unannounced

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of announced.

جمله های نمونه

1. Having arrived unannounced for supper, we had to take potluck.
[ترجمه گوگل]با ورود بدون اطلاع برای شام، مجبور شدیم potluck بگیریم
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه بدون اطلاع قبلی به شام رسیدیم، غذای مختصری خوردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She appeared unannounced and took control of the meeting.
[ترجمه گوگل]او بدون اطلاع ظاهر شد و کنترل جلسه را به دست گرفت
[ترجمه ترگمان]او بدون خبر قبلی ظاهر شد و کنترل جلسه را به دست گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He had just arrived unannounced from South America.
[ترجمه گوگل]او به تازگی بدون اعلام قبلی از آمریکای جنوبی آمده بود
[ترجمه ترگمان]او تازه بدون اطلاع قبلی از آمریکای جنوبی وارد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She just turned up unannounced on my doorstep.
[ترجمه گوگل]او بدون اعلام قبلی در آستان من آمد
[ترجمه ترگمان]اون فقط بدون اطلاع قبلی جلوی در خونه من ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. My first night in Saigon I paid an unannounced visit to my father's cousins.
[ترجمه گوگل]اولین شبی که در سایگون بودم، یک ملاقات بدون اطلاع از پسرعموهای پدرم داشتم
[ترجمه ترگمان]اولین شبم در ویتنام، من بدون اطلاع قبلی پدرم را ملاقات کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My uncle arrived unannounced yesterday evening.
[ترجمه گوگل]عمو دیروز غروب بدون اطلاع رسید
[ترجمه ترگمان]عموی من دیروز بدون اطلاع قبلی وارد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They had some thought-provoking individuals walking in unannounced at 544 Camp.
[ترجمه گوگل]آن ها افراد متفکری داشتند که بدون اطلاع قبلی در کمپ 544 قدم می زدند
[ترجمه ترگمان]آن ها برخی از افراد تحریک شده را داشتند که بدون اطلاع قبلی در ۵۴۴ کمپ قدم می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Over several years there has been an unannounced shift in the Navy's deployment of attack submarines.
[ترجمه گوگل]طی چندین سال تغییری اعلام نشده در استقرار زیردریایی های تهاجمی نیروی دریایی صورت گرفته است
[ترجمه ترگمان]طی چندین سال، یک تغییر اعلام نشده در استقرار زیردریایی های حمله دریایی وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This unannounced decision proved to be the mechanism for implementing important changes.
[ترجمه گوگل]این تصمیم اعلام نشده مکانیسمی برای اجرای تغییرات مهم بود
[ترجمه ترگمان]این تصمیم قبلی مکانیزم اجرای تغییرات مهم را ثابت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He arrived early one morning unannounced, about nine weeks into the program.
[ترجمه گوگل]او یک روز صبح زود بدون اعلام قبلی، حدود 9 هفته از برنامه وارد شد
[ترجمه ترگمان]او صبح زود، بدون اطلاع قبلی، حدود نه هفته وارد برنامه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Investigators from the health department made unannounced visits to the hospital in March.
[ترجمه گوگل]بازرسان اداره بهداشت در ماه مارس به طور غیرمنتظره از بیمارستان بازدید کردند
[ترجمه ترگمان]بازرسان اداره بهداشت در ماه مارس به بیمارستان مراجعه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He arrived unannounced yesterday and stayed overnight.
[ترجمه گوگل]او دیروز بدون اعلام قبلی وارد شد و یک شب ماند
[ترجمه ترگمان]او دیروز بدون اطلاع قبلی وارد شد و یک شبه ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The joint statement in Baghdad follows an unannounced meeting between two leaders.
[ترجمه گوگل]بیانیه مشترک در بغداد پس از دیدار اعلام نشده بین دو رهبر منتشر شد
[ترجمه ترگمان]بیانیه مشترک در بغداد یک ملاقات بدون اطلاع قبلی بین دو رهبر را دنبال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The manger dropped in unannounced at the office several times a week.
[ترجمه گوگل]آخور چندین بار در هفته بدون اعلام قبلی در دفتر می‌افتاد
[ترجمه ترگمان]The چندین بار در هفته به دفتر رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He dropped in on companies unannounced, like a door-to-door salesman, arriving in a "big and safe" Lincoln Town Car he rented in every city. Once, to keep costs low, Gou slept in the backseat.
[ترجمه گوگل]او بدون اعلام قبلی وارد شرکت‌ها شد، مانند یک فروشنده خانه به خانه، با یک ماشین «بزرگ و امن» لینکلن تاون که در هر شهر کرایه کرده بود یک بار برای پایین نگه داشتن هزینه ها، گو روی صندلی عقب خوابید
[ترجمه ترگمان]او بدون اطلاع قبلی وارد شرکت ها شد، مانند یک فروشنده در خانه که وارد یک خودرو \"بزرگ و ایمن\" که در هر شهر اجاره کرده بود رسید یک بار، برای پایین نگه داشتن هزینه ها، Gou در صندلی عقب خوابید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• without prior mention, not announced
if an event is unannounced, it happens unexpectedly, without any warning.

پیشنهاد کاربران

بپرس