unjustifiably

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: combined form of justifiably.
متضاد: justly

جمله های نمونه

1. The press invade people's privacy unjustifiably every day.
[ترجمه گوگل]مطبوعات هر روز به طور غیرقابل توجیهی به حریم خصوصی مردم حمله می کنند
[ترجمه ترگمان]مطبوعات هر روز به طور غیرقابل توجیهی به حریم خصوصی مردم هجوم می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The press invade people's privacy unfairly and unjustifiably every day.
[ترجمه گوگل]مطبوعات هر روز به طور غیرمنصفانه و غیرقابل توجیه به حریم خصوصی مردم حمله می کنند
[ترجمه ترگمان]مطبوعات به حریم خصوصی مردم هجوم می آورند و هر روز نامعقول و نامعقول به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Many riders we hear about seem unjustifiably timid about taking themselves and their horses off across the countryside.
[ترجمه گوگل]بسیاری از سوارکارانی که ما در مورد آنها می شنویم، به طور غیر قابل توجیهی در مورد بردن خود و اسب هایشان در حومه شهر ترسو هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از سواران درباره اینکه خودشان و اسب ها را از این منطقه دور کنند خیلی ترسو به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Their class system was hidebound, their rulers unjustifiably smug, their attitude to rising talent blinkered.
[ترجمه گوگل]سیستم طبقاتی آنها پنهان بود، حاکمان آنها به طور غیر قابل توجیهی از خود راضی بودند، نگرش آنها نسبت به استعدادهای فزاینده چشمک زد
[ترجمه ترگمان]نظام طبقاتی آن ها hidebound بود، حاکمان آن ها نامعقول به نظر می رسیدند و نگرش آن ها نسبت به بالا بردن استعداد blinkered
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Second, it unjustifiably excludes Cuba without mentioning the general consensus that exists in the region to condemn the blockade .
[ترجمه گوگل]ثانیاً، کوبا را بدون اشاره به اجماع عمومی که در منطقه برای محکوم کردن محاصره وجود دارد، به طور غیرقابل توجیهی حذف می کند
[ترجمه ترگمان]دوم اینکه، بدون ذکر نامعقول، کوبا را بدون اشاره به اجماع عمومی که در منطقه برای محکوم کردن محاصره وجود دارد، نادیده می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some are unjustifiably detained for years.
[ترجمه گوگل]برخی به طور غیرقابل توجیهی سال ها در بازداشت هستند
[ترجمه ترگمان]برخی به طور غیرقابل توجیهی برای سال ها بازداشت شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Others said the new analysis was unjustifiably dismissive.
[ترجمه گوگل]برخی دیگر گفتند که تحلیل جدید به طور غیرقابل توجیهی رد کننده است
[ترجمه ترگمان]دیگران گفتند که این تجزیه و تحلیل جدید ناعادلانه بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Researchers must not unjustifiably criticise or disparage other Researchers.
[ترجمه گوگل]پژوهشگران نباید به طور غیرموجهی از سایر محققین انتقاد یا تحقیر کنند
[ترجمه ترگمان]محققان نباید به طور نامعقول انتقاد کرده و یا از سایر محققین انتقاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The lawsuit alleges the black mark on Evans' permanent record is "unjustifiably straining her academic reputation and good standing. "
[ترجمه گوگل]این دادخواست ادعا می کند که لکه سیاه روی کارنامه دائمی ایوانز "به طور غیر قابل توجیهی به شهرت علمی و موقعیت خوب او لطمه می زند "
[ترجمه ترگمان]این طرح دعوی نشان می دهد که علامت سیاه در پرونده دائمی اوانز \" به طور غیرقابل توجیهی شهرت آکادمیک و ایستادن وی را تحت فشار قرار می دهد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is unjustifiably harsh on her.
[ترجمه گوگل]او به طور غیر قابل توجیهی به او تندخو می کند
[ترجمه ترگمان]نسبت به او خیلی سختگیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The conclusion unjustifiably based on the example that the number of factories and patients with respiratory illness.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری غیر قابل توجیه بر اساس این مثال است که تعداد کارخانه ها و بیماران مبتلا به بیماری های تنفسی
[ترجمه ترگمان]این نتیجه گیری به طور نامعقول بر پایه مثالی است که تعداد کارخانه ها و بیماران مبتلا به بیماری های تنفسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An engineer in northern Germany who was sacked because he married a Chinese woman was unjustifiably dismissed, a court has ruled, BBC reported.
[ترجمه گوگل]بی بی سی گزارش داد که یک مهندس در شمال آلمان که به دلیل ازدواج با یک زن چینی اخراج شده بود، به طور غیر قابل توجیهی اخراج شد
[ترجمه ترگمان]به گزارش بی بی سی، یک مهندس در شمال آلمان که به دلیل ازدواج با یک زن چینی به طور غیرقابل توجیهی رد شد، حکم دادگاه را رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In January 20 the agency sent a warning letter to Peter Luther, the president of McNeil, complaining that the company's initial investigation "was unjustifiably delayed and terminated prematurely.
[ترجمه گوگل]در 20 ژانویه، آژانس نامه ای هشداردهنده به پیتر لوتر، رئیس مک نیل ارسال کرد و در آن شکایت کرد که تحقیقات اولیه شرکت "به طور غیرقابل توجیهی به تعویق افتاده و زودتر از موعد پایان یافته است
[ترجمه ترگمان]در ۲۰ ژانویه، این موسسه نامه هشداری را به پیتر لوتر، رئیس of فرستاد و اظهار داشت که تحقیقات اولیه این شرکت \" نامعقول به طور غیرقابل توجیهی به تعویق انداخته و به پایان رسیده است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in an unjustifiable manner, indefensibly, unforgivably

پیشنهاد کاربران

غیر موجه
به ناحق، بی دلیل
به طور غیرقابل توجیهی

بپرس