understood

/ˌəndərˈstʊd//ˌʌndəˈstʊd/

زمان گذشته و اسم مفعول: understand، درک شده، فهمیده، توافق شده، قبول شده، مقدر، بدیهی

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: past tense and past participle of understand.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: on which an understanding has been reached; agreed upon.

(2) تعریف: known or assumed but not stated; implicit.
مشابه: silent

جمله های نمونه

1. i understood the general idea
معنی کلی آن را فهمیدم.

2. he was understood to be in favor of the project
چنین به نظر می رسد که با طرح موافق است.

3. i immediately understood the full import of her words
فورا مفهوم کامل حرف های او را درک کردم.

4. can a singular person be understood apart from his culture?
آیا می توان یک شخص واحد را جدا از فرهنگش مورد پژوهش قرارداد؟

5. the phrase "to be married" is commonly understood after the word "engaged"
عبارت ((قرار است ازدواج بکنند)) معمولا در واژه ی ((نامزد)) مستتر است.

6. Life can only be understood backwards, but it must be lived forwards.
[ترجمه jeida] باید رو به جلو زندگی کرد تا زندگی قبیلی توان فهمید
|
[ترجمه گوگل]زندگی را فقط می توان به عقب فهمید، اما باید رو به جلو زندگی کرد
[ترجمه ترگمان]زندگی فقط می تواند به طور معکوس درک شود، اما باید در جلو زندگی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Everything that exists objectively can be understood.
[ترجمه گوگل]هر چیزی که به طور عینی وجود دارد قابل درک است
[ترجمه ترگمان]هر چیزی که به طور عینی وجود داشته باشد، می تواند درک شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Rusty nodded as though she understood the old woman.
[ترجمه گوگل]رستی سرش را تکان داد انگار که پیرزن را فهمیده است
[ترجمه ترگمان]به بیت سرش را تکان داد، انگار که پیرزن را درک کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This statement must be understood in the context of the entire document.
[ترجمه گوگل]این بیانیه باید در متن کل سند درک شود
[ترجمه ترگمان]این جمله باید در متن کامل سند قابل درک باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He's understood to be there at the personal invitation of President Daniel Arap Moi.
[ترجمه گوگل]فهمیده می شود که او به دعوت شخصی رئیس جمهور دانیل آراپ موی در آنجا حضور دارد
[ترجمه ترگمان]او فهمیده بود که در دعوت شخصی رئیس جمهور دانیل کوپر به آنجا آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She longed to find somebody who understood her problems, and in him she thought she had found such a person.
[ترجمه گوگل]او آرزو داشت کسی را بیابد که مشکلات او را درک کند و فکر می کرد چنین شخصی را در او پیدا کرده است
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست کسی را پیدا کند که مشکلات او را درک می کرد، و فکر می کرد که چنین شخصی را پیدا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her lawyer said she understood the consequences of her actions and was prepared to go to jail.
[ترجمه گوگل]وکیل او گفت که او عواقب اقدامات خود را درک کرده و آماده است که به زندان برود
[ترجمه ترگمان]وکیل او گفت که او عواقب اقدامات او را درک کرده است و آماده رفتن به زندان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He strove to make himself understood.
[ترجمه گوگل]او تلاش کرد تا خودش را بفهمد
[ترجمه ترگمان]می کوشید بر خود مسلط شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Need not be anyone understood, more don't like anyone to explain themselves.
[ترجمه گوگل]لازم نیست کسی بفهمد، بیشتر دوست ندارم کسی خودش را توضیح دهد
[ترجمه ترگمان]لازم نیست کسی بفهمه، بیشتر از هر کسی که بتونه خودشو توضیح بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Elizabeth understood her husband's loyalty to his sister.
[ترجمه گوگل]الیزابت وفاداری شوهرش به خواهرش را درک کرد
[ترجمه ترگمان]الیزابت وفاداری شوهرش را نسبت به خواهرش درک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Maybe he would worry less if he understood the situation.
[ترجمه بهمن] شاید اگر همه چیز را میدانست، کم تر احساس نگرانی میکرد
|
[ترجمه گوگل]شاید اگر شرایط را می فهمید کمتر نگران می شد
[ترجمه ترگمان]شاید اگر اوضاع را درک می کرد کم تر نگران می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] معلوم

انگلیسی به انگلیسی

• capable of being inferred, implied; agreed upon, commonly known; comprehended
understood is the past tense and past participle of understand.

پیشنهاد کاربران

افتاد !
۱. اگه بصورت تک بیاد میشه " گرفتم، متوجه شدم و فهمیدم "
۲. گذشته understand هست
◀️ You'll probably be understood if you just use hiragana
معلوم گشته، درک شده،
فهمیده شده
درک شده
شناخته شده
قابل درک
I have understood the depth of the sentences with the exact meaning
عمق جملات را با مفهوم دقیق درک کرده ام ( متوجه شده ام )

قانع کردن
I have understood all the details of the events and causes of neglect and the past with one hundred percent analysis
من تمام جزئیات وقایع و علل غفلت و گذشته را با تجزیه و تحلیل صد درصدی درک کرده ام
مفهوم شد ( در جواب پیجر )
تفهیم شدن
گیرایی
موافقت
پذیرفته شده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس