treasure

/ˈtreʒər//ˈtreʒə/

معنی: ثروت، گنج، گنجینه، دفینه، جواهر، گرامی داشتن، گنجینه اندوختن
معانی دیگر: اندوختن، گرد آوردن، عزیز شمردن، ارزش زیاد قائل شدن (برای)، گوهر خانه، خزانه، (شخص یا چیز) پر بها، نقشینه، نفیس

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: accumulated or stored wealth.
مشابه: cache, fortune, hoard, nest egg, reserve, savings, stash, stockpile, store, wealth

(2) تعریف: someone or something that is highly prized or admired.
مترادف: gem, jewel, pearl, pride
مشابه: asset, booty, cache, favorite, find, paragon
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: treasures, treasuring, treasured
مشتقات: treasurable (adj.), treasureless (n.)
(1) تعریف: to prize or value highly; cherish.
مترادف: cherish, prize, value
مشابه: esteem, regard, revere

- I treasure her friendship.
[ترجمه A.A] من برای دوستی او ارزش زیادی قائلم
|
[ترجمه مهران] من قدر دوستی اونو میدونم
|
[ترجمه گوگل] من دوستی او را ارزشمند می دانم
[ترجمه ترگمان] من دوستی او را گنج می دانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to put aside for future use (often fol. by up).
مترادف: save, stock, stockpile, store
مشابه: accumulate, amass, hoard, stash

- She treasured up enough money for the trip.
[ترجمه A.A] او برای سفر پول کافی فراهم کرد
|
[ترجمه ملیکا] علم مانند گنج است.
|
[ترجمه گوگل] او برای این سفر پول کافی داشت
[ترجمه ترگمان] برای سفر به اندازه کافی پول جمع کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to treasure gold
زر اندوختن

2. a hidden treasure
گنج پنهان

3. a valuable treasure
گنج شایگان

4. i will always treasure the memory of the nights we spent together
خاطره ی آن شب هایی را که با هم گذراندیم همیشه گرامی خواهم داشت.

5. the magician bewitched the treasure
جادوگر گنجینه را طلسم کرد.

6. the map of the treasure house had been folded in an old newspaper
نقشه ی گنجینه در روزنامه ی کهنه ای پیچیده شده بود.

7. two guards guarded the treasure
دو نگهبان از گنجینه محافظت می کردند.

8. that book is a unique treasure house of love poetry
آن کتاب گنجینه ی منحصر به فردی از اشعار عاشقانه است.

9. he didn't know whether the rumors about the treasure were legend or reality
نمی دانست شایعات مربوط به گنج افسانه است یا واقعیت.

