unalloyed

/əˈnæˈlɔɪd//ˌʌnəˈloɪd/

معنی: خالص، ناب، بدون الیاژ، غیر مخلوط
معانی دیگر: بدون الیاژ، غیر مخلوط، خالص، ناب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not mixed with an alloy, as a metal.
مشابه: pure, solid

(2) تعریف: pure or unqualified.
مشابه: pure

- unalloyed hatred
[ترجمه گوگل] نفرت بی آلایش
[ترجمه ترگمان] نفرت خالص
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. In hindsight, an unalloyed catastrophe of monstrous proportions was inevitable.
[ترجمه گوگل]در گذشته، یک فاجعه بدون آلیاژ با ابعاد هیولایی اجتناب ناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]در هر حال یک فاجعه شدید از حد بزرگ اجتناب ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. At first glance, it looked like unalloyed good news.
[ترجمه گوگل]در نگاه اول، به نظر یک خبر خوب بدون آلیاژ بود
[ترجمه ترگمان]در نگاه اول، به نظر می رسید که خبر خوبی به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Strong culture's benefits do not come unalloyed, nor without cost.
[ترجمه گوگل]فواید فرهنگ قوی بدون هزینه و بدون هزینه به دست نمی آید
[ترجمه ترگمان]منافع فرهنگ قوی خالص و بدون هزینه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. However, the theory of unalloyed benefit to plants does not translate into practice.
[ترجمه گوگل]با این حال، تئوری سود بدون آلیاژ برای گیاهان به عمل تبدیل نمی شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، نظریه سود خالص گیاهان به عمل تبدیل نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As a result there ceases to exist unalloyed the direct feedback, characteristic of primitive societies, between natural conditions and consciousness.
[ترجمه گوگل]در نتیجه، بازخورد مستقیم، مشخصه جوامع بدوی، بین شرایط طبیعی و آگاهی، بدون ترکیب وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]در نتیجه هیچ گونه فیدبک مستقیم، مشخصه جوامع اولیه، بین شرایط طبیعی و آگاهی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Do you think the friendship me would be unalloyed satisfaction?
[ترجمه گوگل]آیا به نظر شما دوستی من رضایت بی‌نظیری خواهد داشت؟
[ترجمه ترگمان]تو فکر می کنی که دوستی من باعث رضایت unalloyed؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Also, the rapidly solidified layer unalloyed when the electrode ( Cu ) was set to be the anode.
[ترجمه گوگل]همچنین، هنگامی که الکترود (مس) به عنوان آند تنظیم شد، لایه به سرعت جامد بدون آلیاژ شد
[ترجمه ترگمان]همچنین لایه استحکام به سرعت در هنگامی که الکترود (Cu)به سمت آند حرکت می کرد، خالص بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mr Obama's foreign policy has not been an unalloyed success.
[ترجمه گوگل]سیاست خارجی آقای اوباما موفقیتی بی نظیر نبوده است
[ترجمه ترگمان]سیاست خارجی آقای اوباما یک موفقیت کامل نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. News from Spain apart, last night's experience an unalloyed pleasure. All was well with the world.
[ترجمه گوگل]اخبار از اسپانیا جدا، تجربه دیشب یک لذت بی آلایش همه چیز با دنیا خوب بود
[ترجمه ترگمان]اخبار مربوط به اسپانیا با تجربه شب قبل لذتی شدید بود همه چیز در دنیا به خوبی پیش می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some are obviously tinged with relatively unalloyed empiricism.
[ترجمه گوگل]برخی آشکارا با تجربه گرایی نسبتاً بی آلیاژ رنگ آمیزی دارند
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها به طور واضح با تجربه گرایی کافی در ارتباط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Seamless plain - end unalloyed steel tubes for fluid piping at elevated temperatures . Dimensions.
[ترجمه گوگل]لوله های فولادی بدون آلیاژ ساده و بدون درز برای لوله کشی سیال در دماهای بالا ابعاد
[ترجمه ترگمان]Seamless لوله های فولادی بدون گل برای لوله کشی سیال در دماهای بالا ابعاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was the unalloyed joy of a family table where the real feast was love.
[ترجمه گوگل]این شادی بی آلایش یک سفره خانوادگی بود که در آن جشن واقعی عشق بود
[ترجمه ترگمان]این لذت خالص یک میز خانوادگی بود که جشن واقعی عشق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We had the perfect holiday - two weeks of unalloyed bliss.
[ترجمه گوگل]ما تعطیلات عالی را داشتیم - دو هفته سعادت بدون آلیاژ
[ترجمه ترگمان]ما یک تعطیلی کامل دو هفته از خوشی ناب در پیش داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Without foreign or extraneous admixture; free from anything not properly pertaining to it; homogeneous, unalloyed.
[ترجمه گوگل]بدون مواد افزودنی خارجی یا خارجی؛ عاری از هر چیزی که به درستی به آن مربوط نمی شود؛ همگن، بدون آلیاژ
[ترجمه ترگمان]بدون ارز خارجی یا خارجی، عاری از هر چیزی که به درستی مربوط به آن نباشد؛ همگن، خالص
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خالص (صفت)
absolute, sheer, net, pure, genuine, solid, sincere, downright, heartfelt, veridical, virginal, unmixed, simon-pure, unalloyed, unadulterated

ناب (صفت)
pure, limpid, unalloyed

بدون الیاژ (صفت)
unalloyed

غیر مخلوط (صفت)
unalloyed

انگلیسی به انگلیسی

• not alloyed, unmixed (metals, etc.), pure
something that is unalloyed is not reduced in intensity or spoiled by being mixed with something else; a literary word.

پیشنهاد کاربران

بپرس