truehearted


باوفا، وفادار، صمیمی، بی ریا، پاکباز، پاکدل، پاک نهاد، صمیمی، بی ریا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: trueheartedness (n.)
(1) تعریف: faithful; trustworthy; loyal.
مشابه: loyal, true

(2) تعریف: truthful; sincere.

جمله های نمونه

1. In the first episode in 193 Tracy sees his sweetheart Tess Trueheart kidnapped and her father murdered.
[ترجمه گوگل]در قسمت اول 193 تریسی می بیند که معشوقه اش تس تروهارت ربوده شده و پدرش به قتل می رسد
[ترجمه ترگمان]در قسمت اول ماه نوامبر تریسی احساس کرد که sweetheart و پدرش را دزدیده و پدرش به قتل رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This truehearted Reformer feared not the face of man.
[ترجمه گوگل]این مصلح صادق دل از چهره انسان نمی ترسید
[ترجمه ترگمان]این reformer truehearted از چهره انسان نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Be a honest man, do truehearted business.
[ترجمه گوگل]یک مرد صادق باشید، تجارت با قلب واقعی انجام دهید
[ترجمه ترگمان]مرد شریفی باش، truehearted را انجام بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We will get the most truehearted digestion when we take part in much practice.
[ترجمه گوگل]وقتی در تمرین زیاد شرکت کنیم، صادقانه ترین هضم را دریافت خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که ما در تمرین زیاد شرکت می کنیم، هضم truehearted را به دست خواهیم آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The truehearted friendship which deserves the price of one's life in the movie "Heroes" is so rare that I am deeply moved by it.
[ترجمه گوگل]دوستی صمیمانه ای که در فیلم «قهرمانان» سزاوار بهای جان است، آنقدر نادر است که من عمیقاً تحت تأثیر آن هستم
[ترجمه ترگمان]دوستی truehearted که سزاوار قیمت زندگی یک نفر در فیلم \"قهرمانان\" است به قدری نادر است که من عمیقا تحت تاثیر آن قرار گرفته ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Once there was a truehearted love at my hand, but I didn't cherish . . .
[ترجمه گوگل]یک بار عشق واقعی در دست من بود، اما من آن را گرامی نداشتم
[ترجمه ترگمان]یک بار there truehearted بود که در دست من بود، اما من آن را دوست نداشتم …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You must be truehearted.
[ترجمه گوگل]شما باید صادق باشید
[ترجمه ترگمان]تو باید truehearted باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The company persists in the principle of Quality First and Clients Supreme all along ans trusts its clients with quality products,considerate post-sales services and truehearted management ideas.
[ترجمه گوگل]این شرکت در تمام مدت بر اصل کیفیت اول و مشتریان عالی پافشاری می کند و به مشتریان خود با محصولات با کیفیت، خدمات پس از فروش قابل توجه و ایده های مدیریت صادقانه اعتماد می کند
[ترجمه ترگمان]این شرکت همچنان در اصل \"کیفیت اول کیفیت\" و \"مشتریان عالی\" به مشتریان خود با محصولات با کیفیت، خدمات پس از فروش و ایده های مدیریتی truehearted اعتماد دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As the teaching staff, learning tolerance and oblivion is one kind of great virtue and truehearted love.
[ترجمه گوگل]به عنوان کادر آموزشی، یادگیری بردباری و فراموشی یکی از فضیلت های بزرگ و عشق صادقانه است
[ترجمه ترگمان]همانطور که پرسنل آموزش، تحمل آموزش و فراموشی یک نوع فضیلت بزرگ و عشق truehearted هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As the soul of Chinese culture, classical poetry is glorified as a beautiful landscape in Chinese cultural history with its refined language, luxuriant imagination and truehearted passion.
[ترجمه گوگل]به عنوان روح فرهنگ چینی، شعر کلاسیک به عنوان منظره ای زیبا در تاریخ فرهنگی چین با زبان تصفیه شده، تخیل مجلل و اشتیاق واقعی خود تجلیل می شود
[ترجمه ترگمان]به عنوان روح فرهنگ چین، شعر کلاسیک به عنوان یک چشم انداز زیبا در تاریخ فرهنگی چین با زبان refined و شور و شوق truehearted مورد تجلیل قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I will go to cinama with my daughter this afternoon. I think MJ's music is truehearted and the truth is the base of good and beautiful.
[ترجمه گوگل]امروز بعد از ظهر با دخترم به سینما می رویم به نظر من موسیقی ام جی واقعی است و حقیقت پایه خوب و زیباست
[ترجمه ترگمان]امروز بعد از ظهر با دخترم به cinama خواهم رفت من فکر می کنم موسیقی ام جی truehearted و حقیقت پایه و اساس زیبایی و زیبایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بپرس