unclench

/ənˈklentʃ//ˈʌnˈklentʃ/

معنی: شل کردن یا شدن، شل شدن
معانی دیگر: (در مورد چیز گاز گرفته شده یا گیرانداخته یا محکم گرفته) باز کردن، رها کردن، ول کردن، از هم گشودن، unclinch شل شدن، سست شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: unclenches, unclenching, unclenched
• : تعریف: to open from a clenched position; relax.

جمله های نمونه

1. His hands continued to clench and unclench.
[ترجمه گوگل]دست هایش همچنان به هم گره می شد و باز می شد
[ترجمه ترگمان]دست هایش به هم فشرده می شد و باز می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He unclenched his hands.
[ترجمه گوگل]دست هایش را باز کرد
[ترجمه ترگمان]دست هایش را شل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He had a way of clenching and unclenching his right fist.
[ترجمه گوگل]او راهی برای گره کردن و باز کردن مشت راستش داشت
[ترجمه ترگمان]دست راستش را تکان می داد و باز می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Woman unclenched her fists, gave a short laugh and sat down again.
[ترجمه گوگل]زن مشت هایش را باز کرد، خنده کوتاهی کرد و دوباره نشست
[ترجمه ترگمان]زن مشت هایش را شل کرد، خنده ای کوتاه کرد و دوباره نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There was a pause, the automatic doors unclenched.
[ترجمه گوگل]مکثی شد، درهای اتوماتیک باز شدند
[ترجمه ترگمان]سکوت برقرار شد، دره ای اتوماتیک باز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. "If countries like Iran are willing to unclench their fist, they will find an extended hand from us," Obama said in a January 27 interview with the Saudi satellite channel al-Arabiya.
[ترجمه گوگل]اوباما در مصاحبه ای با شبکه ماهواره ای عربستان سعودی در 27 ژانویه گفت: اگر کشورهایی مانند ایران بخواهند مشت خود را باز کنند، دست ما را دراز خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]اوباما در مصاحبه ۲۷ ژانویه خود با شبکه ماهواره ای العربیه گزارش داد: \" اگر کشورهایی مانند ایران تمایل دارند تا مشت خود را باز کنند، یک دست دراز از ما پیدا خواهند کرد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Unclench your fist, live from your heart.
[ترجمه گوگل]مشتت را باز کن، از دلت زندگی کن
[ترجمه ترگمان]fist کن، از قلبت زندگی کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. North Korea remained belligerent despite Mr Obama's plea to tyrannies to "unclench your fist".
[ترجمه گوگل]کره شمالی علیرغم درخواست آقای اوباما از ظلم و ستم مبنی بر "گشودن مشت خود" همچنان متخاصم بود
[ترجمه ترگمان]کره شمالی با وجود درخواست آقای اوباما مبنی بر \"شل کردن مشت خود\" به دفاع از خود ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His fists clench and unclench in leashed frustration at his impotence.
[ترجمه گوگل]مشت‌هایش به‌خاطر ناتوانی‌اش به‌خاطر ناتوانی‌اش، به‌خاطر ناامیدی‌اش، مشت‌هایش را گره می‌کند و باز می‌کند
[ترجمه ترگمان]مشت هایش را گره می کند و در حالی که از عجز و ناتوانی خود شل می شود، شل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Then the human grasp on Yor Shor will unclench forever, leaving it to slowly tumble into the Arctic desert.
[ترجمه گوگل]سپس درک انسان از یور شور برای همیشه از بین خواهد رفت و آن را به آرامی در صحرای قطب شمال فرو خواهد برد
[ترجمه ترگمان]سپس چنگ انسانی روی yor Shor تا ابد بسته خواهد شد و آن را به آرامی به سمت صحرای قطبی رها می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Conservatives criticized Obama's inaugural speech last year as naive for offering to extend a hand to adversaries like Iran and North Korea if they would "unclench" their fists.
[ترجمه گوگل]محافظه کاران از سخنرانی سال گذشته اوباما در مراسم تحلیف انتقاد کردند و آن را ساده لوحانه دانستند که به دشمنانی مانند ایران و کره شمالی پیشنهاد داد در صورتی که مشت های خود را "باز کنند"
[ترجمه ترگمان]محافظه کاران از سخنرانی آغازین اوباما در سال گذشته انتقاد کردند، زیرا پیشنهاد دادن یک دست به مخالفان مانند ایران و کره شمالی در صورتی که آن ها مشت ها را شل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Never try to open the car door or hall door through improper means such as strike, kick, and unclench.
[ترجمه گوگل]هرگز سعی نکنید در ماشین یا درب سالن را با وسایل نامناسبی مانند ضربه، لگد و باز کردن باز کنید
[ترجمه ترگمان]هرگز سعی نکنید در اتومبیل یا در راهرو را از طریق ابزارهای نامناسب مثل ضربه، لگد و شل باز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And as I said during my inauguration speech, if countries like Iran are willing to unclench their fist, they will find an extended hand from us.
[ترجمه گوگل]و همانطور که در مراسم تحلیف خود گفتم، اگر کشورهایی مانند ایران بخواهند مشت خود را باز کنند، دست درازی از ما پیدا خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]و همانطور که در سخنرانی افتتاحیه گفتم، در صورتی که کشورهایی مثل ایران مایل به باز کردن مشت خود باشند، یک دست دراز از ما پیدا خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. U. S. President Barack Obama had urged Iran's leadership "to unclench its fist" for a new start in ties.
[ترجمه گوگل]باراک اوباما، رئیس‌جمهور ایالات متحده، از رهبری ایران خواسته بود برای شروعی جدید در روابط، "مشت خود را باز کند"
[ترجمه ترگمان]u S رئیس جمهور باراک اوباما، رهبری ایران را بر آن داشت تا \" مشت خود را برای شروع تازه ای در روابط به هم فشار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Most broadly, he has sought to engage with opponents, saying that America would "extend a hand, if you unclench your fist", for example to those who were earlier dismissed as an "axis of evil".
[ترجمه گوگل]به طور کلی، او به دنبال تعامل با مخالفان بوده است و گفته است که آمریکا "دستش را دراز می کند، اگر مشت خود را باز کنید"، برای مثال به کسانی که قبلا به عنوان "محور شرارت" رد شده بودند
[ترجمه ترگمان]به طور گسترده، او به دنبال تعامل با مخالفان است و می گوید که آمریکا \"یک دست را شل می کند، اگر شما مشت خود را شل کنید\"، برای مثال آن هایی که قبلا به عنوان \"محور شرارت\" اخراج شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شل کردن یا شدن (فعل)
slacken, unclench

شل شدن (فعل)
unclench

انگلیسی به انگلیسی

• cause to stop being clenched, open (a fist)

پیشنهاد کاربران

وقتی به حال امری گفته بشه می تونه به معنی "ول کن بابا" یا "رها کن" باشه.

بپرس