upfront

/ˈʌpˌfrənt//ˌʌpˈfrʌnt/

رک، رک و راست، بی پرده پوشی، با صراحت و صداقت، صاف و صادق، چشمگیر، در انظار، جلو چشم مردم، آشکار، آشکارا، از پیش، پیشاپیش، بیعانه، پیش - (up-front و up front هم می نویسند)، صاف و صادق to be upfront about one's demands دربارهی خواستههای خود صادقانه حرف زدن چشمگیر، آشکارا an upfront position موقعیت چشمگیر از پیش، در جلو

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: frank; forthcoming.

- He was up-front about his criminal record.
[ترجمه Reyhaneh] او درمورد سابقه ی جنایی خود صادق بود
|
[ترجمه گوگل] او پیشاپیش در مورد سابقه جنایی خود صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان] اون در مورد سابقه جنایی خودش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: advance, as a payment.

- He wants an up-front payment of fifty dollars.
[ترجمه گوگل] او پیش پرداخت پنجاه دلاری می خواهد
[ترجمه ترگمان] اون یه پیش پرداخت پنجاه دلار می خواد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
(1) تعریف: (up front) in advance.

- She wants the money up front.
[ترجمه گوگل] او از قبل پول می خواهد
[ترجمه ترگمان] اون میخواد پول جلو رو بگیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in a front or leading position.

- We'd like a seat up front.
[ترجمه گوگل] ما یک صندلی جلو می خواهیم
[ترجمه ترگمان] ما یک صندلی جلو داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an upfront payment of $20,000
بیست هزار دلار پیش پرداخت

