unrewarded

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of rewarded.

جمله های نمونه

1. His efforts have not gone unrewarded .
[ترجمه گوگل]تلاش های او بی ثمر نمانده است
[ترجمه ترگمان]تلاش های او به پایان نرسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Real talent often goes unrewarded .
[ترجمه گوگل]استعداد واقعی اغلب بدون پاداش باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]استعداد واقعی اغلب از بین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The frustration of unrewarded effort reinforces other creeping changes.
[ترجمه گوگل]ناامیدی از تلاش بی پاداش دیگر تغییرات خزنده را تقویت می کند
[ترجمه ترگمان]سرخوردگی از تلاش های unrewarded تغییرات خزنده دیگری را تقویت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If you feel undermined, insecure, ignored or unrewarded then be aware of your particular emotional triggers to attention-seeking behaviour.
[ترجمه گوگل]اگر احساس تضعیف، ناامنی، نادیده گرفته شدن یا دریافت پاداش می کنید، از محرک های عاطفی خاص خود برای رفتار جلب توجه آگاه باشید
[ترجمه ترگمان]اگر احساس ضعف، عدم اعتماد به نفس، بی توجهی و یا بی توجهی را احساس می کنید پس از محرک های احساسی خاص خود برای توجه به رفتار خود آگاه باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Genius will not; unrewarded genius is almost a proverb.
[ترجمه گوگل]نابغه نمی خواهد نبوغ بدون پاداش تقریباً یک ضرب المثل است
[ترجمه ترگمان]نبوغ نه، نه نبوغ، تقریبا یک ضرب المثل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Genius will not; unrewarded genius is almost is a proverb.
[ترجمه گوگل]نابغه نمی خواهد نبوغ بدون پاداش تقریباً یک ضرب المثل است
[ترجمه ترگمان]نبوغ نه تنها یک ضرب المثل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I'm not real talent often goes unrewarded .
[ترجمه گوگل]من استعداد واقعی نیستم اغلب بدون پاداش می ماند
[ترجمه ترگمان]بدون جواب می گویم: من استعداد واقعی زیادی ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Talent will not: Nothing is more common than unrewarded talent.
[ترجمه گوگل]استعداد نخواهد داشت: هیچ چیز رایج تر از استعداد بدون پاداش نیست
[ترجمه ترگمان]استعداد نه: هیچ چیز رایج تر از استعداد unrewarded نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Discounting the positive makes you feel inadequate and unrewarded.
[ترجمه گوگل]نادیده گرفتن نکات مثبت باعث می شود احساس بی کفایتی و بی پاداشی کنید
[ترجمه ترگمان]منفی بودن باعث می شود که شما احساس ناکافی بودن و ضعف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The jockey rushed back from America to ride at Nottingham on Monday but went unrewarded.
[ترجمه گوگل]سوارکار با عجله از آمریکا برگشت تا در ناتینگهام در روز دوشنبه سوار شود، اما بدون پاداش رفت
[ترجمه ترگمان]اسب سوار در روز دوشنبه با شتاب از آمریکا به ناتینگهام رفت، اما به unrewarded رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Hard work and talent so often go unrecognised and unrewarded.
[ترجمه گوگل]کار سخت و استعداد اغلب ناشناخته و بدون پاداش می ماند
[ترجمه ترگمان]کار و استعداد سخت اغلب به رسمیت شناخته نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Meanwhile the Emperor ordered that Aurangzeb should remain - unrewarded - on gruelling campaign against the empire's enemies in the Deccan.
[ترجمه گوگل]در همین حال امپراتور دستور داد که اورنگ زیب باید - بدون پاداش - در لشکرکشی طاقت فرسا علیه دشمنان امپراتوری در دکن باقی بماند
[ترجمه ترگمان]در این ضمن، امپراطور دستور داد که Aurangzeb باید بر ضد دشمنان امپراطوری در دکان دکان بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Many nurses in small community hospitals have been working as ENPs, unrecognised and unrewarded, for many years.
[ترجمه گوگل]بسیاری از پرستاران در بیمارستان‌های اجتماعی کوچک سال‌هاست که به‌عنوان ENP کار می‌کنند، ناشناخته و بدون پاداش
[ترجمه ترگمان]بسیاری از پرستاران در بیمارستان های کوچک به عنوان ENPs، به رسمیت شناخته نشده و unrewarded کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I watch closely to see who lives inside the tubes, but my patience is unrewarded.
[ترجمه گوگل]من از نزدیک تماشا می کنم تا ببینم چه کسی در داخل لوله ها زندگی می کند، اما صبر من پاداشی ندارد
[ترجمه ترگمان]به دقت تماشا می کنم تا ببینم چه کسی داخل لوله ها زندگی می کند، اما صبر من unrewarded است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Nobody likes being poor or hungry, and nobody likes to live under an economic system in which the fruits of his or her labor go perpetually unrewarded.
[ترجمه گوگل]هیچ کس دوست ندارد فقیر یا گرسنه باشد، و هیچ کس دوست ندارد تحت یک سیستم اقتصادی زندگی کند که در آن ثمره کار او برای همیشه بدون پاداش باشد
[ترجمه ترگمان]هیچ کس دوست ندارد فقیر یا گرسنه باشد و هیچ کس دوست ندارد تحت یک سیستم اقتصادی زندگی کند که در آن میوه کار یا کار او مدام بالا می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not compensated

پیشنهاد کاربران

بپرس