unassuming

/ˌənəˈsuːmɪŋ//ˌʌnəˈsjuːmɪŋ/

معنی: ساده، افتاده، بی تکلف، بی ادعا، بی تصنع
معانی دیگر: نامغرور، فروتن، متواضع

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unassumingly (adv.), unassumingness (n.)
• : تعریف: without airs or pretensions; modest; reserved.
مترادف: demure, humble, modest, retiring, simple, unaffected, unpretentious
متضاد: assuming, conceited, high-flown, overweening, presumptuous
مشابه: diffident, down-to-earth, genuine, informal, low-key, quiet, reticent, shy

- She is so unassuming that you'd never guess she's a world-renowned opera singer.
[ترجمه گوگل] او آنقدر بی ادعا است که هرگز نمی توانید حدس بزنید که او یک خواننده اپرا مشهور جهانی است
[ترجمه ترگمان] او آنقدر متواضع است که هیچ وقت حدس نمی زنید که او یک خواننده اپرا پر آوازه دنیا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. His unassuming manner concealed an iron will.
[ترجمه گوگل]رفتار بی ادعای او اراده ای آهنین را پنهان می کرد
[ترجمه ترگمان]رفتار unassuming اراده آهنین او را پنهان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Despite his position, he has an unassuming personality.
[ترجمه گوگل]او با وجود موقعیتی که دارد، شخصیتی بی ادعا دارد
[ترجمه ترگمان]با وجود موقعیت او، او شخصیتی ساده و بی تکلف دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was shy and unassuming and not at all how you expect an actor to be.
[ترجمه گوگل]او خجالتی و بی ادعا بود و اصلاً آنطور که از یک بازیگر انتظار دارید نبود
[ترجمه ترگمان]او خجالتی و متواضع بود و اصلا انتظار چنین بازیگری را نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. However, this unassuming manner concealed an iron will.
[ترجمه گوگل]با این حال، این شیوه بی ادعا، اراده ای آهنین را پنهان می کرد
[ترجمه ترگمان]با این همه، این روش ساده و ساده، یک اراده آهنین را پنهان می داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. One remains unassuming with a smack of humility, the other aggressive with a raw animal power.
[ترجمه گوگل]یکی با بوی فروتنی بی ادعا می ماند، دیگری با قدرت حیوانی خام
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها بدون تظاهر به تواضع، و دیگری مهاجم با قدرت حیوانی خام، ثابت می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Yet this unassuming treatise, written by Amelia Simmons, is a giant in culinary history.
[ترجمه گوگل]با این حال، این رساله بی تکلف، نوشته آملیا سیمونز، غول تاریخ آشپزی است
[ترجمه ترگمان]با این حال این رساله فروتن، که توسط آملیا سیمونز نوشته شده است، غولی در تاریخ آشپزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Jayasuriya's unassuming darts were well directed and by the time he was bowling, the pitch was unreliable.
[ترجمه گوگل]دارت های بی ادعای جایاسوریا به خوبی هدایت می شد و زمانی که او بولینگ می کرد، زمین قابل اعتماد نبود
[ترجمه ترگمان]دارت بی unassuming راهنمایی خوبی بود و وقتی که داشت بولینگ بازی می کرد، زمین غیرقابل اعتمادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But his celebrity status has forced the unassuming actor to take a seat in the stands.
[ترجمه گوگل]اما وضعیت مشهور او این بازیگر بی ادعا را مجبور کرده است که در سکوها بنشیند
[ترجمه ترگمان]اما موقعیت معروف او باعث شد که هنرپیشه بی پروا در جایگاه تماشاچیان بنشیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was a modest and unassuming man who never gave the impression that he knew all the answers.
[ترجمه گوگل]او مردی متواضع و بی ادعا بود که هرگز این تصور را ایجاد نمی کرد که همه پاسخ ها را می داند
[ترجمه ترگمان]او مردی متواضع و unassuming بود که هرگز تصور نمی کرد که همه جواب ها را می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A brilliant scientist, Hesswas unassuming about his talents and perhaps tentative about the new ideas he was presenting.
[ترجمه گوگل]هس، دانشمندی باهوش، در مورد استعدادهای خود بی ادعا و شاید در مورد ایده های جدیدی که ارائه می کرد، محتاط بود
[ترجمه ترگمان]یک دانشمند برجسته، با علاقه به استعدادهای خود، و شاید هم در مورد عقاید جدیدی که در حال ارائه آن بود، تردید داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. David grinned in that unassuming way of his and made his class line-up for my autograph.
[ترجمه گوگل]دیوید با آن روش بی ادعای خود پوزخندی زد و صف کلاس خود را برای امضای من آماده کرد
[ترجمه ترگمان]دیوید با همان روش معمول خودش، برای امضای من، سر کلاس را برای امضای من آماده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We were charmed by the dignified and unassuming Tibetan people.
[ترجمه گوگل]ما مجذوب مردم باوقار و بی ادعا تبت شدیم
[ترجمه ترگمان]ما مجذوب مردم dignified و متواضع Tibetan شده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The round, muted bluesy guitar is solid and unassuming until it explodes into a dizzying solo.
[ترجمه گوگل]گیتار بلوزی گرد و خاموش تا زمانی که به یک تک نوازی سرگیجه‌آور منفجر شود، محکم و بی ادعا است
[ترجمه ترگمان]گرد و غبار ملایم bluesy تا زمانی که به تنهایی به تنهایی منفجر شود، جامد و بی ادعا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His unassuming manner and relaxed style of writing and storytelling are deceptive.
[ترجمه گوگل]شیوه بی ادعا و سبک آرام او در نوشتن و داستان نویسی فریبنده است
[ترجمه ترگمان]شیوه بی تکلف و سبک راحت نویسندگی و داستان سرایی فریبنده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساده (صفت)
accustomed, ordinary, normal, simple, easy, plain, naive, modest, bare, open-and-shut, artless, onefold, natural, smooth, unobtrusive, unaffected, customary, dupeable, free-standing, simplex, homely, humbly, inartificial, unassuming, simple-minded, uncomplicated, unforced, unlabored, unlaboured, unpretending

افتاده (صفت)
lowly, modest, meek, flagging, low, elliptic, fallen, unassuming

بی تکلف (صفت)
simple, pickwickian, unpretentious, unassuming

بی ادعا (صفت)
unassuming

بی تصنع (صفت)
unassuming

انگلیسی به انگلیسی

• humble, modest, not pretentious
an unassuming person is modest and quiet; used showing approval.

پیشنهاد کاربران

اونی که نمیخواد مرکز توجه باشه، یا طور خاصی رفتار کنه که تو چشم باشه
بی ریا، سربه زیر

بپرس