undaunted

/ənˈdɒntəd//ˌʌnˈdɔːntɪd/

معنی: وحشی، بی باک، رام نشده، بی واهمه
معانی دیگر: بی هراس، نامرعوب، بی پروا، سرکش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: undauntedly (adv.), undauntedness (n.)
• : تعریف: not discouraged or dismayed; resolute or fearless.
متضاد: daunted, fearful
مشابه: dauntless, fearless

- There were many setbacks, but the undaunted suffragettes carried on their fight for the vote.
[ترجمه گوگل] شکست‌های زیادی وجود داشت، اما رای‌دهندگان بی‌هراس به مبارزه خود برای رای‌گیری ادامه دادند
[ترجمه ترگمان] موانع بسیاری وجود داشت، اما the دلیرانه به مبارزه خود برای رای ادامه دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Undaunted, he proposed marriage to her again and again.
[ترجمه گوگل] بدون ترس، بارها و بارها به او پیشنهاد ازدواج داد
[ترجمه ترگمان] با این حال، باز هم پیشنهاد ازدواج را به او پیشنهاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Undaunted by the cold and the rain, people danced until 2 am.
[ترجمه گوگل]مردم بدون ترس از سرما و باران تا ساعت 2 بامداد می رقصیدند
[ترجمه ترگمان]مردم از سرما و باران هراس داشتند و تا ساعت ۲ می رقصیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The team remain undaunted, despite three defeats in a row.
[ترجمه گوگل]این تیم علیرغم سه شکست متوالی، نترسید
[ترجمه ترگمان]علی رغم سه شکست در یک ردیف، تیم همچنان دلیرانه (دلیرانه)باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The commander bade his men be undaunted in the face of perils.
[ترجمه گوگل]فرمانده به افرادش دستور داد که در برابر خطرات نترسند
[ترجمه ترگمان]فرمانده به افراد خود دستور داد که در مواجهه با خطرات دلیرانه به کار خود ادامه دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He seemed undaunted by all the opposition to his idea.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسید که او از همه مخالفت‌ها با ایده‌اش نترسید
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که از هرگونه مخالفتی با این ایده امتناع می ورزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He continued the climb, undaunted by his fall.
[ترجمه گوگل]او بدون ترس از سقوط خود به صعود ادامه داد
[ترجمه ترگمان]همچنان که از سقوطش دور می شد به بالا رفتن ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Undaunted by the enormity of the task, they began rebuilding the village.
[ترجمه گوگل]بدون ترس از این کار عظیم، شروع به بازسازی روستا کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها به شدت از شدت این کار دست پاچه شده بودند و شروع به بازسازی این روستا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Undaunted by the scale of the job, Lesley set about planning how each room should look.
[ترجمه گوگل]لسلی که از وسعت کار نترسید، برنامه ریزی کرد که هر اتاق چگونه باید باشد
[ترجمه ترگمان]لسلی این کار را با توجه به مقیاس این شغل شروع کرد و در مورد برنامه ریزی این که چگونه هر اتاق باید به آن نگاه کند، اقدام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Undaunted, we crushed our bodies against the stone and eased ourselves up and over.
[ترجمه گوگل]بدون ترس، بدنمان را به سنگ کوبیدیم و بارها و بارها خودمان را راحت کردیم
[ترجمه ترگمان]با این حال، ما بدن خود را در برابر سنگ خرد کردیم و خودمان را رها کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Undaunted by this set-back, Nicholson successfully negotiated the rights to the Medlock patent for the considerable sum of £2000.
[ترجمه گوگل]نیکلسون بدون ترس از این عقب نشینی، با موفقیت در مورد حقوق ثبت اختراع Medlock به مبلغ قابل توجه 2000 پوند مذاکره کرد
[ترجمه ترگمان]نیکلسون که از این حرکت Undaunted شده بود، با موفقیت در مورد حق ثبت اختراع Medlock برای مبلغ قابل توجه ۲۰۰۰ پوند مذاکره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Undaunted, we scoured the telephone directory for clues.
[ترجمه گوگل]بدون ترس، دایرکتوری تلفن را برای سرنخ جستجو کردیم
[ترجمه ترگمان]\" \" \" \" \"این کار\" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This is a disappointment, but he remains undaunted.
[ترجمه گوگل]این یک ناامیدی است، اما او نترس باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]، این یه نا امیدی - ه، اما بی جرات باقی میمونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Undaunted, Galvin laid out a ten-year plan to make Motorola the leader in the industry.
[ترجمه گوگل]گالوین بدون ترس یک برنامه ده ساله ارائه کرد تا موتورولا را به پیشرو در صنعت تبدیل کند
[ترجمه ترگمان]\"Galvin\"، \"Undaunted\" (Galvin)، یک برنامه ده ساله را برای شرکت در این صنعت طرح ریزی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Undaunted they set about flinging ropes over and, one by one, clambered across the yawning gap.
[ترجمه گوگل]آنها بدون ترس شروع به پرت کردن طناب ها کردند و یکی یکی از شکاف خمیازه بالا رفتند
[ترجمه ترگمان]با تلاشی برای پرتاب کردن طناب ها و یکی یکی پس از دیگری از شکاف دهان بیرون رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Undaunted, Athletico played as one man.
[ترجمه گوگل]بدون ترس، اتلتیکو به عنوان یک نفر بازی کرد
[ترجمه ترگمان]Undaunted مثل یک مرد بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Thus the undaunted attitude of that brotherhood of the bike, the Cyclists' Touring Association.
[ترجمه گوگل]بنابراین نگرش ناامیدانه آن برادر دوچرخه، انجمن دوچرخه سواران
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، همان نگرش دلیرانه انجمن تور Cyclists
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وحشی (صفت)
gross, unshaped, unshapen, anthropophagous, wild, savage, ferocious, barbaric, brutal, saracen, barbarous, feral, gothic, uncivil, undaunted, ferae naturae, ferine, hare-brained, uncivilized, rambunctious, ungovernable, manlike, ruttish, truculent, wilding

بی باک (صفت)
audacious, brave, bold, intrepid, fearless, dashing, stalwart, brazen, heroic, undaunted, daredevilish, devil-may-care, doughty, venturous, temerarious

رام نشده (صفت)
wild, savage, undaunted, haggard, unbroken, unbacked

بی واهمه (صفت)
undaunted

انگلیسی به انگلیسی

• fearless, undismayed, undeterred, resolute, intrepid
if you are undaunted, you are not discouraged by disappointing things that have happened.

پیشنهاد کاربران

دلسرد نشده
Determined
مصمم
بی هراس
مصمم ، بدون هراس، بدون از دست دادن خونسردی، بدون گم کردن دست و پا، بدون هول شدن، بدون تشویش خاطر از آنچه اتفاق افتاده و یا پیش روست
Undaunted by that apparent wardrobe
. malfunction, she jokingly captioned the snap
خونسرد، ریلکس
نترسیدن و دلسرد نشدن از سختی، خطر یا ناامیدی
تحت تاثیر قرار نگرفتن

بپرس