unfettered

جمله های نمونه

1. Unfettered by the bounds of reality, my imagination flourished.
[ترجمه گوگل]بدون محدودیت در محدوده واقعیت، تخیل من شکوفا شد
[ترجمه ترگمان]در حالی که تخیلات من از حد واقعیت دور شده بود، تخیلات من شکوفا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He unfettered his mind from grief.
[ترجمه گوگل]او ذهن خود را از غم باز کرد
[ترجمه ترگمان]ذهنش را از اندوه آزاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In writing poetry, one is unfettered by the normal rules of sentence structure.
[ترجمه گوگل]در نوشتن شعر، آدمی از قاعده های عادی ساختار جمله بی بند و بار است
[ترجمه ترگمان]در سرودن شعر، یکی از قوانین طبیعی ساختار جمله ها آزاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You can go unfettered by fancy equipment but need preparation, maps, boots, protection and time.
[ترجمه گوگل]شما می توانید بدون محدودیت با تجهیزات فانتزی بروید اما به آماده سازی، نقشه ها، چکمه ها، حفاظت و زمان نیاز دارید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید با تجهیزات فانتزی خود رها شوید، اما نیاز به تدارک، نقشه، پوتین، حفاظت و زمان دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many adult smokers continue smoking not through unfettered choice but because they are addicted to the nicotine in cigarettes.
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد سیگاری بزرگسال به سیگار کشیدن ادامه می دهند نه از طریق انتخاب نامحدود بلکه به این دلیل که به نیکوتین موجود در سیگار معتاد هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد سیگاری به سیگار کشیدن خود ادامه می دهند نه از طریق انتخاب آزاد بلکه به این دلیل که به نیکوتین در سیگار معتاد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This is clearly a virtually unfettered discretion.
[ترجمه گوگل]این به وضوح یک اختیار عملاً بدون محدودیت است
[ترجمه ترگمان] واضحه که این کاملا discretion آزاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was rude, untidy, undisciplined, unfettered and anarchic, and he loved it.
[ترجمه گوگل]او بی ادب، نامرتب، بی انضباط، بی بند و بار و هرج و مرج بود و او آن را دوست داشت
[ترجمه ترگمان]او خشن، بی نظم و بی نظم و unfettered و anarchic بود و از آن خوشش می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Unfettered loyalty inside the conference hall.
[ترجمه گوگل]وفاداری بی حد و حصر در داخل سالن کنفرانس
[ترجمه ترگمان]وفاداری به داخل سالن کنفرانس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I wanted to drift like an unfettered balloon into the future.
[ترجمه گوگل]می خواستم مانند یک بادکنک بی بند و بار به سوی آینده بیفتم
[ترجمه ترگمان]من می خواستم مثل یه بالون آزاد به آینده حرکت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Over time in unfettered markets income inequalities grow.
[ترجمه گوگل]با گذشت زمان در بازارهای بدون محدودیت، نابرابری درآمد افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]در طول زمان در بازارهای آزاد، نابرابری های درآمد رشد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Unfettered free trade is potentially hostile to environmental concerns and may put human health and safety at risk.
[ترجمه گوگل]تجارت آزاد بدون محدودیت به طور بالقوه خصمانه نگرانی های زیست محیطی است و ممکن است سلامت و ایمنی انسان را به خطر بیندازد
[ترجمه ترگمان]تجارت آزاد تجاری به طور بالقوه با نگرانی های زیست محیطی مخالف است و ممکن است سلامت و امنیت انسانی را در معرض خطر قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Yet the disappointed applicant had an unfettered right to extend the period of disruption by appealing.
[ترجمه گوگل]با این حال، متقاضی ناامید حق نامحدودی داشت که با درخواست تجدیدنظر، دوره اختلال را تمدید کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، متقاضی ناامید حق آزادی برای تمدید دوره اختلال را با درخواست استیناف داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He also placed great emphasis on effective and unfettered communication.
[ترجمه گوگل]او همچنین تاکید زیادی بر ارتباط موثر و بدون محدودیت داشت
[ترجمه ترگمان]او همچنین تاکید زیادی بر ارتباط موثر و بدون قید گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Their ideal was the totally autonomous modern artist unfettered by ancestors, tradition, or nature.
[ترجمه گوگل]ایده‌آل آن‌ها یک هنرمند مدرن کاملاً خودمختار بود که توسط اجداد، سنت یا طبیعت محدود نشده بود
[ترجمه ترگمان]ایده آل آن ها، هنرمند کاملا خودمختار مدرنی بود که با نیاکان، سنت یا طبیعت زندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I want to fly, I want to be an unfettered bird.
[ترجمه گوگل]من می خواهم پرواز کنم، می خواهم یک پرنده بی بند و بار باشم
[ترجمه ترگمان]، من میخوام پرواز کنم میخوام یه پرنده آزاد باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not in chains; free of restraint
unfettered activities are not restricted in any way; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بی قید و شرط
بی قیدوبند
بی حد و حصر
نامحدود، لجام گسیخته، افسارگسیخته، بدون محدودیت، بدون نظارت

بپرس