along the bottom.

جمله های نمونه

1. They trawl these waters for cod.
[ترجمه Bb] آنها برای صید ماهی codدر این آبها تور میاندازند
|
[ترجمه گوگل]آنها این آب ها را برای ماهی کاد تراول می کنند
[ترجمه ترگمان]ان ها این آب ها را برای ماهی ها تهیه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We did a wide trawl to find the right person to play the part.
[ترجمه مهدی رمضانی] ما جستجوی وسیعی برای پیدا کردن فرد مناسب برای ایفای نقش انجام دادیم.
|
[ترجمه گوگل]ما یک ترال گسترده انجام دادیم تا شخص مناسب برای بازی در این نقش را پیدا کنیم
[ترجمه ترگمان]ما تلاش زیادی برای پیدا کردن فرد مناسب برای ایفای نقش انجام دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I'll have to trawl through all my lecture notes again.
[ترجمه مهدی رمضانی] باید همه یادداشت های سنخنرانی هایم را دوباره جستجو کنم.
|
[ترجمه گوگل]من باید دوباره تمام یادداشت های سخنرانی ام را مرور کنم
[ترجمه ترگمان]مجبور میشم دوباره از همه lecture سخنرانی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Major companies trawl the universities for potential graduate trainees.
[ترجمه گوگل]شرکت های بزرگ دانشگاه ها را برای کارآموزان بالقوه فارغ التحصیل می گردند
[ترجمه ترگمان]شرکت های بزرگ دانشگاه ها را به خاطر کارآموزان تحصیلات بالقوه محروم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You need to trawl through a lot of data to get results that are valid.
[ترجمه گوگل]برای به دست آوردن نتایج معتبر، باید داده های زیادی را مرور کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید از طریق بسیاری از اطلاعات برای بدست آوردن نتایجی که معتبر هستند استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A quick trawl through the newspapers yielded five suitable job adverts.
[ترجمه گوگل]با گشت و گذار سریع در روزنامه ها، پنج آگهی شغلی مناسب به دست آمد
[ترجمه ترگمان]یک حرکت سریع از طریق روزنامه ها، پنج گزینه مناسب را در اختیار قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The FBI should have taken another trawl through their files.
[ترجمه گوگل]اف‌بی‌آی باید یک تراول دیگر را از طریق پرونده‌های آنها می‌گرفت
[ترجمه ترگمان]اف بی آی باید یکی دیگه از پرونده های اونا رو گرفته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At higher altitudes, swifts trawl for them with open beaks.
[ترجمه گوگل]در ارتفاعات بالاتر، سوئیفت ها با منقار باز برای آنها تراول می کنند
[ترجمه ترگمان]در ارتفاعات بالاتر، swifts با منقارهای باز برای آن ها trawl می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A trawl I made through three small-ad market place papers yielded around four pages of diesel cars per 300-400 page issue.
[ترجمه گوگل]ترالی که من از طریق سه مقاله بازار آگهی کوچک تهیه کردم، حدود چهار صفحه اتومبیل دیزلی در هر شماره 300-400 صفحه به دست می‌داد
[ترجمه ترگمان]یک trawl که من از طریق سه آگهی در بازار کوچک ایجاد کردم در حدود چهار صفحه از خودروهای دیزلی در هر ۳۰۰ تا ۴۰۰ صفحه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Prominent campaigners are invariably selected, but the trawl also includes scientists and journalists, small shopkeepers and major supermarkets.
[ترجمه گوگل]مبارزان برجسته همیشه انتخاب می‌شوند، اما ترال شامل دانشمندان و روزنامه‌نگاران، مغازه‌داران کوچک و سوپرمارکت‌های بزرگ نیز می‌شود
[ترجمه ترگمان]مبارزان برجسته همواره انتخاب می شوند، اما the شامل دانشمندان و روزنامه نگاران، مغازه داران کوچک و سوپر مارکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Among this lot, the emotional trawl was a bit more of a mixed bag.
[ترجمه گوگل]در میان این تعداد، ترال عاطفی کمی بیشتر یک کیسه مختلط بود
[ترجمه ترگمان]در بین این موارد، trawl احساسی کمی بیشتر از یک کیسه مخلوط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Did I look like a hooker on the trawl?
[ترجمه گوگل]آیا من شبیه یک قلاب در ترال بودم؟
[ترجمه ترگمان]من شبیه یه فاحشه تو trawl بودم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Noses trawl along the formica sideboards hoovering up powder.
[ترجمه گوگل]دماغه ها در امتداد بوفه های فورمیکا در حال بالا رفتن پودر هستند
[ترجمه ترگمان]مثل این بود که یک مشت پودر و پودر جارو را پر کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He has to trawl through vast amounts of economic data.
[ترجمه گوگل]او مجبور است حجم عظیمی از داده های اقتصادی را بررسی کند
[ترجمه ترگمان]او باید از طریق مقادیر عظیمی از داده های اقتصادی وارد عمل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بند (اسم)
fit, article, articulation, joint, link, bind, bond, clause, provision, snare, segment, levee, facet, hinge, line, dyke, dike, paragraph, dam, wristband, tie, frenum, clamp, binder, sling, fastening, manacle, weir, canto, ligation, commissure, ligature, noose, facia, fascia, funiculus, joggle, holdback, holdfast, internode, ligament, proviso, stanza, trawl

دام یا تور (اسم)
trawl

با تور کیسه ای ماهی گرفتن (فعل)
trawl

کشیدن (فعل)
trace, figure, heave, string, stretch, drag, pluck, draw, haul, weigh, pull, avulse, drain, strap, lave, suffer, subduct, thole, shove, chart, plot, experience, lengthen, hale, drawl, entrain, evulse, snick, magnetize, trawl

انگلیسی به انگلیسی

• fishing net dragged along the sea bottom
fish with a fishing net dragged along the sea bottom
when fishermen trawl, they drag a wide net behind a ship in order to catch fish.
a trawl or trawl net is the wide net that fishermen use in trawling.
if you trawl for something, you search among a large number of similar things in order to find the best or most suitable one. verb here but can also be a count noun. e.g. as a result of a nation-wide trawl thirty actors were enlisted. ...a concerted trawl for new enthusiasts.

پیشنهاد کاربران

trawl ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: گوفه
تعریف: تور ماهیگیری بزرگی به شکل قیف که از دو طرف به تخته هایی متصل و معمولاً به دنبال شناور در بستر دریا کشیده میشود
ترال برای صید کردن ماهی ها کاربرد دارند و هم به معنای جستجوی کلی و یا تماما را می دهند
جستجو، جستجو کردن

بپرس