turn something inside out

پیشنهاد کاربران

To turn the inner surface of sth outward
بر گرفته از کتاب American English file 4
زیر و رو کردن یک مکان یا هرچیزی
یعنی کامل گشتن
تغییر دادن کامل چیزی
پشت وپیش کردن لباس. وارونه پارچه

1 - چیزی را پشت و رو کردن ( طوری که قسمت داخلی آن نمایان و قسمت خارجی آن پنهان شود )
2 - زیر و رو کردن، بدنبال چیزی گشتن ( مثلا وقتی داریم دنبال جورابمون میگردیم اتاقمون را زیر و رو می کنیم ) مثال برای 1 - Turn the sweater inside out before you wash it
...
[مشاهده متن کامل]

قبل از اینکه ژاکت را بشویی آنرا پشت و رو کن.
مثال برای 2 -
The police turned the place inside out looking for the stolen money
پلیس برای پیدا کردن پول دزدیده شده اون جا را زیر و رو کرد.

بپرس