turn a blind eye


نادیده گرفتنچشم پوشی کردن

جمله های نمونه

1. Management often turn a blind eye to bullying in the workplace.
[ترجمه مرضیه] معمولا مدیران زور گویی درمحل کار را نادیده می گیرند .
|
[ترجمه alireza123] مدیران اغلب ازار و اذیت رو در محل کار نادیده می گیرن
|
[ترجمه گوگل]مدیریت اغلب چشمان خود را روی قلدری در محل کار می بندد
[ترجمه ترگمان]مدیریت اغلب یک چشم کور را به قلدری در محل کار تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Governments turn a blind eye to the thousands of poverty-stricken families that migrate to the forest every year.
[ترجمه فاطمه] دولت ها هزاران خانواده فقیرنشین که هرساله به جنگل مهاجرت میکنندرانادیده میگیرند
|
[ترجمه گوگل]دولت ها چشم خود را بر روی هزاران خانواده فقیر که هر ساله به جنگل مهاجرت می کنند می بندند
[ترجمه ترگمان]دولت ها چشم کوری به هزاران خانواده مبتلا به فقر که هر ساله به جنگل مهاجرت می کنند، معطوف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The best the authorities could do was turn a blind eye.
[ترجمه Fariba] بهترین کاری که مسئولان می توانستند انجام دهند، نادیده گرفتن بود.
|
[ترجمه گوگل]بهترین کاری که مسئولان می توانستند انجام دهند این بود که چشم خود را ببندند
[ترجمه ترگمان]بهترین کاری که مسئولین توانستند انجام دهند چشم کور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The women turn a blind eye.
[ترجمه Z] زنان نادیده میگیرند
|
[ترجمه گوگل]زنان چشم خود را می بندند
[ترجمه ترگمان]زن ها چشم کور می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He did not turn a blind eye to corruption or greed.
[ترجمه گوگل]او چشم بر فساد و طمع نمی بست
[ترجمه ترگمان]او چشم کور به فساد یا حرص و طمع نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Directors know this is going on and turn a blind eye.
[ترجمه گوگل]کارگردانان می دانند که این اتفاق می افتد و چشم خود را می بندند
[ترجمه ترگمان]می دونی که این قضیه داره روشن می شه و یه چشم کور روشن می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Many landlords turn a blind eye to the fact that two families are sharing apartments.
[ترجمه گوگل]بسیاری از صاحبخانه ها چشم خود را بر این واقعیت می بندند که دو خانواده در آپارتمان مشترک هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مالکان چشم نابینا را به این واقعیت تبدیل می کنند که دو خانواده آپارتمان ها را تقسیم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He would prefer to turn a blind eye to the problem of asylum seekers around the world.
[ترجمه گوگل]او ترجیح می دهد چشم خود را بر روی مشکل پناهجویان در سراسر جهان ببندد
[ترجمه ترگمان]او ترجیح می دهد که چشم کور را به مساله پناهجویان در سراسر دنیا تبدیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Other officers could be bribed to turn a blind eye, said a restaurant owner in the port of Algeciras.
[ترجمه گوگل]صاحب یک رستوران در بندر الجسیرا گفت که می توان به افسران دیگر رشوه داد تا چشم خود را ببندند
[ترجمه ترگمان]صاحب رستوران در بندر of گفت: افسران دیگر را می توان با رشوه دادن به کور کردن یک چشم کور پرداخت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. How could people turn a blind eye or a deaf ear to the horrors that they suffered?
[ترجمه گوگل]مردم چگونه می‌توانستند از وحشتی که رنج می‌بردند چشم بپوشند یا گوششان را کر کنند؟
[ترجمه ترگمان]چطور مردم می توانند یک چشم کور یا یک گوش کر را به وحشتی که رنج می برند تبدیل کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But the police turn a blind eye to the lawbreaking.
[ترجمه Amir] اما پلیس بی قانونی را نادیده می گیرد.
|
[ترجمه گوگل]اما پلیس چشمان خود را بر قانون شکنی می بندد
[ترجمه ترگمان]اما پلیس چشم کور به the می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The police usually turn a blind eye.
[ترجمه بهزاد] پلیس معمولا چشم پوشی میکنه
|
[ترجمه گوگل]پلیس معمولا چشم خود را می بندد
[ترجمه ترگمان]پلیس معمولا چشم کور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Both the Philippine and Taiwan governments turn a blind eye to these unjust practices.
[ترجمه گوگل]هر دو دولت فیلیپین و تایوان چشم خود را بر روی این اقدامات ناعادلانه می بندند
[ترجمه ترگمان]دولت های فیلیپین و تایوان هر دو چشم کور را به این اعمال ناعادلانه می نگرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Whenever we turn a blind eye to injustice, we embrace separation instead of oneness.
[ترجمه گوگل]هرگاه چشم بر بی عدالتی می بندیم، به جای یگانگی، جدایی را پذیرفته ایم
[ترجمه ترگمان]هر وقت چشم کور به بی عدالتی برمی گردیم، به جای یکتایی از هم جدا می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Don't turn a blind eye to matters that concern the people's welfare.
[ترجمه گوگل]از مسائلی که به رفاه مردم مربوط می شود چشم پوشی نکنید
[ترجمه ترگمان]چشم کور به مسایلی که به آسایش مردم مربوط می شود نگاه نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• ignore, pay no attention

پیشنهاد کاربران

to ignore something that you know is wrong
اصطلاح/ نادیده گرفتن چیزی که می دانید اشتباه است، اغماض کردن، چشم پوشی کردن
Management often turns a blind eye to bullying in the workplace

...
[مشاهده متن کامل]

The authorities turned a blind eye to the illegal activity happening in the neighborhood
She turned a blind eye to her friend's substance abuse problem because she didn't want to upset her
The teacher turned a blind eye to the cheating on the test because he didn't want to deal with the consequences of disciplinary action
The company turned a blind eye to the unethical behavior of its executives in order to maintain profits
He couldn't bear to turn a blind eye to the mistreatment of the animals, so he reported the abuse to the authorities

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/turn-a-blind-eye
شتر دیدی ندیدی!
به اصطلاح یعنی خودتو به کوچه علی چپ بزنی 🙂
I turn blin eye about your mistek
من چشم پوشی میکنم از اشتباه ات
Turn blind eye:چشم پوشی، نادیده گرفتن
نگاه کورکورانه و سطحی کردن به یک موضوع ( بطور عمدی در حالی که میدانیم نگاه کورکورانه مان اشتباه است )
The principal is turning an blind eye to smoking in the school
نادیده گرفتن، چشم پوشی کردن، اغماض کردن، فرصت دوباره به کسی دادن ( این اصطلاح بار معنایی مثبت داره در واقع یک جور زنگ خطره یعنی گوش زد کردن )
ignor to somthing =بی محلی ، چشم پوشی، زیر سیبیلی رد کردن
The teacher turned a blind eye to some of the childern's bad behaviour
معلم از رفتار بد چند بچه چشم بپوشی کرد ( نادیده گرفتن، چشم پوشی کردن )
چشم پوشی کردن
نادیده گرفتن
: ( turn a blind eye ( to sth
pretend not to see sth, know about sth, or notice
my father used to turn a blind eye to my bad performance on exams when I was child.
بچه که بودم، پدرم عملکرد بد مرا در امتحانات نادیده میگرفت ( واکنشی نشان نمیداد )
Pretend not to see or notice something,
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس