1. After an uncontested divorce, Peggy married Charlie.
[ترجمه Ray] بعد از یک طلاق توافقی، پگی با چارلی ازدواج کرد.
|
[ترجمه گوگل]پگی پس از یک طلاق بدون مناقشه با چارلی ازدواج کرد [ترجمه ترگمان]بعد از طلاق uncontested پگی \"با\" چارلی \"ازدواج کرد\" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. These claims have not gone uncontested .
[ترجمه گوگل]این ادعاها بدون انکار نمانده است [ترجمه ترگمان]این ادعاها همچنان بی چون و چرا نرفته اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. But the rebels have exercised uncontested control here since 199
[ترجمه گوگل]اما شورشیان از سال 199 کنترل بلامنازعی را در اینجا اعمال کرده اند [ترجمه ترگمان]اما شورشیان از سال ۱۹۹ بی چون و چرا کنترل خود را به دست گرفته اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Uncontested mayoral elections are becoming an Orlando tradition.
[ترجمه گوگل]انتخابات شهرداری بدون رقابت در حال تبدیل شدن به یک سنت اورلاندو است [ترجمه ترگمان]انتخابات شهرداری uncontested به سنت اورلاندو تبدیل شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. "This seems to confirm the unanimous and uncontested tradition that these are the mortal remains of Paul the apostle, " he said, adding that the discovery "fills our souls with great emotion".
[ترجمه گوگل]او گفت: "به نظر می رسد که این سنت متفق القول و غیرقابل انکار را تایید می کند که اینها بقایای فانی پولس رسول هستند" و افزود که این کشف "روح ما را سرشار از احساسات می کند" [ترجمه ترگمان]او گفت: \"به نظر می رسد که این موضوع به اتفاق آرا و بی چون و چرای بی چون و چرا باقی مانده است، و افزود که این کشف\" روح ما را با احساسات عالی پر می کند \" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Inflammation is not uncontested as a theory of aging. There are many competing hypotheses.
[ترجمه گوگل]التهاب به عنوان یک نظریه پیری غیر قابل انکار نیست فرضیه های رقیب زیادی وجود دارد [ترجمه ترگمان]التهاب بلامنازع از نظر تئوری پیری نیست فرضیات رقیب زیادی وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. If the MP or MPs in the uncontested constituencies, whether they are Single-Member Constituency or Group Representation Constituency, obtained less than 50% of valid vote, by-elections should be held.
[ترجمه گوگل]در صورتی که نماینده یا نمایندگان مجلس در حوزه های انتخابیه غیرمنتظره اعم از حوزه انتخابیه تک نفره و یا حوزه نمایندگی گروهی کمتر از 50 درصد آرای معتبر را به دست آوردند، باید انتخابات میان دوره ای برگزار شود [ترجمه ترگمان]اگر نماینده مجلس یا اعضای پارلمان در حوزه های انتخاباتی بی چون و چرا باشند، چه آن ها عضو نماینده واحد باشند یا نماینده گروه، که کم تر از ۵۰ % رای معتبر بدست آورد، انتخابات باید برگزار شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. As we described earlier, an uncontested lock operation involves some setup and an atomic machine instruction.
[ترجمه گوگل]همانطور که قبلا توضیح دادیم، یک عملیات قفل غیرقابل رقابت شامل مقداری راه اندازی و یک دستورالعمل ماشین اتمی است [ترجمه ترگمان]همانطور که قبلا توضیح دادیم، عملیات قفل بی چون و چرا شامل چیدمان و دستور کار با ماشین اتمی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Invincible uncontested top dog fencing, swordsmanship no one can break, and his life was lonely.
[ترجمه گوگل]شمشیربازی بیرقیب و شکست ناپذیر سگ، شمشیرزنی که هیچکس نمیتواند بشکند، و زندگی او تنها بود [ترجمه ترگمان]شکست ناپذیر top، شمشیر بازی، شمشیر بازی، و هیچ کسی نمیتونه شکست بخوره و زندگیش تنها بوده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The uncontested facts in the case are that a gastroenterologist broke into the home of his former office nurse and mistress and gave her an injection.
[ترجمه گوگل]حقایق غیرقابل انکار در این پرونده این است که یک متخصص گوارش وارد خانه پرستار سابق مطب و معشوقه خود شد و به او آمپول زد [ترجمه ترگمان]در این مورد بی چون و چرا یک متخصص بیماری های معده و روده به خانه پرستار و معشوقه سابقش وارد شد و به او تزریق کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Debtors, creditors of claims recorded in Table uncontested claims, the people's court ruling confirmed.
[ترجمه گوگل]بدهکاران، طلبکاران از مطالبات ثبت شده در جدول مطالبات غیر قابل اعتراض، حکم دادگاه مردم را تایید کرد [ترجمه ترگمان]طبق ادعای دیوان محاکمات، سهام داران ادعاهایی که در جدول بی چون و چرا ثبت شده اند، تایید شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Yao missed an uncontested dunk with four minutes left in the first quarter.
[ترجمه گوگل]یائو یک دانک بدون رقیب را در چهار دقیقه مانده به پایان کوارتر اول از دست داد [ترجمه ترگمان]یائو بدون گل کردن بی چون و چرای بی چون و چرا چهار دقیقه اول را از دست داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It's hard to give a unified end uncontested definition of the term of scientific realism.
[ترجمه گوگل]ارائه یک تعریف یکپارچه و بدون مناقشه از اصطلاح رئالیسم علمی دشوار است [ترجمه ترگمان]ارایه یک هدف متحد بی چون و چرا از عبارت of علمی دشوار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. If your son is to rule, he must be uncontested.
[ترجمه گوگل]اگر قرار است پسر شما حکومت کند، او باید بدون رقیب باشد [ترجمه ترگمان]، اگه پسرت قانونی باشه اون باید \"uncontested\" باشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[حقوق] بلامعارض، اعتراض نشده
انگلیسی به انگلیسی
• not contested, without opposition, without resistance
پیشنهاد کاربران
طلاق توافقی : An uncontested divorce means that both spouses agree on all of their divorce - related issues.
بلامنازع ( برنده بدون رقیب ) ، توافقی ( مثلا در طلاق ) Something that's uncontested is either accepted as being true or valid, or it has no challenger, like an uncontested election in which only one candidate is running for dog catcher