1. their unfailing support of the u. n.
پشتیبانی خستگی ناپذیر آنان از سازمان ملل
2. I'd like to thank you all for your unfailing support.
[ترجمه گوگل]من می خواهم از همه شما برای حمایت بی دریغ شما تشکر کنم
[ترجمه ترگمان]می خواهم از همه شما برای حمایت ناچیز شما تشکر کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He had the unfailing care and support of Erica, his wife.
[ترجمه گوگل]او از مراقبت و حمایت بی دریغ اریکا، همسرش برخوردار بود
[ترجمه ترگمان]مراقبت دائمی اریکا و حمایت از اریکا و همسرش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She fought the disease with unfailing good humour .
[ترجمه گوگل]او با شوخ طبعی بی پایان با این بیماری مبارزه کرد
[ترجمه ترگمان]با خلق و خوی خوبش، با آن بیماری مبارزه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. the unfailing childlike appetite of what's next and the joy of the game of living.
[ترجمه گوگل]اشتهای بی وقفه کودکانه از آنچه در آینده است و لذت بازی زندگی
[ترجمه ترگمان]اشتهای کودکانه ای چیزی که دفعه بعد و لذت زندگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Everyone admired her patience and unfailing good humour.
[ترجمه گوگل]همه صبر و طنز خوب او را تحسین کردند
[ترجمه ترگمان]همه صبر و شکیبایی او را تحسین می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He continued to appear in the office with unfailing regularity thereafter.
[ترجمه گوگل]او پس از آن با نظمی بینظیر در دفتر ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]او بعد از آن به طور پیوسته در دفتر ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She battled against cancer with unfailing good humour .
[ترجمه گوگل]او با شوخ طبعی بینظیر با سرطان مبارزه کرد
[ترجمه ترگمان]او با خلق و خویی همیشگی در برابر سرطان مبارزه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She cared for her stepmother with unfailing devotion throughout her long illness.
[ترجمه گوگل]او در طول بیماری طولانی خود با فداکاری بی دریغ از نامادری خود مراقبت می کرد
[ترجمه ترگمان]او در خلال بیماری طولانیش از نامادریش مراقبت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She gave us unfailing devotion and became an essential part of our family.
[ترجمه گوگل]او به ما فداکاری بی دریغ کرد و عضوی اساسی از خانواده ما شد
[ترجمه ترگمان]او به ما وفادار ماند و بخش مهمی از خانواده ما شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Peter's unfailing humour made him popular with his fellow workers.
[ترجمه گوگل]شوخ طبعی پیتر باعث محبوبیت او در بین همکارانش شد
[ترجمه ترگمان]خلق و خوی همیشگی پیتر او را با همکاران خود مشهور کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. This is the unfailing attitude of the mind to all its problems. despite all its own beliefs to the contrary.
[ترجمه گوگل]این نگرش شکست ناپذیر ذهن به تمام مشکلاتش است علیرغم تمام اعتقادات خود بر خلاف آن
[ترجمه ترگمان]این همان نگرش همیشگی ذهن به تمام مشکلاتش است با وجود تمام عقاید خود به عکس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The only unfailing rule is, if they seem so, they can't be.
[ترجمه گوگل]تنها قانون شکست ناپذیر این است که اگر چنین به نظر می رسند، نمی توانند باشند
[ترجمه ترگمان]تنها قانون همیشگی این است که اگر چنین به نظر برسد، نمی توانند باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I hereby declare utter, unfailing hatred of colleagues who write half - baked English.
[ترجمه گوگل]بدینوسیله نفرت کامل و بی پایان از همکارانی که انگلیسی نیمه پخته می نویسند، اعلام می کنم
[ترجمه ترگمان]بدین وسیله خشم دائمی همکاران را که نیمه پخته و نیمه پخته هستند اعلام می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید