trespass

/ˈtreˌspæs//ˈtrespəs/

معنی: تخلف، تخطی، تعدی کردن، تجاوز کردن، تخطی کردن
معانی دیگر: (ملک و غیره) تجاوز کردن، بی اجازه داخل شدن، فراتازی کردن، (اخلاق و قانون و غیره) تخلف کردن، زیر پا گذاشتن، مرتکب گناه شدن، اجحاف کردن، تحمیل کردن، (از کسی یا چیزی) سو استفاده کردن، تجاوز، فزون روی، احجاف، مرتکب گناه شدن those who trespass the law shall get what they deserve آنان که قانون را زیر پا میگذارند به سزای عمل خود خواهند رسید اجحاف کردن، تعدی کردن to trespass on one's time وقت کسی را گرفتن christ said we should forgive those who have trespassed against us عیسی گفت ما باید کسانی را که به ما اجحاف کردهاند ببخشیم تجاوز، تخطی تعدی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: in law, an act of entering upon or invading the property, rights, or person of another without permission and with the actual or implied use of force.
مترادف: encroachment, intrusion
مشابه: breaking and entering, infringement, invasion

(2) تعریف: an offense or sin, as against a moral or religious law or duty; transgression.
مترادف: offense, sin, transgression, wrong, wrongdoing
مشابه: breach, crime, error, infraction, misdeed, misstep, violation
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: trespasses, trespassing, trespassed
مشتقات: trespasser (n.)
(1) تعریف: in law, to enter upon or invade the property, rights, or person of another without permission and with the implied or actual use of force.
مترادف: encroach
مشابه: infringe, intrude, invade

(2) تعریف: to invade or encroach upon the privacy, time, or attention of another; infringe (usu. fol. by on or upon).
مترادف: encroach, entrench, impinge, infringe, intrude
مشابه: breach, impose, invade

(3) تعریف: to offend or sin against a moral or religious law or obligation; transgress.
مترادف: err, offend, sin, transgress
مشابه: fall, lapse

جمله های نمونه

1. to trespass on one's time
وقت کسی را گرفتن

2. those who trespass the law shall get what they deserve
آنان که قانون را زیر پا می گذارند به سزای عمل خود خواهند رسید.

3. those who trespass will be arrested
کسانی که بدون مجوز وارد شوند بازداشت خواهند شد.

4. Police can invoke the law of trespass to regulate access to these places.
[ترجمه گوگل]پلیس می تواند برای تنظیم دسترسی به این مکان ها از قانون تجاوز استناد کند
[ترجمه ترگمان]پلیس می تواند از قانون اجازه ورود به این مکان ها استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The fishing boat was seized for its trespass into restricted waters.
[ترجمه گوگل]قایق ماهیگیری به دلیل ورود به آبهای محدود توقیف شد
[ترجمه ترگمان]قایق ماهیگیری به خاطر ورود به آب های ممنوعه گرفتار شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Never trespass upon another's rights.
[ترجمه گوگل]هرگز حقوق دیگری را زیر پا نگذارید
[ترجمه ترگمان]هرگز به حقوق دیگران تجاوز نکرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I mustn't trespass on your time any longer.
[ترجمه گوگل]من دیگر نباید وقت شما را زیر پا بگذارم
[ترجمه ترگمان]دیگر نباید به وقت شما تجاوز کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You could be prosecuted for trespass.
[ترجمه گوگل]شما ممکن است به دلیل تخلف محاکمه شوید
[ترجمه ترگمان] تو می تونی به جرم ورود غیر قانونی محکوم به محاکمه بشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I won't trespass upon your time any longer.
[ترجمه گوگل]من دیگر به وقت شما تجاوز نمی کنم
[ترجمه ترگمان]من دیگر به تو تجاوز نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. If those youths trespass on my land again, I shall be ready for them.
[ترجمه گوگل]اگر آن جوانان دوباره به سرزمین من تجاوز کنند، من برای آنها آماده خواهم بود
[ترجمه ترگمان]اگر آن نوجوان ها دوباره به سرزمین من تجاوز کنند، من برای آن ها آماده خواهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They began to organize a mass trespass.
[ترجمه گوگل]آنها شروع به سازماندهی یک تجاوز دسته جمعی کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها شروع به تشکیل یک ملک غیر قانونی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He will be prosecuted for trespass.
[ترجمه گوگل]او به دلیل تخلف محاکمه خواهد شد
[ترجمه ترگمان]او تحت پی گرد قانونی قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I don't want to trespass on your hospitality.
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم به مهمان نوازی شما تجاوز کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم به مهمان نوازی شما تجاوز کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The defence of necessity succeeded in the trespass action as the police had not been negligent in creating the emergency.
[ترجمه گوگل]دفاع از ضرورت در اقدام متخلفانه موفق شد زیرا پلیس در ایجاد اورژانس کوتاهی نکرده بود
[ترجمه ترگمان]در حالی که پلیس در ایجاد این وضعیت اضطراری مسامحه نکرده بود، دفاع از ضرورت در اقدام به ورود غیر قانونی به عمل آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is unclear whether the Act applies to trespass to the person but apparently it does.
[ترجمه گوگل]مشخص نیست که آیا این قانون در مورد تجاوز به شخص اعمال می شود یا خیر، اما ظاهراً چنین است
[ترجمه ترگمان]روشن نیست که آیا این قانون برای ورود غیر مجاز به فرد اعمال می شود، اما ظاهرا این کار را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He was later charged with trespass, and the public prosecutor in Mannheim will this week decide whether other charges will follow.
[ترجمه گوگل]او بعداً به تخلف متهم شد و دادستان عمومی در مانهایم این هفته تصمیم خواهد گرفت که آیا اتهامات دیگری در پی خواهد داشت یا خیر
[ترجمه ترگمان]او بعدها با اجازه ورود به ملک وارد شد و دادستان عمومی در من هایم این هفته تصمیم خواهد گرفت که آیا اتهامات دیگری پی گیری خواهند شد یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تخلف (اسم)
violation, delinquency, infringement, transgression, trespass, contravention, infraction

تخطی (اسم)
violation, encroachment, trespass, outrage

تعدی کردن (فعل)
trespass, oppress

تجاوز کردن (فعل)
impinge, molest, invade, encroach, trespass, exceed, overstep, supercharge

تخطی کردن (فعل)
impinge, offend, contravene, encroach, trespass

تخصصی

[حقوق] تعدی کردن، تجاوز کردن، تخلف کردن، دعوی خسارت ناشی از تجاوز یا تعدی (نسب تبه مال یا شخص)، تعدی، تجاوز، تخلف

انگلیسی به انگلیسی

• offense of damaging a person or his property or rights; unlawfully entry into another's territory, intrusion; err or sin
commit the offense of damaging a person or his property or rights; unlawfully enter into another's territory, intrude; err or sin
if you trespass on someone's land, you go onto it without their permission.

پیشنهاد کاربران

ورود غیر قانونی
زیاده روی / از حد گذشتن / پا را فراتر نهادن / جفتک انداختن / خود خواهی وحشیانه /
تجاوز کردن به ملک دیگران
ورود غیرقانونی ( به مِلک )
تجاوز به حریم خصوصی
به حریم خصوصی کسی تجاوز کردن، وارد حریم ملک کسی شدن
Stepping over boundries
خلاصه بگم بی اجازه وارد ملک کسی شدن
در متون حقوقی در طبقه بندی جرایم: تجاوز
تصرف عدوانی یا مزاحمت ملکی

بپرس