10. Knowledge is the most precious treasure of all things, because it can never be given away, nor stolen nor consumed.
[ترجمه گوگل]دانش گرانبهاترین گنج از همه چیز است، زیرا هرگز نمی توان آن را داد، نه دزدید و نه مصرف کرد
[ترجمه ترگمان]آگاهی ارزشمندترین گنجینه همه چیز است، زیرا هرگز نمی توان آن را از بین برد، و نه دزدی کرد و نه مصرف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He went to the island looking for treasure.
[ترجمه محمد امین] او قصد دارد به جستجوی گنج به جزیز برود
|
[ترجمه گوگل]او به دنبال گنج به جزیره رفت
[ترجمه ترگمان]به جزیره دنبال گنج رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Book of Kells is Trinity College's greatest treasure.
[ترجمه گوگل]کتاب کلز بزرگترین گنج کالج ترینیتی است
[ترجمه ترگمان]کتاب of بزرگ ترین گنجینه کالج ترینیتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was an experience I will treasure for the rest of my life.
[ترجمه گوگل]این تجربه ای بود که تا آخر عمرم برایش ارزش قائل خواهم بود
[ترجمه ترگمان]این تجربه ای بود که من برای بقیه عمرم گنج پیدا می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This book is a treasure house of information on Arctic birds.
[ترجمه گوگل]این کتاب گنجینه ای از اطلاعات پرندگان قطب شمال است
[ترجمه ترگمان]این کتاب یک خانه گنجینه اطلاعات در مورد پرندگان قطب شمال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. When we learn to treasure simple happiness, we will be winners in life.
[ترجمه گوگل]وقتی یاد بگیریم خوشبختی ساده را ارزشمند بدانیم، در زندگی برنده خواهیم بود
[ترجمه ترگمان]وقتی که با شادی و شادی ساده آشنا می شویم، در زندگی برنده خواهیم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Time waits for no one. Treasure every moment you have.
[ترجمه گوگل]زمان منتظر هیچکس نمی ماند هر لحظه ای را که داری قدر بدان
[ترجمه ترگمان]زمان منتظر هیچ کس نیست هر لحظه ای که داشته باشی گنج
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Health is a jewel [treasure].
[ترجمه گوگل]سلامتی یک جواهر [گنج] است
[ترجمه ترگمان]سلامتی یک جواهر است [ گنج ]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. You're wonderful friend,and I treasure you more with every year.
[ترجمه گوگل]تو دوست فوق‌العاده‌ای هستی، و من هر سال برایت ارزش بیشتری قائل هستم
[ترجمه ترگمان]تو دوست فوق العاده ای هستی و هر سال بیشتر دوستت دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. For youth,for happiness,let's bless each other,treasure the friendship between you and me.
[ترجمه گوگل]برای جوانی، برای خوشبختی، بیایید به همدیگر برکت دهیم، دوستی بین من و شما را ارزشمند بدانیم
[ترجمه ترگمان]برای جوانی، برای خوشبختی، بیایید همدیگر را تبرک کنیم و دوستی را بین من و تو حفظ کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ثروت (اسم)
wealth, possession, money, worth, treasure, weal, fortune, riches, gold, mammon, moneybag

گنج (اسم)
hoard, treasure, treasure trove

گنجینه (اسم)
treasure, treasury, trove, thesaurus

دفینه (اسم)
treasure, treasure trove

جواهر (اسم)
ouch, bijou, jewel, gem, treasure

گرامی داشتن (فعل)
entertain, value, cherish, treasure

گنجینه اندوختن (فعل)
treasure

انگلیسی به انگلیسی

• stored up wealth, hoard of riches, cache; something very valuable
put away for future use, hoard; cherish, prize, value greatly
treasure is a collection of gold, silver, or jewels, especially one that has been hidden.
treasures are valuable works of art.
if you treasure something that you have, you are very pleased that you have it and regard it as very valuable.

پیشنهاد کاربران

خزانه دار
صندوق دار
گرامی داشتن - عزیز شمردن ( ارزشمند بودن )
a collection of valuable things
I hope you treasure this
Is much I treasure you
ارزشمند
مواهب _ نعمت ها_ موهبت ها
treasure ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: گنج
تعریف: مجموعه ای ارزشمند باقی مانده از گذشته شامل سنگ ها و فلزات و اشیای گرانبها |||متـ . گنجینه treasury2
عنیمت شماردن
Meaning: A treasure is a collection of valuable things, especially jewels or gold
Example: They became very rich when they found the buried treasure
گنج ، چیز ارزشمندی
اسم :گنج و ثروت
فعل: گرامی داشتن، عزیز شمردن
You are my treasure
گنجینه من تو هستی
I always treasure his relationship.
من همیشه برای دوستی با او ارزش قائل هستم.
ارزش قائل شدن
● گنجینه، جواهر
● شیء ارزشمند و نفیس
● شخص مفید و گرانقدر
● مراقب چیز با ارزشی بودن

بها دادن
wealth or riches stored or accumulated, especially in the form of precious metals, money, jewels, or plate
نیک داشتن
موهبت
حفظ کردن
I always treasure his friendship من همیشه دوستی او را حفظ کردم
گنج، گنجینه
گوهر. جواهر
a collection of gold , sliver, jewellery or other things that are worth a lots of money
Great and useful
پولداری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس