unbelievable

/ˌənbəˈliːvəbl̩//ˌʌnbɪˈliːvəbl̩/

معنی: باور نکردنی، غیر قابل باور
معانی دیگر: شگفت انگیز، اعجاب آور، شگرف

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unbelievably (adv.)
• : تعریف: very hard to believe; extremely unlikely or beyond any reasonable expectation.
متضاد: believable, believable, credible, likely
مشابه: fabulous, impossible, inconceivable, incredible, marvelous, preposterous

جمله های نمونه

1. an unbelievable story
یک داستان باور نکردنی

2. the painter's unbelievable skill
مهارت شگفت انگیز آن نقاش

3. His guitar solos are just unbelievable.
[ترجمه گوگل]تکنوازی های گیتار او باورنکردنی است
[ترجمه ترگمان]solos گیتار او غیرقابل باور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It may be unbelievable, but it's the truth.
[ترجمه گوگل]شاید باور نکردنی باشد، اما حقیقت است
[ترجمه ترگمان]شاید باور نکردنی باشد، اما حقیقت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Even the prices of small bachelor flats are unbelievable.
[ترجمه گوگل]حتی قیمت آپارتمان های مجردی کوچک هم باور نکردنی است
[ترجمه ترگمان]حتی قیمت آپارتمان های bachelor کوچک باور نکردنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's unbelievable that they have permitted this trial to go ahead.
[ترجمه گوگل]باور کردنی نیست که آنها اجازه داده اند این محاکمه برگزار شود
[ترجمه ترگمان]باور نکردنی است که آن ها اجازه داده بودند این محاکمه ادامه پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We had an unbelievable time in Paris.
[ترجمه گوگل]روزهای باورنکردنی را در پاریس سپری کردیم
[ترجمه ترگمان]ما یه زمان باور نکردنی تو پاریس داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She eats an unbelievable amount of food.
[ترجمه گوگل]او مقدار باورنکردنی غذا می خورد
[ترجمه ترگمان]او مقدار زیادی غذا می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Conditions in the prison camp were unbelievable .
[ترجمه گوگل]شرایط در اردوگاه زندان غیر قابل باور بود
[ترجمه ترگمان]شرایط اردوگاه زندان باور نکردنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I know it sounds unbelievable but I never wanted to cheat.
[ترجمه گوگل]می دانم باور نکردنی به نظر می رسد اما هرگز نمی خواستم تقلب کنم
[ترجمه ترگمان]می دونم به نظر باور نکردنی میاد ولی من هیچ وقت نمی خواستم تقلب کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I find this quite unbelievable.
[ترجمه گوگل]به نظر من این کاملا غیر قابل باور است
[ترجمه ترگمان] این کاملا باور نکردنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Pandemonium reigned in the hall as the unbelievable election results were read out.
[ترجمه گوگل]با قرائت نتایج باورنکردنی انتخابات، هیاهو در سالن حکمفرما شد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که نتایج باور نکردنی انتخابات از بین رفتند، Pandemonium در سالن حکمفرما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The opportunities are unbelievable.
[ترجمه گوگل]فرصت ها باور نکردنی است
[ترجمه ترگمان]فرصت ها باور نکردنی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was unbelievable that we were expected to pay twice.
[ترجمه گوگل]باور نکردنی بود که از ما انتظار دوبار پرداخت می شد
[ترجمه ترگمان]باور کردنی نبود که ما دو بار حقوق بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It would be unbelievable that such an honest fellow should have betrayed his friends!
[ترجمه گوگل]باور کردنی نیست که چنین همو صادقی به دوستانش خیانت کرده باشد!
[ترجمه ترگمان]باور نکردنی بود که این مرد شریف باید به دوستانش خیانت کرده باشد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باور نکردنی (صفت)
discreditable, incredible, unbelievable, inconceivable

غیر قابل باور (صفت)
unbelievable

انگلیسی به انگلیسی

• not believable, incredible, miraculous, amazing
you say that something is unbelievable when it is extremely good, large, or surprising.
if an idea or theory is unbelievable, it is so unlikely or so illogical that you cannot believe it.

پیشنهاد کاربران

بپرس