unambiguously

جمله های نمونه

1. He has failed to dissociate himself clearly and unambiguously from the attack.
[ترجمه گوگل]او نتوانسته است خود را به وضوح و بدون ابهام از حمله جدا کند
[ترجمه ترگمان]او نتوانسته است خود را به روشنی و بدون ابهام از حمله رها کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Thus, economic welfare has unambiguously been reduced.
[ترجمه گوگل]بنابراین، رفاه اقتصادی به طور واضح کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، رفاه اقتصادی بطور unambiguously کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In other respects, such as outcome, we have unambiguously objective information.
[ترجمه گوگل]از جنبه های دیگر، مانند نتیجه، ما اطلاعات عینی روشنی داریم
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، از این قبیل نتیجه، ما به طور unambiguously اطلاعات هدف را داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was not yet, however, unambiguously regarded as a form of cheating.
[ترجمه گوگل]با این حال، هنوز به طور واضح به عنوان نوعی تقلب در نظر گرفته نشده بود
[ترجمه ترگمان]با این حال هنوز هیچ ابهامی به عنوان شکلی از تقلب در نظر گرفته نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We are the only party unambiguously committed to the preservation and modernisation of our independent nuclear deterrent.
[ترجمه گوگل]ما تنها طرفی هستیم که بدون ابهام متعهد به حفظ و نوسازی بازدارندگی هسته ای مستقل خود هستیم
[ترجمه ترگمان]ما تنها حزبی هستیم که به طور unambiguously متعهد به حفاظت و مدرن سازی بازدارنده هسته ای مستقل خود هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The media lauded his initiatives as unambiguously and gloriously advancing the interests of all Tunisians, with Ben Ali the ever avuncular and enlightened ruler.
[ترجمه گوگل]رسانه‌ها ابتکارات او را به‌عنوان ابهام و شکوهمندی برای پیشبرد منافع همه تونس‌ها، با بن‌علی، حاکم همیشه پرهیجان و روشن‌فکر تمجید کردند
[ترجمه ترگمان]رسانه ها از ابتکارات او به عنوان unambiguously و با شکوه برای پیشبرد منافع همه تونسی ها، با بن علی و حاکم روشن و روشن تمجید کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But the picture the doctor's office unambiguously does.
[ترجمه گوگل]اما تصویری که مطب دکتر بدون ابهام انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]اما تصویر دفتر دکتر بدون هیچ ابهامی عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This unambiguously proves that the transplanted uniparental cells could produce hematopoietic stem cells.
[ترجمه گوگل]این به طور واضح ثابت می کند که سلول های تک والدینی پیوند شده می توانند سلول های بنیادی خونساز تولید کنند
[ترجمه ترگمان]این به طور unambiguously ثابت می کند که سلول های uniparental زده می توانند سلول های بنیادی خون ساز تولید کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We show unambiguously that the tin compounds remain in the corrosion layer, acting as stabilizing species.
[ترجمه گوگل]ما بدون ابهام نشان می‌دهیم که ترکیبات قلع در لایه خوردگی باقی می‌مانند و به عنوان گونه‌های تثبیت‌کننده عمل می‌کنند
[ترجمه ترگمان]ما به طور unambiguously نشان می دهیم که ترکیبات قلع در لایه خوردگی باقی می مانند و به عنوان یک گونه تثبیت عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is therefore possible to unambiguously assign a vehicle to each ticket.
[ترجمه گوگل]بنابراین می توان بدون ابهام یک وسیله نقلیه به هر بلیط اختصاص داد
[ترجمه ترگمان]بنابراین می توان بدون ابهام یک وسیله نقلیه را به هر کدام از بلیط ها تخصیص داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The markets are unambiguously signalling unease about the inflation - fighting credentials of the Federal Reserve.
[ترجمه گوگل]بازارها بدون ابهام از نارضایتی در مورد تورم - اعتبار مبارزه با فدرال رزرو خبر می دهند
[ترجمه ترگمان]این بازارها هیچ گونه نگرانی signalling در رابطه با اعتبارات مبارزه با تورم فدرال رزرو را ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Even when Mr Obama has been unambiguously apologetic, his opponents often quote him out of context.
[ترجمه گوگل]حتی زمانی که آقای اوباما بدون ابهام عذرخواهی کرده است، مخالفان او اغلب از او خارج از متن نقل قول می کنند
[ترجمه ترگمان]حتی زمانی که آقای اوباما به طور صریح عذرخواهی کرده است، مخالفان او اغلب او را از شرایط خارج می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Under these circumstances, his intervention could not possibly be perceived as an unambiguously patriotic and non-partisan gesture.
[ترجمه گوگل]تحت این شرایط، دخالت او را نمی‌توان به‌عنوان یک حرکت میهن‌پرستانه و غیرحزبی تلقی کرد
[ترجمه ترگمان]تحت این شرایط، مداخله او احتمالا نمی تواند به عنوان یک حرکت unambiguously و غیر حزبی تلقی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They almost invariably define the research topic, and the research area, clearly, concisely, and unambiguously.
[ترجمه گوگل]آنها تقریباً همیشه موضوع تحقیق و حوزه تحقیق را به طور واضح، مختصر و بدون ابهام تعریف می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها تقریبا همیشه موضوع تحقیق را تعریف می کنند، و منطقه تحقیق به طور واضح، به طور واضح و بدون ابهام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] آشکارا، به طور بدون ابهام

انگلیسی به انگلیسی

• clearly, precisely, in a manner that is not ambiguous

پیشنهاد کاربران

به وضوح
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : unambiguity
✅️ صفت ( adjective ) : unambiguous
✅️ قید ( adverb ) : unambiguously
بی گمان، آشکارا، به روشنی
بی ابهام، صراحتا، آشکارا

بپرس