unlike

/ənˈlaɪk//ˌʌnˈlaɪk/

معنی: غیر، بی شباهت، برعکس، برعکس، برخلاف
معانی دیگر: ناهمانند، نامشابه، متفاوت، ناروال، غیر عادی، غیر معمول، (محلی) غیر محتمل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: not alike or equal; different; unequal.
مترادف: different, dissimilar, diverse, unequal
متضاد: akin, equivalent, identical, like, similar

- a row of unlike houses
[ترجمه گوگل] ردیفی از خانه های متفاوت
[ترجمه ترگمان] یک ردیف از خانه های مخالف،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- unlike quantities
[ترجمه کاظم فرقانی] مقادیر متفاوت
|
[ترجمه گوگل] بر خلاف مقادیر
[ترجمه ترگمان] برخلاف کمیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
حرف اضافه ( preposition )
مشتقات: unlikeness (n.)
(1) تعریف: not like; dissimilar to.
متضاد: like

- Her two daughters are unlike each other.
[ترجمه گوگل] دو دخترش شبیه هم نیستند
[ترجمه ترگمان] دو دختر او به هم شباهتی ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not typical of.

- It is unlike you to cry.
[ترجمه سجاد] از تو بعیده که گریه کنی.
|
[ترجمه گوگل] بر خلاف توست که گریه کنی
[ترجمه ترگمان] این بی شباهت به تو نیست که گریه کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. unlike bread and water, luxuries are not necessary to life
تجملات مثل آب و نان نیست که برای زندگی لازم باشد.

2. unlike yesterday, today it is very warm
بر خلاف دیروز امروز هوا خیلی گرم است.

3. ahwaz, unlike most other iranian cities, is located near a large river
برخلاف اکثرشهرهای ایران اهواز در نزدیکی یک رود بزرگ قرار دارد.

4. an experience unlike any other
تجربه ای بی شباهت به هر تجربه ی دیگر

5. it is unlike her to cry
گریه کردن از او بعید است.

6. he is quite unlike his brother
او کاملا با برادرش فرق دارد.

7. human beings are profoundly unlike
انسان ها عمیقا با هم تفاوت دارند.

8. Unlike other trees, it doesn't taper very much. It stays fat all the way up.
[ترجمه گوگل]بر خلاف سایر درختان، خیلی مخروطی نمی شود تا آخر چاق می ماند
[ترجمه ترگمان]بر خلاف درختان دیگر، زیاد طول نمی کشد این همه راه رو چاق می مونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Unlike many other politicians, he refuses to indulge in cheap jibes at other people's expense.
[ترجمه گوگل]بر خلاف بسیاری از سیاستمداران دیگر، او از پرداختن به جرائم ارزان قیمت به قیمت دیگران امتناع می ورزد
[ترجمه ترگمان]برخلاف بسیاری از سیاستمداران دیگر، او حاضر به شرکت در jibes های ارزان با هزینه افراد دیگر نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This was a foreign country, so unlike San Jose.
[ترجمه گوگل]این یک کشور خارجی بود، بنابراین برخلاف سن خوزه
[ترجمه ترگمان]این یک کشور خارجی بود، بنابراین برخلاف سن خوزه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The mountain is so unlike creeping in people's feet.
[ترجمه گوگل]کوه خیلی شبیه به خزش در پای مردم نیست
[ترجمه ترگمان]کوه آن قدر شبیه به خزیدن روی پای مردم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Tammy was unlike any other woman I have ever known.
[ترجمه گوگل]تامی شبیه هیچ زنی بود که تا به حال می شناختم
[ترجمه ترگمان]تامی \"شبیه هیچ زنی بود که من تا حالا شناختم\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This book is quite unlike anything I've ever read before.
[ترجمه گوگل]این کتاب کاملاً شبیه هر چیزی است که قبلاً خوانده ام
[ترجمه ترگمان]این کتاب کاملا شبیه چیزی است که تا به حال خوانده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her voice was quite unlike her usual one.
[ترجمه گوگل]صدای او کاملاً متفاوت با صدای معمولش بود
[ترجمه ترگمان]صدایش کاملا بر خلاف همیشگی او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Unlike aerobics, walking entails no expensive fees for classes or clubs.
[ترجمه گوگل]بر خلاف ایروبیک، پیاده روی مستلزم هزینه های گرانی برای کلاس ها یا باشگاه ها نیست
[ترجمه ترگمان]بر خلاف ایروبیک، پیاده روی مستلزم هیچ هزینه گران قیمت برای کلاس ها یا کلوب ها وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She is unlike her mother; she is tall and her mother is very short.
[ترجمه گوگل]او بر خلاف مادرش است او بلند قد است و مادرش خیلی کوتاه قد است
[ترجمه ترگمان]به مادرش شباهتی ندارد؛ او قد بلندی دارد و مادرش خیلی کوتاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He managed to finish the race, unlike more than half of the competitors.
[ترجمه گوگل]او برخلاف بیش از نیمی از رقبا موفق شد مسابقه را به پایان برساند
[ترجمه ترگمان]او با بیش از نیمی از رقبا توانست مسابقه را تمام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیر (صفت)
different, alien, other, unlike, another

بی شباهت (صفت)
unlike, anomalous, dissimilar

برعکس (صفت)
unlike, unfavorable, inverse, unfavourable

برعکس (حرف اضافه)
unlike

برخلاف (حرف اضافه)
with, unlike

تخصصی

[ریاضیات] مختلف، متفاوت، نابرابر، غیر مساوی، بی شباهت، برخلاف

انگلیسی به انگلیسی

• different, not typical, dissimilar
if one thing is unlike another thing, the two things have different features from each other.
you can use unlike to contrast two people, things, or situations, and to show how they are different.
if you describe something that someone has done as unlike them, you mean that it is not typical of their normal behaviour.

پیشنهاد کاربران

برخلاف / مغایر
مثال: Unlike his brother, he prefers tea to coffee.
برخلاف برادرش، او چای را به قهوه ترجیح می دهد.
برعکس
for example, unlike you, I like ice cream.
بر خلاف در زبان فارسی نادرسته
خلاف درسته
- برخلاف
- مثال : :Unlike most people, I like math
- برخلاف بیشتر مردم من ریاضی را دوست دارم
بعید بودن
it's unlike you از تو بعیده
it's unlike Ali to be late از علی بعیده که دیر کنه
Unlike now : برخلاف الان
بر خلاف

بپرس