trek

/ˈtrek//trek/

معنی: سفر، کوچ مسافرت باگاری، بازحمت حرکت کردن، باسختی و آهستگی مسافرت کردن
معانی دیگر: (افریقای جنوبی) با گاری سفر کردن، (آهسته و با زحمت) مسافرت کردن، کند پیشرفت کردن، (افریقای جنوبی) سفر با گاری (که توسط گاو نر کشیده می شود)، مهاجرت، کوچ، باسختی واهستگی مسافرت کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: treks, trekking, trekked
• : تعریف: to travel or make one's way, usu. slowly and arduously.
مترادف: plod, slog, trudge
مشابه: journey, peregrinate, tour, travel, traverse, voyage

- The settlers trekked across the plains.
[ترجمه گوگل] مهاجران در سراسر دشت قدم زدند
[ترجمه ترگمان] مهاجران در دشت ها پرسه می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: trekker (n.)
• : تعریف: a slow or arduous trip.
مشابه: exodus, expedition, journey, mission, odyssey, pilgrimage, trudge

- Some inexperienced mountaineers were unable to manage the trek up to the base camp.
[ترجمه گوگل] برخی از کوهنوردان بی تجربه قادر به مدیریت راهپیمایی تا کمپ اصلی نبودند
[ترجمه ترگمان] کوه نشین ان کوه نشین بود که نتوانسته بود سفر به اردوگاه پست را اداره کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I'm afraid it's a bit of a trek to the station.
[ترجمه Amir] من میترسم این یک سفر کوتاه به ایستگاه است.
|
[ترجمه Barana] متاسفم، کمی سفر پیاده به مقصد هست
|
[ترجمه گوگل]می ترسم تا ایستگاه کمی پیاده روی باشد
[ترجمه ترگمان]متاسفانه کمی از سفر به ایستگاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The elevator was broken, so we had to trek up six flights of stairs.
[ترجمه گوگل]آسانسور خراب بود، بنابراین مجبور شدیم از 6 پله بالا بریم
[ترجمه ترگمان]آسانسور شکسته بود، واسه همین باید شش تا پله پله رو راه بندازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's a long trek into town.
[ترجمه Saina] سفر درازی در پیش داریم
|
[ترجمه گوگل]این یک سفر طولانی به داخل شهر است
[ترجمه ترگمان]سفر درازی در شهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The next Star Trek movie will be the last.
[ترجمه گوگل]فیلم Star Trek بعدی آخرین فیلم خواهد بود
[ترجمه ترگمان]فیلم بعدی \"استار ترک\" آخرین آخرین فیلم \"استار ترک\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Apparently the next Star Trek film will definitely be the last.
[ترجمه گوگل]ظاهرا فیلم بعدی Star Trek قطعا آخرین خواهد بود
[ترجمه ترگمان]ظاهرا فیلم بعدی \"استار ترک\" آخرین آخرین فیلم \"استار ترک\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I hate having to trek up that hill with all the groceries.
[ترجمه masome ayazi] من متنفرم با این همه خواروبارخریداری شده از تپه پیاده بالا بروم
|
[ترجمه گوگل]من از اینکه مجبور باشم از آن تپه با همه مواد غذایی بالا بروم متنفرم
[ترجمه ترگمان]متنفرم از اینکه این تپه رو با همه the ترک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It took us a week to trek to the foot of the mountain.
[ترجمه گوگل]یک هفته طول کشید تا به دامنه کوه رفتیم
[ترجمه ترگمان]یک هفته طول کشید تا به پای کوه برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It took us the whole day to trek across the rocky terrain.
[ترجمه masome ayazi] تمام روز طول کشید تااطراف زمین های سنگی پیاده روی کنیم
|
[ترجمه گوگل]کل روز طول کشید تا در میان زمین های صخره ای پیاده روی کنیم
[ترجمه ترگمان]تمام روز طول کشید تا از زمین های سنگی عبور کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They had to trek for miles through inhospitable countryside.
[ترجمه گوگل]آن‌ها مجبور بودند کیلومترها در حومه‌های بی‌میهمان پیاده‌گردی کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور بودند برای مایل ها راه را در مناطق غیر نامساعد سپری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It happened in the final episode of "Star Trek".
[ترجمه گوگل]این اتفاق در قسمت پایانی «پیشتازان فضا» رخ داد
[ترجمه ترگمان]توی قسمت آخر فیلم \"استار ترک\" اتفاق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He is on a trek through the South Gobi desert.
[ترجمه masome ayazi] او درسفری درمسیرصحرای جنوبی گابی است
|
[ترجمه گوگل]او در حال سفر از طریق صحرای گبی جنوبی است
[ترجمه ترگمان] اون توی \"صحرای جنوبی\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Joyce Bryt is a devoted Star Trek fan.
[ترجمه گوگل]جویس برایت یک طرفدار فداکار Star Trek است
[ترجمه ترگمان]جویس Bryt \"یه طرفدار\" پیشتازان فضا \"- ه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The two men endured great hardship during their trek across Antarctica.
[ترجمه گوگل]این دو مرد در طول سفر خود به قطب جنوب سختی زیادی را متحمل شدند
[ترجمه ترگمان]این دو مرد در طول سفر خود به قطب جنوب متحمل سختی و سختی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We did an eight hour trek yesterday.
[ترجمه فاطمه حیدری] دیروز هشت ساعت پیاده روی انجام دادیم
|
[ترجمه masome ayazi] من دیروز یک سفرهشت ساعته داشتم
|
[ترجمه گوگل]دیروز هشت ساعت پیاده روی داشتیم
[ترجمه ترگمان] دیروز هشت ساعت سفر کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سفر (اسم)
expedition, progress, travel, volume, book, tour, trip, journey, voyage, campaign, junket, pilgrimage, traveling, trek

کوچ مسافرت با گاری (اسم)
trek

با زحمت حرکت کردن (فعل)
trek

با سختی و آهستگی مسافرت کردن (فعل)
trek

انگلیسی به انگلیسی

• journey, difficult journey; hike with knapsacks that lasts a few days
journey, make a difficult or long journey, migrate
if you trek somewhere, you go on a long and difficult journey there, especially on foot. verb here but can also be a count noun. e.g. we set off on a four hour trek.

پیشنهاد کاربران

گشت و گذار trek by a horse سوار اسب شدن واسه گردش تو مزرعه و یا جاهای دیگه
Trek means walking a lot
پیشتاز
نام فیلم star trek, پیشتازان فضا.
مثال،
one the most successful science fiction
programme of all time is star trek
سفر
پیاده روی
سفر با پای پیاده در کوه ها و رودخانه ها
1 -
a walk that is long and difficult or makes you feel very
tired
پیاده روی طولانی، سخت و بسیار خسته کننده ( به عنوان اسم )
You can walk to town from here, but it's quite a trek
...
[مشاهده متن کامل]

We did an eight - hour trek yesterday
2 -
to walk a long distance, usually over land such as hills, mountains, or forests
پیاده روی طولانی کردن، معمولا بیشتر در تپه ها، کوه ها و جنگل ها ( به عنوان فعل )
We spent the day trekking through forests and over mountains
informal /I trekked ( = walked a long and tiring distance ) all the way into town to meet him and he didn't even turn up

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/trek
گام برداشتن، قدم زدن
پیاده روی طولانی
سفر طولانی و پیاده
سفر طولانی با پای پیاده
بالا رفتن . مثل بالا رفتن از کوه
سفر طولانی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس