unceremoniously

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: in a manner that is lacking in normal courtesy or consideration.

- He'd come to the posh restaurant wearing a T-shirt and jeans and was unceremoniously asked to leave.
[ترجمه گوگل] او با یک تی شرت و شلوار جین به رستوران شیک آمده بود و بدون تشریفات از او خواسته شد که آنجا را ترک کند
[ترجمه ترگمان] او به رستورانی پوش امده بود که تی شرت و شلوار جین پوشیده بود و بدون تعارف از او خواسته شده بود برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She was unceremoniously dumped to be replaced by a leader who could win the election.
[ترجمه گوگل]او بدون تشریفات کنار گذاشته شد تا با رهبری که بتواند در انتخابات پیروز شود جایگزین شود
[ترجمه ترگمان]او به سادگی رها شد تا توسط یک رهبر که می توانست در انتخابات پیروز شود جای گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was unceremoniously removed from the list of members, for gross misconduct.
[ترجمه گوگل]او بدون تشریفات از لیست اعضا به دلیل سوء رفتار فاحش حذف شد
[ترجمه ترگمان]او بی نزاکت از فهرست اعضا جدا شد، زیرا رفتار ناشایست داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He grabbed her arms and hauled her unceremoniously to her feet.
[ترجمه گوگل]بازوهای او را گرفت و بدون تشریفات او را روی پاهایش کشید
[ترجمه ترگمان]او دست هایش را گرفت و بدون تعارف و بدون تعارف او را به پای خودش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They dumped his belongings unceremoniously on the floor.
[ترجمه گوگل]وسایلش را بدون تشریفات روی زمین ریختند
[ترجمه ترگمان]belongings را بدون هیچ unceremoniously روی زمین انداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I was escorted unceremoniously to the door.
[ترجمه گوگل]من را بدون تشریفات تا در اسکورت کردند
[ترجمه ترگمان]بدون هیچ تعارفی به در رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He had to be bundled unceremoniously out of the way.
[ترجمه گوگل]او باید بدون تشریفات از راه دور می شد
[ترجمه ترگمان]بی آن که بدون هیچ unceremoniously از راه دور شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Brian, furious, would huff and puff as Mazzin unceremoniously threw him back down on his bed.
[ترجمه گوگل]برایان خشمگین، وقتی مزین او را بدون تشریفات روی تختش پرت می کرد، خفن می کرد و پف می کرد
[ترجمه ترگمان]ب - - ان - - رای - - ان که عصبانی بود با اوقات تلخی و اوقات تلخی سرش را بلند کرد و او را دوباره روی تختش انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I elbowed Karen unceremoniously aside and grabbed the paddle.
[ترجمه گوگل]کارن را بدون تشریفات به کناری آرنج زدم و دست و پا را گرفتم
[ترجمه ترگمان]با آرنج به کارن سقلمه زدم و پاروها را برداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Unceremoniously dumped at our door, blushing with shame, would be a better way of putting it.
[ترجمه گوگل]اگر بدون تشریفات در خانه ما ریخته شود، از شرم سرخ شده باشد، راه بهتری برای قرار دادن آن خواهد بود
[ترجمه ترگمان]unceremoniously از شرم سرخ شدند و از شرم سرخ شدند، راه بهتری برای مطرح کردن آن وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The unfortunate gents are then unceremoniously interred in the sisters' basement.
[ترجمه گوگل]سپس مردان بدبخت بدون تشریفات در زیرزمین خواهران دفن می شوند
[ترجمه ترگمان]بعد از آن که بعد از ظهر بی وقفه در زیرزمین خواهران به خاکش سپرده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A long list of Silicon Valley companies were unceremoniously dumped from the Net for several hours Friday.
[ترجمه گوگل]لیست بلندبالایی از شرکت‌های دره سیلیکون به‌طور غیرقابل تشریفات برای چند ساعت جمعه از شبکه حذف شد
[ترجمه ترگمان]یک لیست طولانی از شرکت های دره سیلیکون بدون رعایت نزاکت از طریق اینترنت برای چند ساعت در روز جمعه رها شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It falls away from the crown, quite unceremoniously finished off, behind a good facade.
[ترجمه گوگل]از تاج دور می‌افتد، کاملاً بدون تشریفات تمام شده، پشت یک نمای خوب
[ترجمه ترگمان]دور از تاج سقوط می کند، کاملا بدون نزاکت خاموش می شود، پشت یک نمای خوب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We were jammed unceremoniously among sinister-looking unmarked packing cases, obviously best left alone.
[ترجمه گوگل]ما بدون تشریفات در میان جعبه‌های بسته‌بندی بدون علامت شوم گیر کرده بودیم، بدیهی است که بهتر است تنها بمانیم
[ترجمه ترگمان]ما بدون هیچ unceremoniously در میان وسایل sinister که بدون هیچ نشانی دیده می شد گیر افتادیم، مشخصا بهتر بود تنها باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Then, one night, he unceremoniously slipped into them.
[ترجمه گوگل]سپس، یک شب، او بدون تشریفات وارد آنها شد
[ترجمه ترگمان]سپس یک شب بدون هیچ تعارفی به آن ها برخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• without ceremony; informally; discourteously; abruptly

پیشنهاد کاربران

با منتهای بی احترامی
بی هیچ ملاحظه ای
ساده ، بی تشریفات ، بی تعارف ، بی نزاکت

بپرس