tumultuous

/ˌtuːˈməlt͡ʃuːəs//tjuːˈmʌlt͡ʃʊəs/

معنی: بی نظم، پر سر و صدا، شلوغ، پر اشوب، پر همهمه، بهم ریخته
معانی دیگر: پر هیاهو، جنجال آمیز، پر غوغا، پریشان، شوریده، هیجان زده، آسیمه، شلوه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: tumultuously (adj.), tumultuousness (n.)
(1) تعریف: full of noise, commotion, or disorder; riotous.
متضاد: orderly, peaceful, quiet
مشابه: boisterous

- During this tumultuous period of revolution, many innocent lives were lost.
[ترجمه گوگل] در این دوره پر فراز و نشیب انقلاب، جان های بیگناه بسیاری از دست رفت
[ترجمه ترگمان] در طی این دوره آشفته انقلاب، بسیاری از مردم بیگناه از دست رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: greatly disturbed or confused, as the emotions.
متضاد: tranquil
مشابه: turbulent

جمله های نمونه

1. a tumultuous welcome
خوشامد پر سر و صدا

2. His predecessor was accorded an equally tumultuous welcome.
[ترجمه امیر یزدی] از جد او نیز چنین استقبالی به عمل امده بود.
|
[ترجمه گوگل]سلف او به همان اندازه مورد استقبال قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]جد او نیز با چنان استقبالی روبهرو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's been a tumultuous day at the international trade negotiations in Brussels.
[ترجمه گوگل]در مذاکرات تجاری بین المللی در بروکسل، روز پرآشوبی بود
[ترجمه ترگمان]یک روز پر آشوب در مذاکرات تجاری بین المللی در بروکسل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The tumultuous Cultural Revolution was chiefly responsible for the searing desire for change in China.
[ترجمه گوگل]انقلاب پرفراز و نشیب فرهنگی عمدتاً مسئول میل شدید برای تغییر در چین بود
[ترجمه ترگمان]انقلاب فرهنگی آشفته عمدتا مسئول آرزوی searing برای تغییر در چین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After the tumultuous events of 1990, Eastern Europe was completely transformed.
[ترجمه گوگل]پس از حوادث پر فراز و نشیب سال 1990، اروپای شرقی کاملاً متحول شد
[ترجمه ترگمان]بعد از رویداده ای پر آشوب سال ۱۹۹۰، اروپای شرقی کاملا تغییر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mr Mandela was given a tumultuous reception in Washington.
[ترجمه شهرام کاکائی] در واشنگتن از آقای ماندلا استقبال پرغوغایی شد.
|
[ترجمه ب گنج جو] تو واشنگتن از آقای ماندلا یه پذیرایی جانانه و پر ازدحام به عمل اومد.
|
[ترجمه گوگل]از ماندلا در واشنگتن پذیرایی پر سر و صدا شد
[ترجمه ترگمان]آقای ماندلا در واشنگتن یک میهمانی پر آشوب برپا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The victorious team were given a tumultuous welcome when they arrived home.
[ترجمه گوگل]تیم پیروز پس از رسیدن به خانه مورد استقبال پر سر و صدایی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]وقتی به خانه رسیدند تیم پیروز یک خوشامد پرشوری به او دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His tumultuous triumph 5 years ago now seems a mere footnote in history.
[ترجمه گوگل]پیروزی پر فراز و نشیب او در 5 سال پیش، اکنون یک پاورقی صرف در تاریخ به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]پنج سال پیش پیروزی tumultuous او در تاریخ به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Dame Joan appeared to tumultuous applause and a standing ovation.
[ترجمه گوگل]دام ژان با تشویق شدید و تشویق ایستاده ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]خانم جون با تشویق و تشویق تماشاگران شروع به تشویق جمعیت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Delegates greeted the news with tumultuous applause.
[ترجمه گوگل]نمایندگان با تشویق های پر شور از این خبر استقبال کردند
[ترجمه ترگمان]نمایندگان با تشویق پرشوری از این خبر استقبال کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was a tumultuous time in her life.
[ترجمه گوگل]دوران پرفراز و نشیبی در زندگی او بود
[ترجمه ترگمان]دوران پر هیاهوی زندگیش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There the continuing tumultuous interest initially stunned Amelia.
[ترجمه گوگل]در آنجا، ادامه علاقه پرفراز و نشیب در ابتدا آملیا را متحیر کرد
[ترجمه ترگمان]در آنجا ادامه علاقه tumultuous آملیا در ابتدا آملیا را گیج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He received a tumultuous welcome.
[ترجمه گوگل]استقبال پر سر و صدایی از او شد
[ترجمه ترگمان]استقبال گرمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Tumultuous applause greeted a surprised Gerald as he made his way up towards their Majesties.
[ترجمه گوگل]در حالی که جرالد متعجب شده به سمت اعلیحضرت آنها حرکت می کرد، تشویق های پر سر و صدا به استقبال او آمد
[ترجمه ترگمان]با شنیدن صدای تشویق و تشویق جرالد، همچنان که راه خود را به سوی Majesties پیش می گرفت، با تعجب گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The prisoners were brought in by train to tumultuous shouts of revenge.
[ترجمه گوگل]زندانیان را با فریادهای انتقام جویانه با قطار آورده بودند
[ترجمه ترگمان]زندانیان را با قطار به فریادهای پر هیاهوی انتقام آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی نظم (صفت)
amorphous, disordered, chaotic, tumultuous

پر سر و صدا (صفت)
loud, tumultuous, blatant, obstreperous, noisy, piercing, deafening, unquiet, clamorous, vociferous, earsplitting, uproarious

شلوغ (صفت)
tumultuous, busy, disorderly, messy, noisy, unquiet, chock-a-block

پر اشوب (صفت)
stormy, tumultuous, noisy, squally, pell-mell, hurly-burly, tumultuary

پر همهمه (صفت)
tumultuous, noisy, uproarious

بهم ریخته (صفت)
tumultuous

انگلیسی به انگلیسی

• loud, noisy, disorderly; riotous; raucous; emotionally or mentally agitated
a tumultuous event is very noisy, because people are happy or excited; a literary word.

پیشنهاد کاربران

پر فراز و نشیب مثل سال های پر فراز و نشیب
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : tumult
✅️ صفت ( adjective ) : tumultuous
✅️ قید ( adverb ) : tumultuously
خروشان
متلاطم
پرهیاهو
متشنج
پر از آشوب
پرتنش
پر از اغتشاش
• Tumultuous days, times, months, life, childhood
• Tumultuous celebration, applauce, ovation
• Tumultuous driving, journey, love, social movements, world, relationship, political movement
...
[مشاهده متن کامل]

Tumultuous sky, clouds, waves, seas of• thoughts

پرخروش
I hoped that lightning can't come into a penthouse because I had never been in one before and it was tumultuous out there
متلاطم
تلاطم

بپرس