2. an upfront position
موقعیت چشمگیر

3. to be upfront about one's demands
درباره ی خواسته های خود صادقانه حرف زدن

4. to pay for something upfront
پول چیزی را از پیش پرداخت کردن

5. Mo's very upfront with him about their relationship.
[ترجمه عادل چایچیان] نصف پول را پیشاپیش می پردازیم.
|
[ترجمه گوگل]مو در مورد رابطه آنها با او کاملاً صریح است
[ترجمه ترگمان]با او در رابطه با رابطه اش با او بسیار صادق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There will be an upfront fee of 4%.
[ترجمه گوگل]هزینه اولیه 4٪ وجود خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]مبلغ پیش پرداخت ۴ درصد نیز به دست خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He requires you to pay him upfront.
[ترجمه گوگل]او از شما می خواهد که پیشاپیش به او پول بدهید
[ترجمه ترگمان]او به تو احتیاج دارد که اول او را از اول به او بدهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She's very upfront about why she wants the job - she'd earn a lot more money.
[ترجمه گوگل]او در مورد اینکه چرا این شغل را می‌خواهد بسیار پیشاپیش صحبت می‌کند - او پول بیشتری به دست می‌آورد
[ترجمه ترگمان]اون در مورد اینکه چرا اون شغل رو می خواد، خیلی رک و راست می گه - پول بیشتری به دست اورده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You need to be upfront with Val about your past.
[ترجمه گوگل]شما باید در مورد گذشته خود با Val صحبت کنید
[ترجمه ترگمان]تو باید در مورد گذشته تو با \"وال\" رک و راست باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He's been upfront about his intentions since the beginning.
[ترجمه گوگل]او از ابتدا در مورد نیات خود صحبت کرده است
[ترجمه ترگمان]از اول با نیت او رک و راست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. While the upfront investment is slightly higher than other housing options, the long-term benefits of its efficiency combined with the increasing cost of utilities make the design a good option.
[ترجمه گوگل]در حالی که سرمایه‌گذاری اولیه کمی بالاتر از سایر گزینه‌های مسکن است، مزایای بلندمدت کارایی آن به همراه افزایش هزینه‌های آب و برق، طرح را به گزینه خوبی تبدیل می‌کند
[ترجمه ترگمان]در حالی که سرمایه گذاری اولیه کمی بالاتر از گزینه های دیگر مسکن است، منافع بلند مدت کارایی آن همراه با افزایش هزینه خدمات برای طراحی یک گزینه خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I know about the upfront costs firsthand.
[ترجمه گوگل]من در مورد هزینه های اولیه از دست اول می دانم
[ترجمه ترگمان]من در مورد هزینه های اولیه خودم می دانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. UBS Warburg now expects the "upfront" market, which starts in May when advertisers book advance ad spots on the TV networks for the new season in September, to be up 4% on last year.
[ترجمه گوگل]UBS Warburg اکنون انتظار دارد که بازار «پیش‌بالا»، که در ماه مه و زمانی که تبلیغ‌کنندگان آگهی‌های تبلیغاتی پیشرو در شبکه‌های تلویزیونی را برای فصل جدید در سپتامبر رزرو می‌کنند، شروع می‌شود، 4 درصد نسبت به سال گذشته افزایش یابد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، USB \"UBS Warburg\" انتظار دارد که بازار \"اول\"، که در ماه مه آغاز می شود، در زمانی آغاز می شود که تبلیغ کنندگان تبلیغات خود را در شبکه های تلویزیونی برای فصل جدید در ماه سپتامبر افزایش دهند تا در سال گذشته ۴ درصد افزایش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. For MU, there were no upfront risks or cash outlays.
[ترجمه گوگل]برای MU، هیچ ریسک اولیه یا هزینه نقدی وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]برای MU، هیچ ریسک پیش پرداخت یا هزینه های نقدی وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We'll pay you half up front.
[ترجمه گوگل]نیمی از قبل به شما پرداخت می کنیم
[ترجمه ترگمان]نصف شب بهت پول میدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. In football, the players who play up front get the most goals.
[ترجمه گوگل]در فوتبال، بازیکنانی که در جلو بازی می کنند، بیشترین گل را می زنند
[ترجمه ترگمان]در فوتبال، بازیکنان که جلو می روند بیش ترین گل را به دست می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. We'll pay you half up front and the other half when you've finished the job.
[ترجمه گوگل]نیمی از قبل و نیمی دیگر را وقتی کار را تمام کردید به شما پرداخت می کنیم
[ترجمه ترگمان]نصف راه رو جلو و نصف دیگه وقتی که کار رو تموم کردی بهت پول میدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Some companies charge a fee up front, but we don't think that's right.
[ترجمه گوگل]برخی از شرکت ها هزینه ای را از قبل دریافت می کنند، اما به نظر ما این درست نیست
[ترجمه ترگمان]بعضی از شرکت ها هزینه بالایی را شارژ می کنند، اما ما فکر نمی کنیم که این درست باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. It's important to tell potential clients this up front.
[ترجمه گوگل]این مهم است که از قبل به مشتریان بالقوه بگویید
[ترجمه ترگمان]مهم است که این موضوع را به مشتریان احتمالی بگویید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. We need two hundred pounds up front.
[ترجمه گوگل]پیشاپیش به دویست پوند نیاز داریم
[ترجمه ترگمان]ما به دویست پوند در جبهه احتیاج داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Let's sit closer up front.
[ترجمه گوگل]بیا از جلو نزدیکتر بنشینیم
[ترجمه ترگمان]بیا نزدیک تر بشین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. He wants all the money up front or he won't do the job.
[ترجمه گوگل]او تمام پول را از قبل می خواهد وگرنه کار را انجام نمی دهد
[ترجمه ترگمان]اون می خواد همه پول جلو بره یا کارش رو بک نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. But it is up front where the experts ply their trade and both Ian Wright and Les Ferdinand are bouncing with confidence.
[ترجمه گوگل]اما این در جلو است که کارشناسان تجارت خود را انجام می دهند و ایان رایت و لس فردیناند هر دو با اعتماد به نفس بالا می روند
[ترجمه ترگمان]اما این جبهه در جایی است که متخصصان تجارت خود را انجام می دهند و هر دو ایان رایت و لس فردیناند با اطمینان بالا و پایین می پرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Southampton were ordered to pay just £000 up front with the rest hanging over their head.
[ترجمه گوگل]به ساوتهمپتون دستور داده شد که فقط 000 پوند از قبل پرداخت کند و مابقی بالای سر آنها باشد
[ترجمه ترگمان]به Southampton دستور داده شد تا فقط ۱۰۰۰ پوند از بقیه به سر آن ها آویزان شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Up front she could hear the pilot talking to Travis, his voice urgent as he gave instructions.
[ترجمه گوگل]از جلو او می‌توانست صدای خلبان را که با تراویس صحبت می‌کند، بشنود، در حالی که او دستورات را می‌داد
[ترجمه ترگمان]در جلو می توانست صدای خلبان را بشنود که با تراویس حرف می زد، صدایش همان طور که دستور می داد ضروری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. Terri settled for riding shotgun up front with Robin and brooding darkly for the entire journey.
[ترجمه گوگل]تری به سواری با رابین در جلوی تفنگ ساچمه ای و تاریکی در کل سفر رضایت داد
[ترجمه ترگمان]تری در کنار رابین نشسته بود و با چهره ای متفکر به تمام سفر فکر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. I told you up front that I didn't want to be in a relationship with anyone.
[ترجمه گوگل]من از قبل به شما گفتم که نمی خواهم با کسی رابطه داشته باشم
[ترجمه ترگمان]من به تو گفته بودم که دوست ندارم با کسی ارتباط داشته باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. There was an up front charge and they will take a proportion of any reduction in debt.
[ترجمه گوگل]هزینه اولیه وجود دارد و آنها نسبتی از هر گونه کاهش بدهی را خواهند گرفت
[ترجمه ترگمان]یک اتهام جلو به جلو وجود داشت و آن ها نسبت به کاهش بدهی سهم بیشتری خواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Teams do not need all the required skills up front.
[ترجمه گوگل]تیم ها از قبل به تمام مهارت های مورد نیاز نیاز ندارند
[ترجمه ترگمان]تیم ها به تمام مهارت های مورد نیاز خود نیاز ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[صنعت] صادقانه، دوستانه، زودتر، جلوتر، پیش تر

