underpin

/ˈəndərˌpɪn//ˌʌndəˈpɪn/

(مثلا با ستون یا شمع و غیره) محکم کردن، پشتبند زدن، پشتیبانی کردن، حمایت کردن، پی بندی کردن، پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن، پشتیبانی یا تایید کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: underpins, underpinning, underpinned
(1) تعریف: to support from below, as with girders or props.

- Steel girders underpin the building.
[ترجمه گوگل] تیرهای فولادی زیر بنا را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان] تیر فولادی ساختمان را زیر و رو می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to form the basis of, or to support or strengthen in some manner; substantiate.

- Strong evidence underpins the theory.
[ترجمه گوگل] شواهد قوی پشتوانه این نظریه است
[ترجمه ترگمان] شواهد قوی زیربنایی این نظریه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The themes of loneliness and isolation underpin many of her novels.
[ترجمه گوگل] مضامین تنهایی و انزوا زیربنای بسیاری از رمان های اوست
[ترجمه ترگمان] موضوع تنهایی و انزوای بسیاری از رمان های او را تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He presented the figures to underpin his argument.
[ترجمه گوگل]او ارقام را برای اثبات استدلال خود ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]او ارقام را برای تایید استدلال خود ارائه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Certain qualities and values underpin good journalism.
[ترجمه گوگل]برخی ویژگی ها و ارزش ها زیربنای روزنامه نگاری خوب است
[ترجمه ترگمان]برخی از ویژگی ها و ارزش های خاص پشتیبان روزنامه نگاری خوب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It also helps to underpin earnings when the bullion price drops.
[ترجمه گوگل]همچنین زمانی که قیمت شمش کاهش می یابد، به تقویت درآمد کمک می کند
[ترجمه ترگمان]این روش همچنین به پشتیبانی از درآمدها در زمان کاهش قیمت شمش های طلا کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They highlight the false assumptions which underpin much social security provision.
[ترجمه گوگل]آنها مفروضات نادرستی را که زیربنای بسیاری از تأمین اجتماعی است، برجسته می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها بر مفروضات اشتباهی که از تامین اجتماعی بسیار پشتیبانی می کنند، تاکید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many factors underpin Ireland's descent into the basement.
[ترجمه گوگل]عوامل بسیاری زیربنای فرود ایرلند به زیرزمین است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از عوامل زیر زمین رفتن ایرلند به زیرزمین هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We've had to underpin the adjoining party wall.
[ترجمه گوگل]ما مجبور شدیم دیوار حزب مجاور را زیر بنا کنیم
[ترجمه ترگمان]مجبور شدیم از دیوار مجاور برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The following basic beliefs underpin the discussion:
[ترجمه گوگل]باورهای اساسی زیر زیربنای بحث است:
[ترجمه ترگمان]عقاید پایه زیر از این بحث پشتیبانی می کنند:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We firmly believe it must also underpin the operations of the minerals industry.
[ترجمه گوگل]ما قویاً معتقدیم که باید زیربنای عملیات صنعت معدنی نیز باشد
[ترجمه ترگمان]ما به شدت معتقدیم که باید از عملیات صنعت مواد معدنی پشتیبانی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We very much hope that such reforms will underpin the peace process.
[ترجمه گوگل]ما بسیار امیدواریم که چنین اصلاحاتی زمینه ساز روند صلح باشد
[ترجمه ترگمان]ما بسیار امیدواریم که چنین اصلاحاتی از روند صلح حمایت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is not just that the ideas which underpin progressive primary methods have been, with a few notable exceptions, poorly articulated.
[ترجمه گوگل]فقط این نیست که ایده‌هایی که زیربنای روش‌های اولیه مترقی هستند، به جز چند استثنای قابل توجه، ضعیف بیان شده‌اند
[ترجمه ترگمان]درست نیست که ایده هایی که از روش های ابتدایی پیشرفته پشتیبانی می کنند، با چند استثنا قابل توجه، ضعیف بیان شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These values of conservative normativism underpin the dominant tradition of public law.
[ترجمه گوگل]این ارزش های هنجارگرایی محافظه کارانه، زیربنای سنت غالب حقوق عمومی است
[ترجمه ترگمان]این ارزش های سنت گرایان محافظه کار زیربنای اصلی قانون عمومی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Last week saw talk of intervention to underpin the euro, a sure sign that policymakers are starting to be concerned.
[ترجمه گوگل]هفته گذشته شاهد صحبت هایی در مورد مداخله برای حمایت از یورو بودیم که نشانه ای مطمئن از نگرانی سیاست گذاران است
[ترجمه ترگمان]هفته گذشته شاهد صحبت از مداخله برای حمایت از یورو بود، یک نشانه قطعی که سیاست گذاران شروع به نگران شدن می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Marine surveys to underpin research A number of ongoing research programmes underpin Core programmes of offshore investigations.
[ترجمه گوگل]بررسی‌های دریایی برای حمایت از تحقیقات تعدادی از برنامه‌های تحقیقاتی در حال انجام، زیربنای برنامه‌های اصلی تحقیقات فراساحلی هستند
[ترجمه ترگمان]برآورده ای نیروی دریایی برای پشتیبانی از تحقیقات، تعدادی از برنامه های تحقیقاتی در حال انجام زیر بنای برنامه های هسته ای تحقیقات ساحلی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The principles which underpin good work force relationships in business apply equally well in the education business.
[ترجمه گوگل]اصولی که زیربنای روابط خوب نیروی کار در تجارت است به همان اندازه در کسب و کار آموزشی کاربرد دارد
[ترجمه ترگمان]اصولی که از روابط نیروی کار خوب در کسب وکار پشتیبانی می کنند به همان اندازه در کسب وکار آموزش کاربرد دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• support from below; strengthen a foundation, remake a foundation; comprise a basis for
if one thing underpins another, it helps the other thing to continue or succeed by supporting and strengthening it.

پیشنهاد کاربران

حمایت کردن
به چیزی یا کسی قدرت دادن
موید
شمع کوبی کردن ساختمان
پشتوانه چیزی بودن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : underpin
✅️ اسم ( noun ) : underpinning
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
مجاز از زیر چیزی رو میخ کاری کردن تا محکم تر وایسته
بنیان
استوار بودن، متکی بودن، تکیه داشتن بر، مبتنی بودن بر، بر اساس چیزی بودن
حمایت کردن چه فیزیکی مثلا از یه ساختمان چه معنوی مثلا از یه بحث یا عقیده
1 construction workers were underpinning the 300 - year - old listed building in the High Street: support, shore up, prop up, hold up, buttress, carry, bear, brace; strengthen, reinforce, fortify; archaic underprop.
...
[مشاهده متن کامل]

2 this partnership will underpin the long - term financial health of global cricket: promote, nurture, encourage, stimulate, develop, foster, cultivate, further, advance, boost, forward, contribute to, be conducive to, assist, help, aid, abet, strengthen, advantage, fuel. ANTONYMS hinder

پشتیبانی ، حمایت
Ex:
Discuss why you disagree with a claim and the reasoning that underpins the claim.
fasten

تشکیل دادن
پایه و اساس
تضمین کردن، ضامن بودن
زیربنایی
پایبندی
شاکله ( چیزی را ) تشکیل دادن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس