unification

/ˌjuːnəfəˈkeɪʃn̩//ˌjuːnɪfɪˈkeɪʃn̩/

معنی: تک سازی، یگانگی، وحدت، یکی سازی، یک شکلی
معانی دیگر: اتحاد، یکپارچه سازی، یکپارچگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the process of making into a single unit or entity.
متضاد: division, fragmentation, separation
مشابه: junction, union

(2) تعریف: the condition of being unified.
مشابه: coalition, junction, union, unity

جمله های نمونه

1. the unification of germany
یکپارچگی (اتحاد) آلمان

2. This decision may delay the process of European unification.
[ترجمه گوگل]این تصمیم ممکن است روند اتحاد اروپا را به تاخیر بیندازد
[ترجمه ترگمان]این تصمیم ممکن است فرآیند اتحاد اروپا را به تاخیر بیاندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. With unification, East Germany was subsumed by capitalist West Germany.
[ترجمه گوگل]با اتحاد، آلمان شرقی تحت سلطه آلمان غربی سرمایه داری قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]آلمان شرقی با اتحاد آلمان غربی جمع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In spite of unification, the country was still faced with the daunting prospect of overcoming four decades of division.
[ترجمه گوگل]با وجود اتحاد، کشور همچنان با چشم انداز دلهره آور غلبه بر چهار دهه تقسیم مواجه بود
[ترجمه ترگمان]علی رغم اتحاد، این کشور همچنان با چشم انداز daunting غلبه بر چهار دهه تقسیم روبرو بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The widespread demands for constitutional reform and national unification were distorted and deflected rather than answered.
[ترجمه گوگل]مطالبات گسترده برای اصلاح قانون اساسی و اتحاد ملی به جای پاسخگویی، تحریف و منحرف شد
[ترجمه ترگمان]درخواست های گسترده برای اصلاح قانون اساسی و اتحاد ملی به جای پاسخ دادن تحریف و منحرف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It requires a degree of unification which environmentalists can rarely achieve with dignity.
[ترجمه گوگل]این امر مستلزم درجه ای از وحدت است که محیط بانان به ندرت می توانند با عزت به آن دست یابند
[ترجمه ترگمان]آن نیاز به یک درجه اتحاد دارد که طرفداران محیط زیست به ندرت می توانند با شان دست یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Unification had been imposed from above, without fundamentally altering the existing state and political system.
[ترجمه گوگل]اتحاد از بالا تحمیل شده بود، بدون اینکه اساساً دولت و نظام سیاسی موجود را تغییر دهد
[ترجمه ترگمان]وحدت از بالا تحمیل شده بود بدون تغییر اساسی دولت فعلی و نظام سیاسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. After unification Oct. 3 replaced June 17 as a national holiday.
[ترجمه گوگل]پس از اتحاد، 3 اکتبر جایگزین 17 ژوئن به عنوان تعطیلات ملی شد
[ترجمه ترگمان]پس از اتحاد روز ۳ اکتبر، روز ۱۷ ژوئن به عنوان یک تعطیلی ملی جایگزین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A decade after unification it became clear that no political consensus had emerged about the state and society.
[ترجمه گوگل]یک دهه پس از اتحاد، مشخص شد که هیچ اجماع سیاسی درباره دولت و جامعه به وجود نیامده است
[ترجمه ترگمان]یک دهه پس از اتحاد، مشخص شد که هیچ اجماع سیاسی در مورد دولت و جامعه پدید نیامده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Unification of Ireland only by consent of the majority in the North.
[ترجمه گوگل]اتحاد ایرلند تنها با رضایت اکثریت در شمال
[ترجمه ترگمان]وحدت ایرلند فقط با رضایت اکثریت در شمال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This left open the date for unification.
[ترجمه گوگل]این باعث شد که تاریخ اتحاد باز بماند
[ترجمه ترگمان]این موضوع تاریخ اتحاد را باز گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The unification of the mind is far greater than the resolving of the dichotomy alone.
[ترجمه گوگل]وحدت ذهن بسیار بیشتر از حل دوگانگی به تنهایی است
[ترجمه ترگمان]یک سان سازی ذهن از حل دوگانگی به تنهایی بسیار بزرگ تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I truly believe that there was a unification there, a representation of the wholeness.
[ترجمه گوگل]من واقعاً معتقدم که در آنجا یک وحدت وجود داشت، یک بازنمایی از تمامیت
[ترجمه ترگمان]من واقعا معتقدم که یک وحدت در آنجا وجود دارد، نمایش عظمت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The timetable for broader and deeper unification has been put off once more.
[ترجمه گوگل]جدول زمانی برای اتحاد گسترده تر و عمیق تر بار دیگر به تعویق افتاده است
[ترجمه ترگمان]جدول زمانی برای وحدت وسیع تر و عمیق تر یک بار دیگر خاموش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We are determined to accomplish the great cause of unification of the motherland.
[ترجمه گوگل]ما مصمم هستیم که هدف بزرگ اتحاد سرزمین مادری را به انجام برسانیم
[ترجمه ترگمان]ما مصمم هستیم که علت اصلی اتحاد سرزمین مادری را به دست آوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تک سازی (اسم)
individuation, individualism, individualization, unification

یگانگی (اسم)
sodality, marriage, unity, unification, oneness, uniqueness

وحدت (اسم)
unity, unification, oneness

یکی سازی (اسم)
unification

یک شکلی (اسم)
unification

تخصصی

[زمین شناسی] یکپارچه سازی
[آمار] یکپارچه سازی

انگلیسی به انگلیسی

• state of being unified, togetherness; process of uniting
unification is the process by which two or more countries join together and become one country.

پیشنهاد کاربران

بپرس