انگلیسی به انگلیسی

• pre-season sales of time slots for television commercials
sincere, straightforward, open; located in the forward section
honestly, frankly, openly; in advance, ahead of time (about payment or investment)
if you are up front about something, you act openly or publicly so that people know what you are doing or what you believe; an informal expression.
if a payment is made up front, it is made in advance and openly, so that the person being paid knows they will receive the money; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

up front
1 - As an Adverbial Phrase
If you give someone an amount of money up front, you pay that person before they do something for you.
به عنوان یک عبارت قید
پیش پرداخت
He wants all the money up front, or he won’t do the job.
...
[مشاهده متن کامل]

They charge �2, 500 up front, and then the remainder of the bill when the work is completed.
You have to pay 50% of the fee up front.
The insurer requires 15% up front to start the cover.
2 - As an Adjective
به عنوان یک صفت
When describing someone’s behavior, it means being honest, direct, and not keeping anything secret or hidden.
( وقتی رفتار کسی را توصیف می کنید ) به معنای صادق بودن، رو راست بودن و پنهان نگه نداشتن چیزی است.
She’s very upfront about why she wants the job – she’d earn a lot more money.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/up-front• https://www.britannica.com/dictionary/up–front
جلو جلو
upfront costs : هزینه های پیش رو
Up front: پیش پیش، به صورت پیش پرداخت
Upfront: صریح و رک
پیشا پیش
up front=in advsnce
اگر اولیه و ابتدایی بدانیم در این صورت در جمله زیر:
The more information you have upfront, the less it will end up costing.
هرچه اطلاعات اولیه بیشتری داشته باشید، در نهایت هزینه آن کمتر خواهد بود
در مقابل
if you give someone an amount of money up front, you pay them before they do something for you
پیش پرداخت
Also upfront
۱ - رک و رو راست
honest, bold and frank, direct, open and straightforward
۲ - از پیش، پیشاپیش, از قبل، پیش پرداخت ( در مسائل مالی ) beforehand, in advance, early
Track your favorites on the site, then order at a discount if you pay upfront for six orders or more
...
[مشاهده متن کامل]

۳ - TV upfronts : برنامه/گردهمایی که توسط شبکه های بزرگ تلوزیونی ترتیب داده میشود و برنامه های آتی آنها برای شرکتهای تبلیغاتی ارائه می شود.
TV upfronts are presentations made by major TV networks to preview upcoming seasons to advertiser companies, producers and press members

پیشگیرانه
Noun :
پیش پرداخت
پولی که قبل از شروع کاری، پرداخت می شود.
پیشاپیش
پیشاپیش
از پیش
در مسائل مالی به معنی ( پیش پرداخت ) است.
اولیه
primary, initial
money up front اول money بعد مواد

رک و روراست، صادق، بی شیله پیله
صادق. رک. صریح
پیش قدم
صراحتا، صادقانه، آشکارا
پرداخت پول در ابتدای کار.
مثل پرداخت پاداش به دولت میزبان توسط شرکت نفتی پیمانکار در قراردادهای نفتی مشهور به Bonus
سرمایه گذاری اولیه upfront investment
پیش پرداخت بیعانه
از جلو، از مقابل، میدانی
پیشاپیش
مثلا
Up front investment
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس